قهرمانان دیروز، سرگردانان امروز!
رضا ادیب: پرسپولیس، تیمی که یک دهه در فوتبال ایران تاج بر سر داشت، این روزها شبیه جنگجویی است که شمشیرش را از دست داده. قهرمان دیروز، حالا برای بقا در میان مدعیان تقلا میکند، انگار پایش در گل گیر کرده باشد. روزی آرزوی حریفان، دست یافتن به پرسپولیس بود اما حالا کابوس هوادارانش، سقوط از عرش قهرمانی به فرش ناکامی شده.
نه از آن بردهای غرورآفرین خبری هست، نه از آن هواداران شاد و سرمست. هر چه هست، سکوتهای سنگین بعد از باخت، دستهای خالی و سکوهایی که با فریادهای «حیا کن، رها کن» میخواهند کسی را پیدا کنند که مقصر این ویرانی است.
* قصه از کجا شروع شد؟
برای فهمیدن این تراژدی، باید برگشت به نقطهای که پرسپولیس هنوز پادشاه بلامنازع فوتبال ایران بود؛ جایی که یحیی گلمحمدی، با همه مهرههایش، تیمی ساخت که شکستناپذیر به نظر میرسید. اما درست همان موقع، درویش، مدیرعامل باشگاه، تصمیم گرفت بازی را به شکل دیگری پیش ببرد. یحیی خواست قراردادش را تمدید کند، تیمش را تقویت کند، آینده را بسازد اما درویش، انگار که شنونده خوبی نباشد، مسیر دیگری رفت؛ مسیری که انتهایش، چیزی جز ویرانی نبود.
* یحیی رفت، پرسپولیس لرزید
استعفای آخر یحیی، مثل تَرَکی بود که در دیوار یک قصر قدیمی میافتد. اول کوچک و بیاهمیت اما بعد؟ آنقدر بزرگ شد که حالا کاخ آرزوهای سرخها را روی سرشان خراب کرده. او که رفت، پرسپولیس مثل قایقی شد که ناخدا ندارد، موجها آمدند و بردند و حالا کسی نمیداند این تیم به کدام ساحل خواهد رسید.
* درویش، مردی که تماشاگر سقوط شد
مدیریت باشگاه اما در برابر این سقوط، انگار نظارهگر یک فیلم باشد، فقط نگاه کرد و هیچ نکرد. اول، اوسمار ویرا را که با دستهای خالی و نیمکتی پر از حاشیه تیم را به قهرمانی رسانده بود، رها کردند. بعد، علیرضا بیرانوند، مهدی ترابی و دانیال اسماعیلیفر، ۳ ضلع مثلث قدرت پرسپولیس، یکییکی از این تیم جدا شدند. هواداران انتظار داشتند جانشینهایی در حد و اندازه آنها بیایند اما آنچه نصیب پرسپولیس شد، چیزی جز بازیکنان معمولی نبود.
* بازیکنانی که نگرفتند، مربیانی که جواب ندادند
پرسپولیس همیشه تیمی بوده که با ستارههایش درخشیده اما این بار خریدها، بیشتر از آنکه راهحل باشند، تبدیل به معما شدند. الکسی گندوز، همان دروازهبانی که قرار بود سنگر را از بیرانوند تحویل بگیرد، هنوز در خواب است. ایوب العملود، بیشتر وقتش را در کلینیک فیزیوتراپی گذرانده تا زمین بازی. فرشاد احمدزاده؟ شاید دوندهای خستگیناپذیر اما برای پر کردن جای خالی ترابی کافی نبود. روی نیمکت هم اوضاع بهتر نبود. درویش، با وعدههای بلندپروازانه، هواداران را به انتظار مربیان بزرگ دنیا نشاند اما چیزی که نصیب پرسپولیس شد، خوان کارلوس گاریدویی بود که فقط ۱۳ هفته دوام آورد و اسماعیل کارتالی که هنوز کسی نمیداند آیا میتواند پرسپولیس را از این بحران بیرون بکشد یا نه.
* پرسپولیس گرانقیمت، در کنار فولادی که از سقوط برگشت
حالا که فصل به روزهای حساسش رسیده، پرسپولیس با همه هزینههایش، با تمام وعدههای مدیرانش، در همان جایی ایستاده که فولادِ بحرانزده یحیی گلمحمدی ایستاده است. فولادی که فصل قبل برای بقا میجنگید، حالا دوشادوش پرسپولیس، برای سهمیه و قهرمانی رقابت میکند. عجیب نیست؟ تیمی که قرار بود بر قله بایستد، حالا باید از سقوط بترسد.
* پایان یک عصر یا آغاز یک انقلاب؟
حالا یک سؤال بزرگ پیش روی هواداران پرسپولیس است: این فقط یک بحران گذراست یا پایان یک عصر طلایی؟ آیا هنوز راهی برای بازگشت وجود دارد؟ یا پرسپولیس باید مانند اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ برای روزهایی آماده شود که دیگر خبری از جامها نیست، خبری از شادیها نیست و فقط حسرت میماند؟
پاسخ این سؤال را کسی جز خود پرسپولیس نمیداند. اما یک چیز قطعی است؛ وقت آن رسیده که تصمیمی بزرگ گرفته شود، قبل از آنکه تمام آنچه در این سالها ساخته شده، برای همیشه از بین برود.
***
علی علیپور؛ تکستاره سرخها در شبهای بیستاره پرسپولیس
وقتی زمزمههای بازگشت علی علیپور به پرسپولیس شنیده شد، خیلیها برایش تاج آقای گلی را کنار گذاشتند. مگر میشد او بازگردد و دوباره همان شکارچی فرصتها نباشد؟ اما روزگار همیشه به کام پیشبینیها نمیچرخد. علیپور برگشت اما برای اینکه دوباره همان مهاجم بیرحم شود، زمان میخواست. آن غریزه قاتلانهای که در محوطه جریمه داشت، انگار زنگار گرفته بود. با این حال، او تنها کسی بود که در این پرسپولیس نهچندان ترسناک، هنوز سایهای از آن روزهای باشکوه را زنده نگه داشته است.
* ۱۱ گل و یک مأموریت ناتمام
وقتی در آخرین بازی برابر آلومینیوم اراک توپ را از خط دروازه رد کرد، شمار گلهایش در لیگ برتر به ۸ رسید. حالا فقط یک گل با صدر جدول گلزنان فاصله دارد، جایی که مهدی لیموچی از سپاهان نشسته است. برای کسی مثل علی علیپور، این یک چالش بیشتر نیست. او که با نخستین گلش مقابل همین آلومینیوم موتور خود را روشن کرد و بعد دروازه شمشآذر را گشود، در ۳ هفته پایانی نیمفصل نشان داد هنوز همان گلزن بالفطره است. ۳ بازی، ۳ گل و اوجش هتتریک مقابل هوادار، درست در آستانه تعطیلات نیمفصل. حالا دوباره آلومینیوم برایش خوشیمن شده و او را یک قدم به آقای گلی نزدیک کرده است.
* تنها گلزن ۳ جبهه
در روزهایی که پرسپولیس برای گل زدن، بیشتر از همیشه تقلا میکند، علیپور تنها کسی است که در هر ۳ جبهه گل زده است؛ در لیگ برتر ۸ گل، در جام حذفی ۲ بار دروازه مس سونگون و سپاهان را باز کرده و در لیگ نخبگان آسیا هم همان تکگل زودهنگامش به پاختاکور را دارد. اما پرسپولیس از لیگ نخبگان و جام حذفی کنار رفته و حالا همه چیز به لیگ بستگی دارد.
در تیمی که هنوز خودش را پیدا نکرده، علی علیپور دارد کار خودش را میکند؛ گل میزند، در کورس آقای گلی میجنگد و امید را در دل هواداران زنده نگاه میدارد. شاید فصل برای پرسپولیس آنطور که باید پیش نرفته اما اگر قرار باشد یک اسم از دل این روزهای نهچندان باشکوه پرسپولیس بیرون بیاید، بیشک آن نام «علی علیپور» است.