04/آبان/1404
|
00:52
برد مهم هاشمیان در پرسپولیس درست در زمان رفتن

نوش دارو

مهدی طاهرخانی: پرسپولیس این فصل را با حالتی شبیه نفس‌هایی به شماره افتاده آغاز کرد؛ تیمی که هر هفته پرسشی تازه درباره خودش می‌ساخت و هیچ‌کس نمی‌دانست آینده نیمکت‌ آن چگونه رقم خواهد خورد. مرکز تمام این نگاه‌ها، چهره‌ای بود که روزگار فوتبالی‌اش را نه با حرف، بلکه با دویدن بی‌وقفه شناخته بود: وحید هاشمیان. این مرد ساکت که معمولاً به جای نمایش احساسات، ترجیح می‌دهد در چارچوب خطوط کنار زمین قدم بزند، در چند هفته گذشته تبدیل به قصه‌ای عجیب در فوتبال ایران شد اما نکته‌ای که کسی انتظارش را نداشت این بود که سرنوشت او در همین مدت کوتاه، با اصفهان گره بخورد؛ شهری که ۲ نماینده‌اش به شکلی عجیب برای وحید، حکم راه عبور و امید را داشتند.
پرسپولیس از همان هفته نخست دچار مشکل بود. ترکیب‌ها کامل نمی‌شد، مصدومیت‌ها یکی پس از دیگری می‌رسید و شایعات پشت شایعات، تیم را به میدان جنگی بیرون از چمن تبدیل می‌کرد. هفته دوم رسید و قرعه کار را به زمین نقش جهان کشاند؛ جایی که سپاهان در سال‌های اخیر تبدیل به سایه‌ای سنگین روی سر پرسپولیس شده بود. به یاد آوردن آن روزها برای هواداران سرخ آسان نیست؛ بازی‌هایی که گاهی پیش از شروع، حس شکست در آنها پنهان بود اما در همان مسابقه، ورق برگشت؛ پاس عالیشاه، حرکت تند علیپور و ضربه‌ای که سکوتی سنگین روی سکوی طلایی‌ها انداخت. پیروزی‌ای که شاید خود وحید هم باور نمی‌کرد نقطه شروع رابطه عجیبش با تیم‌های اصفهانی باشد.
با این‌ حال، این فقط آغاز یک راه بود؛ راهی پر از دست‌انداز، استرس، اعتراض و حتی طعنه. شکست تلخ در خرم‌آباد مقابل تیمی که تا همین ۳ سال پیش در سایه‌ها نفس می‌کشید، تیر خلاص به ذهنیت هواداران بود. زمزمه‌ها بلند شد: رفتن سرمربی قطعی است. عده‌ای نام‌های بزرگ را مطرح کردند. حتی شایعات چمدان‌های آماده هم به گوش می‌رسید اما درست همان‌ جا، جایی که همه فکر می‌کردند کار تمام است، وحید آخرین تیرش را شلیک کرد؛ مسابقه با ذوب‌آهن در شهر قدس.
در این بازی، نحوه چینش تیم قابل پیش‌بینی نبود. وحید، آدمی که همه او را محتاط تصور می‌کردند، تصمیم گرفت سلاح‌هایش را برهنه روی میز بگذارد. ۳ مدافع در مرکز، ۲ بال که باید بالاتر بازی می‌کردند و اضافه شدن چهره‌ای که مدت‌ها غایب بود: محمد عمری. این جوان پرانرژی، زمین را از لحظه لمس نخستین توپ تبدیل کرد به صحنه‌ای که قبل‌تر در پرسپولیس کمتر دیده می‌شد؛ شور، جسارت و رهایی و وقتی توپ اول با ضربه عمری از پشت محوطه راهی گوشه دروازه شد، لبخندی آرام روی صورت کسی نشست که چند شب قبل در میان سیل انتقادها حتی نمی‌توانست با خیال راحت بخوابد.
نیمه دوم قصه دیگری داشت. ذوب‌آهن بیشتر صاحب توپ بود، صبور و آرام جلو می‌آمد اما دروازه را پیدا نمی‌کرد. سیدپیام نیازمند، همان‌قدر مطمئن که باید، آنجا بود و در لحظه‌ای که همه منتظر پایان بازی بودند، علیپور دوباره ظاهر شد؛ یک پرش، یک ضربه سر و گل دوم. کادر فنی و بازیکنان روی خط کنار زمین حلقه زدند و هواداران دوباره توانستند نفس راحتی بکشند.
اما این برد فقط ۳ امتیاز نداشت. این برد، نفس بود. امید بود. آبی بود که روی آتش نشست و عجیب آنکه هر ۲ این لبخندها، از دل شهر اصفهان بیرون آمدند.
با این همه، داستان وحید در این تیم احتمالاً در آستانه پایان است. نام اوسمار ویرا روز به روز بلندتر شنیده می‌شود. هم مدیران باشگاه و هم کسانی که در اتاق‌های تصمیم‌گیری حرف اول را می‌زنند، ظاهراً تصمیم‌شان را گرفته‌اند. شاید در چند روز آینده صاحب نیمکت تغییر نام دهد و مرد آرام آلمان‌نشین سال‌های گذشته از قاب کنار زمین برداشته شود.
اما چیزی که حالا برای همیشه در ذهن باقی خواهد ماند، نه حرف‌ها و نه جدل‌ها، بلکه تصویری است که نشان می‌دهد یک سرمربی، حتی در سخت‌ترین شرایط هم می‌تواند بازی را برگرداند. او تیم را در حالی تحویل می‌دهد که فاصله‌اش با صدر جدول فقط ۲ امتیاز است؛ فاصله‌ای که اگر نگاه‌ها عادلانه باشد، بخش مهمی از آن محصول همان تصمیم‌ها و همان لحظات است.
سال قبل، پرسپولیس برابر همین سپاهان و ذوب‌آهن بارها لغزید؛ تحت هدایت چند سرمربی متفاوت، در بازی‌های رفت و برگشت و حتی سوپرجام. چیزی که از بیرون دیده می‌شد، ترجیح محتاطانه در مقابل بازی تهاجمی اصفهانی‌ها بود اما وحید، بدون آنکه شعار بدهد، بر خلاف همین مسیر قدم گذاشت؛ جایی که دیگران عقب نشستند، او جلو رفت.
شاید این پایان، آرام و کوتاه باشد. شاید حتی نام او در تاریخ مربیان باشگاه در فصل‌های آینده پررنگ نباشد اما حقیقت این است:
در لحظه‌ای که پرسپولیس نزدیک بود فروبریزد، پیروزی از اصفهان رسید.
۲ بار و هر 2 بار، امضای وحید روی آن بود.

جایگاه جدید برای هاشمیان در پرسپولیس
تصمیم نهایی با وحید است!

باشگاه پرسپولیس قصد دارد از وحید هاشمیان در پست جدیدی استفاده کند.
اوسمار ویرا، سرمربی برزیلی، بامداد شنبه با امضای پیش‌قرارداد، هدایت پرسپولیس را برعهده گرفت تا دوران سرمربیگری وحید هاشمیان در جمع سرخپوشان به پایان برسد.
با وجود این تغییر، مدیران باشگاه قصد قطع همکاری با هاشمیان را ندارند و تمایل دارند همچنان از دانش و تجربه او در ساختار مدیریتی باشگاه استفاده کنند.
* پیشنهادهای روی میز برای نقش جدید
قرار است به وحید هاشمیان پیشنهاد شود در یکی از سمت‌های مدیریتی مانند مدیر ورزشی یا مدیر استعدادیابی فعالیت خود را ادامه دهد؛ انتخاب نهایی را نیز خود او انجام خواهد داد.
* پایان شایعه مدیر ورزشی خارجی؟
در روزهای گذشته شایعاتی درباره حضور مدیر ورزشی خارجی در پرسپولیس مطرح شده بود اما اکنون باشگاه تلاش دارد هاشمیان را برای پذیرش صندلی مدیریت ورزشی متقاعد کند؛ تصمیمی که می‌تواند یک چرخه جدید مدیریتی را در پرسپولیس شکل دهد.

عمری دوباره در آبان درخشید

بازگشت بعضی‌ها فقط یک حضور ساده در زمین نیست. گاهی شبیه ورق زدن خاطره‌ای خاک‌خورده است که ناگهان دوباره زنده می‌شود. بازگشت محمد عمری از همان جنس بود؛ بازگشتی که نه با حرف که با ضربه‌ای تیز و دقیق، خودش را معرفی کرد. ضربه‌ای که توپ را از پشت محوطه بلند کرد و فرستاد به نقطه‌ای که دروازه‌بان فقط توانست نگاهش کند.
محمد عمری بعد از جدایی اجباری به خاطر خدمت سربازی، به آغوش تیمی برگشت که هنوز صدای تشویقش را از سکوها می‌شنید. او زمانی پرسپولیس را ترک کرد که اختلافات مدیریتی سایه انداخته بود و راهش را به سمت ملوان کج کرد. یک فصل و نیم در انزلی گذشت، با لباس سفید، با فضای متفاوت و با روزهایی که انگار برای ساختن کاراکتری آرام و محکم در او آمده بودند. وقتی برگشت، خیلی‌ها فکر می‌کردند عمری فقط برای پر کردن فهرست نیمکت است اما زمان زیادی لازم نبود تا نشان بدهد آنها اشتباه تصور می‌کنند.
۳ بازی. تنها ۱۳۵ دقیقه بازی اما همین اندازه کافی بود تا حس کنیم مهره‌ای برگشته که توان ایجاد تفاوت را دارد. در دیدار با ذوب آهن، وقتی توپ را در حوالی قوس محوطه گرفت، نه مکث کرد، نه دنبال پاس بهتر گشت. ضربه زد. دقیق، محکم و تصمیم گرفته. همان تصمیمی که انگار از مدت‌ها قبل در ذهن او حک شده بود.
اما آنچه این گل را تبدیل به قصه می‌کند، تاریخ آن است. محمد عمری آخرین بار درست در همین ماه، همین فصل پاییز، آبان ۲ سال قبل، برای پرسپولیس گل‌ زده بود. مقابل نفت آبادان. تساوی ۲-۲ و حالا بعد از ۲ سال، باز هم آبان است که در را به روی او باز می‌کند. انگار این ماه، برای او حکم خانه دارد. جایی که دوباره می‌تواند خودش باشد، بی‌راه بند، بی‌توضیح اضافه.
آبان برای خیلی‌ها فقط تقویم است اما برای عمری، شروعی دیگر است.

ارسال نظر
پربیننده