24/آذر/1404
|
01:03
تحلیل« وطن امروز» از ماجرای حمله به کاروان نظامیان آمریکایی در تدمر سوریه

شلیک از نزدیک

شلیک از  نزدیک

گروه بین‌الملل: روز شنبه کاروانی متشکل از نیروهای آمریکایی همراه با نیروهای امنیتی محلی در حوالی تدمر (پالمیرا) در استان حمص سوریه هدف تیراندازی قرار گرفت که در نتیجه آن ۲ نظامی آمریکایی و یک مترجم غیرنظامی آمریکایی کشته و چند نفر دیگر زخمی شدند. مأموریت این کاروان، شرکت در نشستی با سران عشایر محلی اعلام شده که محور اصلی آن مقابله با فعالیت‌های داعش در این منطقه عنوان شده است؛ منطقه‌ای که در سال‌های اخیر بارها شاهد تحرکات هسته‌های خفته داعش بوده و همچنان از نظر امنیتی شکننده محسوب می‌شود. پنتاگون و یگان مرکزی ارتش آمریکا (CENTCOM) این حمله را «کمین» توصیف و اعلام کردند عامل مهاجم «یک تیرانداز وابسته به داعش» بوده و پس از حمله توسط نیروهای همراه «مهار/ کشته» شده است. 
خبرگزاری دولتی سوریه (SANA) و مقامات محلی گزارش دادند و مجروحان با هلیکوپتر به پایگاه آمریکایی در منطقه التنف منتقل شدند اما همزمان با این گزارشات نهاد ناظر حقوق بشری سوریه و چند منبع محلی فاش کردند مهاجم، پرسنل یکی از واحدهای امنیتی محلی بوده است. در برخی گزارش‌ها هم ادعا شده تیرانداز از فاصله دور (تک‌تیرانداز) عمل کرده است. ساعاتی پس از این حادثه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا با طرح این ادعا که مهاجم از عوامل داعش بوده، وعده «انتقام جدی» داد. بررسی شورای فرماندهی درباره هویت و انگیزه مهاجم ادامه دارد. 
این حادثه در نگاه نخست می‌توانست یکی از ده‌ها حادثه امنیتی پراکنده در جغرافیای بی‌ثبات سوریه تلقی شود اما ترکیب خاص زمان، مکان، مأموریت کاروان، هویت طرف‌های درگیر و واکنش‌های سیاسی پس از آن، این حادثه را به رویدادی معنادار و بالقوه تعیین‌کننده تبدیل کرده است؛ رویدادی که می‌تواند مسیر روابط آمریکا با بازیگران محلی سوریه، آینده نقش نیروهای تکفیری در ساختار قدرت جدید و حتی معادلات منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد.
* چرا روایت‌ها اینقدر متفاوتند؟
اختلاف روایت‌ها درباره یک حادثه امنیتی، پدیده‌ای رایج است اما در این مورد خاص، شکاف‌ها عمیق و معنادارند و هر روایت، پیامد سیاسی متفاوتی دارد. در روایت اول که روایت آمریکایی است و می‌گوید عامل این حادثه «یک گرگ تنها» از اعضای داعش سوریه بوده است، تأکید شده است این حادثه در چارچوب مأموریت ضدتروریستی آمریکا قابل تفسیر است. این روایت، از نظر سیاسی برای واشنگتن بسیار کارآمد است. اگر مهاجم داعشی معرفی شود، حادثه نه نشانه شکست سیاست آمریکا در سوریه، بلکه دلیلی دیگر برای ضرورت ادامه حضور و عملیات آمریکا علیه داعش تلقی می‌شود. همچنین مسؤولیت امنیتی متحدان محلی آمریکا زیر سؤال نمی‌رود و نیازی به بازنگری جدی در روابط با آنها ایجاد نمی‌شود.
در مقابل، روایت دوم می‌گوید مهاجم از نیروهای امنیتی سوری وابسته محمد جولانی بوده که همراه کاروان حرکت می‌کرده یا دست‌کم به آن دسترسی نزدیک داشته است. این روایت، پیامدهای بسیار سنگین‌تری دارد، زیرا از یک طرف نشان‌دهنده نفوذ عناصر جهادی و القاعده در ساختارهای امنیتی جدید سوریه بوده و از سوی دیگر اعتماد آمریکا به نیروهای محلی را به‌شدت مخدوش می‌کند. این روایت در عین حال مسؤولیت مستقیم را متوجه رهبران این نیروها، از جمله جولانی می‌کند. همین پیامدها توضیح می‌دهد که چرا واشنگتن تمایلی ندارد این روایت برجسته شود.
با این حال روایت رسمی از این حادثه که توسط آمریکا ارائه شده دچار خلأ‌های زیادی است. یکی از نقاط ضعف روایت رسمی، جنبه تاکتیکی حادثه است. بر اساس گزارش‌ها، حمله در جریان حرکت کاروان در بزرگراه انجام شده، نه در محل برگزاری جلسه. اگر فرض شود مهاجم یک تک‌تیرانداز منفرد بوده، چند پرسش جدی مطرح می‌شود: نخست، چگونه یک فرد می‌تواند در مدت کوتاه، 2 نیروی کماندوی آموزش‌دیده آمریکایی و یک مترجم آمریکایی را به قتل برساند و چند نفر دیگر را زخمی کند؟ حتی در صورت مهارت بالای مهاجم پس از شلیک اول، نیروهای حرفه‌ای به‌طور طبیعی واکنش نشان می‌دهند، پناه می‌گیرند و آرایش امنیتی تغییر می‌کند. دوم، اگر مهاجم از فاصله دور عمل کرده چرا شواهدی از درگیری متقابل گسترده یا تعقیب و گریز طولانی گزارش نشده است؟
این ابهامات، روایت «نفوذیِ نزدیک به کاروان» را از نظر تاکتیکی منطقی‌تر جلوه می‌دهد. مهاجمی که در پوشش نیروی همراه عمل می‌کند، می‌تواند در فاصله‌ای بسیار نزدیک و در لحظه‌ای غافلگیرکننده دست به تیراندازی بزند؛ سناریویی که با میزان تلفات همخوانی بیشتری دارد.
در عین حال سؤالات دیگری هم درباره هویت عامل این حادثه همچنان مطرح است. اگر مهاجم داعشی بوده چرا فقط نیروهای آمریکایی را هدف قرار داده است؟ چرا نیروهای محلی یا وابسته به جولانی که خود دشمن داعش محسوب می‌شوند، کشته نشدند؟ همین سؤالات و خلأ‌های روایی باعث می‌شود ذهن به سمت سناریوی دیگری که احتمالاً قابل باورتر است برود؛ اینکه حمله‌کننده از افراد تیم جولانی بوده و دلایل خاصی برای این حملات وجود داشته که تنها توسط یک فرد برنامه‌ریزی نشده و احتمالاً افراد زیادی پشت این ماجرا قرار داشته‌اند. 
در این سناریو، مهاجم عضوی از نیروهای امنیتی وابسته به ساختار جدید قدرت در سوریه بوده که اساساً یک نیروی تکفیری ایدئولوژیک بوده است. این فرضیه در وهله اول از نظر تاکتیکی منطقی‌تر است، زیرا با گزارش‌های دیده‌بان حقوق بشر سوریه و برخی منابع بین‌المللی همخوانی دارد و در عین حال مساله نفوذ ایدئولوژیک در نیروهای جدید را برجسته می‌کند. در این حالت، مهاجم حتماً هم لازم نیست داعشی بوده باشد، بلکه می‌تواند یک نیروی تکفیری ایدئولوژیک باشد که از نزدیکی رهبرانش به آمریکا خشمگین شده و در لحظه تصمیم به حمله گرفته یا با تیمی از افراد هم‌عقیده با خودش که حالا در دولت و نیروهای نظامی و امنیتی جولانی قرار دارند نیز همفکری و هماهنگی کرده است. این سناریو بویژه با توجه به نارضایتی بخشی از نیروهای تکفیری از روابط اخیر جولانی با آمریکا قابل‌ توجه است.
در این فرضیه، حمله بخشی از یک اعتراض سازمان‌یافته یا پیام سیاسی از سوی جناحی درون ساختار قدرت محلی بوده است؛ پیامی به جولانی و حامیان خارجی‌اش. 
* پای موساد در میان است؟
البته برخی تحلیل‌ها از احتمال دخالت سرویس‌های اطلاعاتی خارجی، بویژه موساد، حکایت دارد. هدف احتمالی چنین اقدامی می‌تواند بی‌اعتبار کردن جولانی نزد آمریکا و اثبات «غیرقابل اعتماد بودن» او باشد.
اخیرا موسسه اسرائیلی آلما گزارش داد بر اساس منابع اطلاعاتی موجود، امکان این مساله وجود دارد که جولانی توسط نیروهای خودسر داخلی مورد ترور قرار گرفته و کشته شود. انتشار این خبر بیشتر از اینکه بخواهد نیروهای داخلی سوریه را در معرض اتهام قرار دهد، رژیم صهیونیستی را در معرض اتهام قرار داد که می‌خواهد جولانی را ترور کرده و کار را به گردن داخلی‌ها بیندازد. بسیاری از تحلیلگران در این باره گفتند به احتمال زیاد رژیم صهیونیستی به دنبال حذف تدریجی نمادهای القاعده‌ای از گفتمان و ساختار سوریه است، زیرا آن را در تضاد با امنیت خود می‌داند. درگیری‌هایی که رژیم صهیونیستی با نیروهای سوری طرفدار جولانی در حمایت از دروزی‌ها داشت در همین راستا بود و بعد از آن احتمال اینکه دولت صهیونیستی بخواهد از شر جولانی خلاص شود نیز در رسانه‌ها قوت گرفت. 
بر همین اساس پیام ضمنی حمله به کاروان نظامیان آمریکایی در واقع به ترامپ بود: شما روی فردی سرمایه‌گذاری می‌کنید که نه کنترل کامل بر نیروهایش دارد، نه امنیت شخصی‌اش تضمین‌شده است و نه می‌تواند یک شریک پایدار باشد. به بیان دیگر، اگر او حتی در داخل نیروهای خودش امنیت ندارد، چگونه می‌تواند امنیت شما را تضمین کند؟ این تحلیل حالا در فضای پس از کشته ‌شدن نیروهای آمریکایی بشدت برجسته‌تر شده است.
* چه کسانی از این حادثه سود می‌برند؟
در صورت اثبات نقش داعش در این حمله، این گروه موفق شده نشان دهد هنوز قادر است ضربات نمادین به آمریکا وارد کند و روند همکاری آمریکا با بازیگران محلی را مختل سازد. در عین حال اگر حمله از سوی نیروهای تکفیری ناراضی انجام شده باشد، آنها با این اقدام هم به آمریکا ضربه زده‌اند و هم به رهبری‌ای که به ‌زعم آنها «مسیر سازش» را در پیش گرفته است.
در همین حال بازیگرانی که از تثبیت قدرت جولانی و مشروعیت‌یابی او نزد غرب نگرانند، از تضعیف موقعیت او سود می‌برند. جریان‌های تندرو در آمریکا و اسرائیل اما از دیگر کسانی هستند که بشدت از این حادثه سود می‌برند. این حادثه می‌تواند به ‌عنوان سندی برای اثبات خطرناک بودن همکاری با نیروهای تکفیری مورد استفاده قرار گیرد و دست جریان‌های مخالف این سیاست را تقویت کند. این مساله می‌تواند منجر به تقویت سناریوهای کنار زدن یا کشتن جولانی و در اختیار قرار دادن کنترل بخش وسیعی از سرزمین‌های سوریه به دست صهیونیست‌ها باشد و یا آمریکا را وسوسه کند که خود کنترل اوضاع را به صورت مستقیم در دست گیرد و یا همپیمان دیگری برای خودش در داخل این کشور پیدا کند.
* پاسخ آمریکا چه خواهد بود؟
نگاهی به حوادث امنیتی مشابه در سوریه و پاسخ ایالات متحده به هر کدام از آنها، نشان می‌دهد معمولاً چند سناریو در ذهن آمریکا برای تلافی کردن این دست اقدامات وجود دارد. 
الگوی آمریکا برای پاسخ به این اقدامات معمولاً اینگونه است که اگر داعش مسؤول انجام عملیات باشد، عملیات ضدتروریستی محدودی علیه اهداف داعش در این کشور انجام می‌دهد. اگر یک یا چند آمریکایی نیز در این عملیات‌ها کشته شود، پاسخ حتمی، علنی و تنبیهی خواهد بود اما اگر متحد محلی مقصر اصلی باشد، اول دولت آمریکا به سمت انکار مسؤولیت دولت می‌رود اما بعد فشارهای پشت پرده به او را تشدید می‌کند. 
در این حادثه نیز پیش‌بینی  می‌شود دولت ترامپ با مقصر جلوه دادن داعش، چند عملیات ضد تروریستی در خاک سوریه انجام دهد و «حفظ چهره» کند و بعد فشارها بر جولانی برای کنار گذاشتن تکفیری‌ها در دولتش را آغاز کند. بر همین اساس احتمالاً واشنگتن خواستار پاکسازی گسترده نیروهای امنیتی و محدود کردن عناصر دارای سابقه تکفیری خواهد شد. با این حال چنین فشارهایی می‌تواند به اختلافات شدید داخلی و حتی خشونت‌های درون‌گروهی منجر شود.
در هر صورت، حمله به کاروان آمریکایی در سوریه صرفاً یک حادثه امنیتی نیست، بلکه نشانه‌ای از شکنندگی نظم جدید در حال شکل‌گیری در این کشور است. شکاف میان روایت‌ها، تردیدها درباره هویت مهاجم و پیامدهای سیاسی این حمله، نشان می‌دهد همکاری آمریکا با نیروهای محلی تکفیری اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت کارکردی امنیتی داشته باشد اما در میان‌مدت با ریسک‌های جدی همراه است. این حادثه یک پیام روشن دارد: بحران اعتماد آغاز شده است؛ بحرانی که می‌تواند معادلات سوریه و حتی منطقه را وارد مرحله‌ای تازه کند.

ارسال نظر
پربیننده