14/ارديبهشت/1404
|
18:31
۲۲:۴۷
۱۴۰۴/۰۲/۱۳
بررسی هرج و مرج فراگیر پس از سقوط حکومت بشار اسد

سوریه چندپاره

 

حسین مهدی‌تبار: «دولت ضعیف بهتر از بی‌دولتی است»؛ این گزاره تقریبا مورد اتفاق تمام مکاتب در روابط بین‌الملل است اما فراتر از تمام مکاتب، واقع‌گرایان در یک نگاه حداکثری، دار و ندار هر کشور را دولت قوی می‌دانند. هابز می‌گفت همه‌ چیز یک کشور داشتن دولت قدرتمند یا لویاتان است؛ یک کشور بدون داشتن دولت قدرتمند چیزی برای عرضه ندارد و پر از ناامنی و خشونت و بی‌نظمی است، چرا که انسان، گرگ انسان است و به تبع دولت‌ها در نظام بین‌الملل گرگ یکدیگرند. دولت‌ها به دنبال کسب قدرت در روابط بین‌الملل از هیچ ضرری به دیگری دریغ نمی‌کنند. این گزاره‌ها را این روزها بیش از هر کسی در منطقه، مردم سوریه درک می‌کنند. با تضعیف حکومت بشار اسد در سوریه از سال ۲۰۱۱ و شروع جنگ داخلی، بی‌نظمی سوریه را فراگرفت اما سقوط دولت او همه‌ چیز را به‌هم ریخت. روی کار آمدن باندی تروریست در رأس حکومت که گروه‌های مختلفی آن‌ را نپذیرفته‌اند، تیر آخر بر پیکر کم‌جان سوریه بود. از همان روزهای اول با حملات اسرائیل به سوریه مشخص شد روزهای تاریکی در انتظار سوریه است.
سقوط دمشق در ۸ دسامبر ۲۰۲۴، پس از حمله سریع گروه‌های مخالف تحت رهبری هیات تحریرالشام، خلأ قدرت عمیقی در سوریه ایجاد کرد که بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی به سرعت برای پر کردن آن وارد عمل شدند. اسرائیل که سال‌ها به بهانه جلوگیری از انتقال تسلیحات به حزب‌الله یا گروه‌های مورد حمایت ایران حملات پراکنده‌ای به خاک سوریه انجام می‌داد، پس از سقوط دولت اسد، رویکردی تهاجمی‌تر در پیش گرفت. تنها در چند روز پس از فروپاشی دولت، اسرائیل بیش از ۵۰۰ حمله هوایی به تأسیسات نظامی سوریه انجام داد و به گفته رامی عبدالرحمن، رئیس دیده‌بان حقوق بشر سوریه، بیش از ۹۰ درصد توان نظامی این کشور از جمله جنگنده‌ها، هلیکوپترها، سلاح‌ها و نیروی دریایی را نابود کرد. این حملات که برخی رسانه‌های اسرائیلی آن را «هیروشیما در طرطوس» نامیدند، انبارهای تسلیحاتی در مناطق ساحلی مانند طرطوس و بانیاس را هدف قرار داد و به کشته شدن غیرنظامیان منجر شد؛ امری که انتقادات بین‌المللی را برانگیخت. حتی کرملین، وزارت خارجه طالبان و رئیس‌جمهور کوبا این حملات را محکوم کردند و آن را نقض حاکمیت سوریه دانستند. اسرائیل اما با توجیه «جلوگیری از دسترسی گروه‌های تندرو به تسلیحات»، حملات خود را گسترش داد و حتی منطقه حائل در نزدیکی بلندی‌های جولان را که از توافق آتش‌بس ۱۹۷۴ تحت نظارت سازمان ملل بود، اشغال کرد. بنیامین نتانیاهو اعلام کرد این اشغال «تا اطلاع ثانوی» ادامه خواهد داشت؛ اقدامی که توافق ۵۰ ساله را نقض کرد.
آخرین نمونه از این تهاجمات، حملات جمعه شب (۲ مه ۲۰۲۵) اسرائیل به حومه دمشق بود که به گفته منابع خبری، مناطقی نزدیک به کاخ ریاست‌جمهوری را هدف قرار داد. این حملات که نیروی هوایی اسرائیل آن را تأیید کرد، به بهانه جلوگیری از استقرار نیروهای دولت انتقالی در نزدیکی مناطق دروزی‌نشین انجام شد. نتانیاهو در بیانیه‌ای اعلام کرد: «این یک پیام روشن برای دولت سوریه است. ما اجازه استقرار نیروها در جنوب دمشق و هرگونه تهدیدی برای جامعه دروزی را نخواهیم داد». این حمله که به گفته منابع محلی انفجارهای مهیبی در مناطق صحنایا و جرمانا ایجاد کرد، بخشی از استراتژی اسرائیل برای تثبیت نفوذ خود در جنوب سوریه بود.
این تهاجمات گسترده نه تنها توان نظامی سوریه را فلج کرد، بلکه به تشدید ناامنی و بی‌نظمی در سراسر کشور دامن زد. دولت انتقالی سوریه، متشکل از گروه‌هایی مانند هیات تحریرالشام و ارتش ملی سوریه با حمایت ترکیه تلاش کرد کنترل مناطق را به دست گیرد اما نبود نیروی نظامی منسجم، میدان را برای گروه‌های شبه‌نظامی و درگیری‌های فرقه‌ای باز گذاشت. در غرب سوریه، بویژه در استان‌های لاذقیه و طرطوس با اکثریت علوی، درگیری‌هایی بین نیروهای دولت انتقالی و گروه‌های محلی گزارش شد. انتشار ویدئوهایی از حمله به اماکن مذهبی علویان، مانند آرامگاه خصیبی در حلب، این تنش‌ها را تشدید کرد و بیش از ۳۰۰ غیرنظامی را قربانی کرد. این خشونت‌های فرقه‌ای، ترس را در میان اقلیت‌های مذهبی و قومی، از جمله دروزی‌ها، کردها، علویان و مسیحیان افزایش داد.
دروزی‌های سوریه که حدود ۳ درصد جمعیت کشور (تقریباً ۷۰۰ هزار نفر) را تشکیل می‌دهند و عمدتاً در سویدا، صحنایا و جرمانا ساکنند، در این آشوب موقعیت پیچیده‌ای دارند. این اقلیت که در طول جنگ داخلی تا حد زیادی بی‌طرف مانده بود، پس از سقوط دولت اسد با تهدیدات جدیدی مواجه شد. درگیری‌های اخیر در صحنایا و جرمانا که پس از انتشار یک فایل صوتی توهین‌آمیز به پیامبر اسلام در شبکه‌های اجتماعی شعله‌ور شد، صدها کشته و زخمی بر جا گذاشت. اسرائیل که روابط دیرینه‌ای با دروزی‌های بلندی‌های جولان اشغالی دارد، از این فرصت برای گسترش نفوذ خود استفاده کرد و حمایت غیرمعمول و چشمگیری از دروزی‌های سوریه نشان داد. 
به عنوان مثال، ۳۰ آوریل ۲۰۲۵ اسرائیل یک گروه مسلح را در صحنایا هدف حمله هوایی قرار داد و اعلام کرد این گروه قصد حمله به دروزی‌ها را داشته است. همچنین مارس ۲۰۲۵ هیاتی از روحانیون دروزی به اسرائیل سفر کردند تا درباره حمایت از این اقلیت مذاکره کنند. نتانیاهو و یسرائیل کاتس (وزیر جنگ رژیم) بارها خود را «حامی دروزی‌های سوریه» معرفی کرده‌اند و حملات اخیر، از جمله حمله جمعه شب به حومه دمشق را به این حمایت نسبت داده‌اند. این حمایت که برخی تحلیلگران آن را تلاشی برای ایجاد یک منطقه حائل تحت نفوذ اسرائیل در جنوب سوریه می‌دانند، واکنش منفعلانه دولت انتقالی را در پی داشت. اسعد حسن شیبانی، وزیر خارجه دولت انتقالی هشدار داد مداخله اسرائیل می‌تواند «سوریه را برای دهه‌ها تجزیه کند».
کردهای سوریه که بین ۹ تا ۱۸ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و در مناطق شمالی مانند حسکه، کوبانی و عفرین ساکن هستند نیز در این هرج‌ومرج با چالش‌های جدی مواجهند. پس از به رسمیت شناخته شدن کردها به عنوان یک قوم در سال ۲۰۱۲، نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) به رهبری کردها نقشی کلیدی در مبارزه با داعش ایفا کردند اما سقوط دولت اسد و قدرت‌گیری گروه‌های مورد حمایت ترکیه، فشار بر کردها را افزایش داد. ترکیه که SDF را مرتبط با حزب کارگران کردستان (PKK) می‌داند، از سال ۲۰۱۶ حملات متعددی به مناطق کردنشین انجام داده و بخش‌هایی از شمال سوریه را اشغال کرده است. مارس ۲۰۲۵ دولت انتقالی توافقی با SDF امضا کرد که خودمختاری محدودی به کردها در شمال شرق می‌دهد اما این توافق با مخالفت ترکیه مواجه شد. گیدئون سعار، وزیر خارجه اسرائیل که حامی کردها در دولت نتانیاهو شناخته می‌شود، خواستار توقف حملات به کردها در منبج شد و از جامعه بین‌المللی خواست از این گروه حمایت کند. با این حال، نفوذ محدود اسرائیل در شمال سوریه، جایی که ترکیه تسلط دارد، توانایی تل‌آویو برای حمایت عملی از کردها را کاهش داده است.
در جنوب سوریه، تحولات دیگری در جریان است که با حمایت اردن و امارات متحده عربی، منطقه‌ای نیمه‌مستقل در حال شکل‌گیری است. درعا و سویدا که از سال ۲۰۱۱ کانون اعتراضات علیه دولت اسد بودند، پس از سقوط او شاهد تحرکات جدیدی شدند. اردن به دلیل نگرانی از نفوذ گروه‌های افراطی و قاچاق مواد مخدر، مرزهای خود را بسته و با همکاری امارات، از گروه‌های محلی حمایت می‌کند تا یک کمربند امنیتی ایجاد کند. این تلاش‌ها که برخی آن را به سناریوی اسرائیلی برای ایجاد مناطق حائل شبیه می‌دانند، با هدف کاهش نفوذ ترکیه و گروه‌های اسلام‌گرا در جنوب انجام می‌شود. ژانویه ۲۰۲۵ گزارش‌هایی از تشکیل شورای محلی در درعا با حمایت مالی امارات منتشر شد که هدف آن اداره مستقل این منطقه است. با این حال، نبود دولت مرکزی قدرتمند، این مناطق را در برابر نفوذ خارجی و درگیری‌های داخلی آسیب‌پذیر کرده است.
این بی‌نظمی که ریشه در خلأ قدرت پس از سقوط دولت اسد دارد، به بحران انسانی عمیقی منجر شده است. کمیساریای عالی سازمان ملل برای پناهندگان گزارش داده 10.8 میلیون نفر در داخل سوریه نیازمند کمک‌های بشردوستانه هستند و بیش از ۴ میلیون نفر در مناطق غیرقابل دسترس زندگی می‌کنند. اردن و ترکیه که میزبان میلیون‌ها پناهجوی سوری هستند، با فشار فزاینده‌ای مواجهند. سال ۲۰۱۴ تنها در ۲۴ ساعت، ۷۰ هزار کرد سوری به ترکیه پناه بردند و اکنون موج جدیدی از آوارگان در راه است. اتحادیه اروپایی وعده ۲.۵ میلیارد یورو برای حمایت از سوریه داده اما این کمک‌ها به یک گذار «معتبر و فراگیر» وابسته است؛ شرطی که با توجه به تسلط گروه‌های تندرو و مداخلات خارجی، دور از دسترس به نظر می‌رسد.
سوریه امروز مصداق پیش‌بینی هابز است: بدون لویاتان، انسان گرگ انسان می‌شود. حملات اسرائیل، از جمله حمله جمعه شب به حومه دمشق، حاکمیت سوریه را بیش از پیش تضعیف کرده و حمایت غیرمعمول آن از دروزی‌ها که با اقدامات نظامی و دیپلماتیک همراه است، به پیچیدگی اوضاع افزوده است. درگیری‌های فرقه‌ای، فشار بر اقلیت‌ها و رقابت قدرت‌های منطقه‌ای، این کشور را به سوی تجزیه و بی‌ثباتی بیشتر سوق داده است. دروزی‌ها، کردها و دیگر اقلیت‌ها برای بقا به بازیگران خارجی رو آورده‌اند، در حالی که جنوب سوریه در آستانه تبدیل شدن به منطقه‌ای تحت نفوذ اردن و امارات است. این راه‌حل‌های موقت، بدون دولت مرکزی قوی، تنها به تشدید هرج‌ومرج منجر خواهد شد.

***
غافلگیری سوریه برای نقشه‌کش‌ها 

سمیرا کریمشاهی: تجاوزات همه‌جانبه و کم‌سابقه رژیم صهیونیستی طی ۶ ماه اخیر به خاک سوریه نشان از محاسبات غلط تمام طرف‌های مخالف حکومت بشار اسد دارد که اکنون از طی کردن مسیر بازسازی و حفظ یکپارچگی سوریه عاجز مانده‌اند. دولت خودخوانده جولانی با تعدد چالش‌ها و شکاف‌های داخلی مواجه است که بدرستی چنین نگرانی‌ای را در او شعله‌ور نگه داشته که هر کدام از این عوامل ممکن است صندلی لغزان قدرت را از زیر پای او بکشد اما این درک صحیح از وضعیت او را به محاسبه غلطی رسانده که برای حفظ قدرت نباید با متجاوز خارجی  وارد میدان مبارزه شود. هرچه حاکمان دمشق در برابر اشغالگری و تجاوزات آشکار و بی‌پرده ارتش رژیم به خاک سوریه انفعال و مماشات از خود نشان داده‌اند و عقب نشسته‌اند، اسرائیل گامی به جلو برای دمیدن در آتش‌افروزی در سوریه برداشته است.
حدود ۲ ماه پیش با چراغ سبز آنکارا، میانجی‌گری آذربایجان و برقراری مذاکرات امنیتی - نظامی ترکیه و رژیم صهیونیستی، از میزان حملات این رژیم به خاک سوریه کاسته شد و رژیم بیشتر متمرکز بر مدیریت مناطق اشغال شده جنوبی، همچنین گسترش نفوذ خود در این محدوده به بهانه حمایت از اقلیت دروزی سوری بود. البته این به معنی به صفر رسیدن تجاوزات هوایی نبود اما از هفته گذشته حملات هوایی با موج جدیدی از افزایش همراه بوده است به طوری که در حملات بامداد شنبه، تمام نوار غربی سوریه از جمله حمص، حماه، لاذقیه و دمشق زیر آتش جنگنده‌های اسرائیلی قرار گرفت که در نوع خود جزو سنگین‌ترین عملیات‌های هوایی رژیم علیه خاک سوریه در سال‌های اخیر بوده است. روز قبل از آن، ارتش صهیونیستی نقاطی در نزدیکی کاخ دمشق را هدف قرار داد که توسط کارشناسان پیام هشداری به جولانی تلقی شد. این در حالی است که جولانی در روزهای پیش از آن نه تنها تهدیدی علیه رژیم مطرح نکرده بود، بلکه اعلام کرد آمادگی عادی‌سازی روابط با تل‌آویو را دارد.
* رویارویی با اسرائیل؛ آنچه ترکیه از آن واهمه دارد
حمایت دولت ترکیه از روی کار آمدن تحریرالشام پس از سقوط نظام اسد در سوریه، با ادعای برگرداندن صلح به سرزمین شام و زدودن وضعیت جنگ‌زده این کشور همراه بود.
ترکیه می‌دانست تا استقرار نظم احتمالی جدید در سوریه، تحرکات بازیگران خارجی از مهم‌ترین چالش‌هایی خواهد بود که دایره نفوذش در سوریه پسااسد را تهدید خواهد کرد. ترکیه سعی کرد واکنش حکام عربی بویژه شیوخ جنوب خلیج‌فارس را به سمت خود مدیریت کند تا از تنش جدید بر سر تقسیم کیک قدرت و منفعت در سوریه جلوگیری شود که تا حدودی هم به موفقیت رسید و توانست سطحی از هماهنگی را میان آنها ایجاد کند، هرچند که رقابت هم در جریان باشد. اکنون وضعیت حضور ارتش‌های اشغالگر آمریکا و اسرائیل در خاک سوریه و ایجاد محدودیت برای دامنه کنشگری ترکیه به معضل اصلی دولت اردوغان در سوریه پس از پرونده کردها تبدیل شده است. دولت ترکیه در ابتدای آغاز تجاوزات اسرائیل به خاک سوریه در تلاش بود مساله میدان را در زمین دیپلماسی حل و فصل کند. دولتمردان ترکیه بخوبی می‌دانند نیروهای نظامی تحت حمایت‌شان در سوریه و همچنین قوای تحریرالشام توان و انگیزه کافی برای رودررو شدن با نظامیان صهیونیست را ندارند.
خود آنکارا هم جز برای تامین امنیت مرزی و مبارزه با گروهک‌های کرد، همچنین جایگزین کردن ارتش خود در خلأ حضور محور مقاومت، آمادگی پرداخت هزینه جنگ مستقیم با رژیم را ندارد. موج جدید حملات رژیم که حتی به ادعای رسانه‌های اسرائیلی به رویایی با جنگنده‌های ترکی هم رسیده، نشان از آن دارد توقف پیشروی‌های رژیم با گزینه دیپلماسی فعلا برای دولت اردوغان حاصلی نداشته است. ترکیه همچنین امیدوار است از طریق آمریکا بتواند چشم طمع نتانیاهو به خاک سوریه را بر دارد. فروردین ماه، آنکارا با ارائه یک بسته پیشنهادی به کاخ سفید، حوزه نفوذی برای نظامیان خود و آمریکا ترسیم کرد تا دولت ترامپ را در جریان اهداف خود قرار دهد. به عنوان مثال ترکیه به اطلاع آمریکا رساند قصد دارد پایگاه تی‌فور و شعیرات  در حمص و بخش‌هایی از حماه را به حوزه نفوذ خود اضافه کند. با آنکه دولت دوم ترامپ فعلا روابط خود با ترکیه را بر مدار نگاه مثبت تنظیم کرده اما همچنان نقشه راه پرونده سوریه با ابهاماتی آمیخته با انفعال همراه است. درباره بسته پیشنهادی، در نتیجه‌ای عکس آنچه ترکیه نسبت به آن خوش‌بین بود، نه‌تنها آمریکا استقبالی نشان نداد، بلکه در فاصله کم تمام موارد پیشنهادی ترکیه توسط جنگنده‌های اسرائیلی به عنوان پیام هشدار بمباران شد. سران رژیم صهیونیستی اعلام کردند زیر بار استقرار پدافند هوایی توسط ترکیه در خاک سوریه نخواهند رفت، همچنین ترکیه حق پیشروی و افزایش دامنه حضور نظامی در سوریه را ندارد و باید از حضور تحریرالشام در مناطق جنوب غربی سوریه جلوگیری کند. درک این مساله که خواسته‌های رژیم رابطه مستقیمی با تجزیه سوریه، مانع‌تراشی در مسیر استقرار قدرت مرکزی و از سرگیری روند بازسازی این کشور دارد برای ترک‌ها سخت نیست. این یعنی نه تنها سوریه، بلکه اقدامات رژیم عملا امنیت ترکیه و دیگر همسایگان سوریه و در گام بعدی منطقه را تهدید می‌کند اما فعلا سران آنکارا  ابتکار کارآمدی برای مهار کم‌هزینه رژیم اسرائیل در دست ندارند. دولت اردوغان با آزمون سختی در مسیر ادعای سوریه آباد و آزاد مواجه شده که قطعا با تسلیم در برابر زیاده‌خواهی‌های رژیم نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت.
همزمان با تحولات این روزهای سوریه، نکته قابل تأمل واکنش ایران به اقدامات رژیم و آنچه در خاک سوریه از جانب تمام طرف‌های دخیل می‌گذرد است‌.
تقریبا هیچ‌یک از بازیگران میدان سوریه در دوران اسد، به اندازه ایران از صحنه کنشگری خود را به کنار نکشیده  است. حتی روسیه به عنوان متحد اسد، همچنان پایگاه نظامی خود در شرق مدیترانه را حفظ کرده و اکنون به عنوان شریک اصلی دولت جولانی در مساله تامین سوخت مورد نیاز این کشور مشارکت دارد. کشورهایی مانند امارات و عربستان سعودی که به نوعی بازندگان اصلی جنگ سوریه بودند، با وجود عادی‌سازی روابط با اسد اما اکنون به میدان سوریه بیش از پیش وارد شده‌اند و تکلیف ترکیه و قطر نیز به عنوان حامیان دولت جدید دمشق مشخص است اما خروج ایران از صحنه سوریه به گونه‌ای رقم خورده که گویی پیش از این به عنوان رکن اصلی تحولات سوریه هیچ‌گونه نقش و کنشی نداشته‌ایم. بخشی از آن را می‌توان تحت تاثیر اراده صاحب‌نفوذان جدید سوریه دانست اما بخشی دیگر به ظرفیت‌های نادیده گرفته شده ایران بازمی‌گردد به طوری که گویی اهمیت حیاتی جغرافیای سوریه فراموش شده است.
بخش اعظم دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی ما در حال حاضر پرونده مهم مذاکره با آمریکا را دنبال می‌کند اما همان‌طور که بارها صاحبنظران تاکید کرده‌اند نباید این مساله باعث غفلت از حوزه‌های دیگر و چه بسا سرنوشت‌ساز منطقه‌ای و بین‌المللی شود. شرق مدیترانه بویژه نقطه کانونی منطقه شامات در نقطه اتصال سوریه - لبنان هرگونه تحولی را در دوره کنونی پشت سر بگذارد، بدون شک سرنوشت دوران گذار به نظم آینده منطقه را در درون خود دارد. در پسااسد اگرچه امکان و ظرفیت تاثیرگذاری ایران بر ژئوپلیتیک شرق مدیترانه تضعیف شده اما اگر این موقعیت در ذهن تصمیم‌سازان امری «موقتی» تلقی نشود و به وضعیت «رهاشدگی» برسد، ما را به طور کامل از رکن تاثیرگذار منطقه به بازیگری با وزن ضمیمه‌ای تغییر وضعیت یا به عبارت بهتر تنزل می‌دهد. ایران حتی بدون خاک سوریه باید کنشگر تحولات این کشور باشد. از دیپلماسی، رایزنی و فشار بر کشورهایی مانند ترکیه به نسبت آشفتگی وضعیت سوریه جدید گرفته تا رصد هسته‌های مقاومتی که در گوشه و کنار این کشور علیه مبارزه با رژیم صهیونیستی پا گرفته‌اند. طی سال‌های متمادی مخالفان محور مقاومت، جمهوری اسلامی ایران را متهم به تنش‌آفرینی در خاک سوریه و جلوگیری از پایان وضعیت جنگی و بحران این کشور می‌کردند، اکنون زمان آن رسیده ایران نسبت به محاسبات غلط و تهدیدزای بازیگران سوریه کنونی که مدعی ساختن شام هستند بی‌تفاوت نباشد و از آنها شهامت رویارویی و مبارزه با اسرائیل را به منظور تامین امنیت منطقه‌ طلب و در این مسیر آمادگی همه‌جانبه خود را اعلام کند. همچنین بخشی از تمرکز رایزنی منطقه‌ای ایران می‌تواند با تاکید بر الگوی رفتاری شکست‌خورده جولانی مبنی بر خلع سلاح خودخواسته در برابر رژیم اشغالگر که خروجی‌ای جز تهدیدزایی برای امنیت منطقه ندارد، در قالب هشدار، سران کشورهایی همچون عراق و لبنان را از عاقبت خلع سلاح مقاومت آگاه کند.

ارسال نظر