19/مهر/1404
|
01:41

ایجاد صلح پایدار در غزه شکننده است

بزرگ‌ترین دستاورد دولت نتانیاهو این است که به جهان نشان دهد آمریکا نه‌تنها به حمله مداوم آن به غزه، بلکه به جنگ منطقه‌ای رو به گسترش آن نیز تن می‌دهد و مهم نیست این اقدامات چقدر با منافع بلندمدت واشنگتن متفاوت باشد.
سایت تحلیلی فارن افرز در مقاله‌ای به قلم «جوست هیلترمن» نوشت: با اعلام این خبر که حماس و اسرائیل مرحله اول طرح رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا درباره غزه را امضا کرده‌اند، فرصتی نادر برای پایان دادن به ۲ سال خشونت وحشتناک پدید آمده است. 
طبق توافق با میانجی‌گری ایالات متحده، حماس قول داده است در ازای آزادی نزدیک به ۲۰۰۰ زندانی فلسطینی توسط اسرائیل و تعهد به خروج جزئی نیروهایش از این سرزمین، تمام اسرای باقیمانده‌ای را که سال ۲۰۲۳ به اسارت گرفته بود، بازگرداند. علاوه بر کمک‌های نجاتبخش به فلسطینیان در غزه و خانواده‌های اسرا، بسیاری امیدوارند این توافق بتواند ثبات جدیدی را برای منطقه به ارمغان آورد. با این حال اگر تاریخ را مورد بررسی قرار دهیم، انتظارات از یک صلح پایدار یا حتی کمک‌های پایدار برای فلسطینیان با طرح صلح ترامپ ممکن است ناامیدکننده باشد. ترامپ ژانویه با هدف جایگزینی سیاست شکست‌خورده سلف خود در خاورمیانه به کاخ سفید بازگشت و این کار را به روش‌هایی انجام داد که از سیاست‌های دولت اول وی فاصله داشت. دوره دوم ریاست جمهوری وی با شروعی چشمگیر آغاز شد و به برقراری آتش‌بس در غزه کمک کرد. در چند ماه اول ریاست جمهوری‌ ترامپ، اقدامات جسورانه‌تری از جمله باز کردن کانال مستقیم بی‌سابقه از ایالات متحده آمریکا به حماس، از سرگیری مذاکرات هسته‌ای با ایران، رسیدن به آتش‌بس با حوثی‌ها در یمن و لغو تحریم‌های ایالات متحده علیه سوریه دنبال شد. مقامات واشنگتن همچنین ابراز امیدواری کردند بتوانند توافقنامه‌های آبراهام را به عربستان سعودی و حتی سوریه گسترش دهند و هدف بلندمدت مدیریت تنش‌های منطقه را از طریق مجموعه‌ای از روابط به پیش ببرند. با این حال واشنگتن متوجه شد سیاست‌هایش دائماً توسط اقدامات اسرائیل مختل می‌شود. ماه مارس اسرائیل آتش‌بس غزه با میانجی‌گری واشنگتن را نقض کرد، سپس دولت ترامپ را به عملیات به اصطلاح بشردوستانه‌ای کشاند که چارچوب دیرینه سازمان ملل را دور می‌زد. تا اواخر بهار، قحطی فزاینده بخش بیشتری از جمعیت غزه را به سمت مرز مصر رانده بود و باعث ایجاد تنش در توافق‌های صلح دیرینه اسرائیل با مصر و اردن شده بود. سپس ماه ژوئن، اسرائیل نه‌تنها با بمباران ایران، بلکه با متقاعد کردن دولت ترامپ برای پیوستن به آن با هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای اصلی ایران با بمب‌های سنگرشکن، مذاکرات واشنگتن - تهران را تضعیف کرد.
 در سوریه، اسرائیل فشار نظامی بر دولت جدید احمد شرع را افزایش داد، در حالی که واشنگتن یک شریان حیاتی اقتصادی و دیپلماتیک برای آن ایجاد کرده بود. ماه سپتامبر اسرائیل به قطر، متحد حیاتی ایالات متحده حمله کرد. این اقدام بی‌ملاحظه که دولت آمریکا را غافلگیر کرد، یکی از عوامل اصلی تلاش ترامپ برای پایان دادن به جنگ غزه بود.
اکنون ترامپ با طرح خواسته‌های قوی از اسرائیل و همچنین حماس، توانسته هر ۲ طرف را به‌سرعت به میز مذاکره بکشاند تا درباره مرحله اولیه طرح صلح به توافق برسند. با وجود ترجیح ظاهری دولت اسرائیل برای ادامه جنگ، «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر اسرائیل تحت فشار ترامپ چاره‌ای جز امضای آن نداشت اما حتی این توافق نیز می‌تواند به زودی تسلیم اهداف متفاوت اسرائیل شود. نتانیاهو برای خشنود کردن جناح راست افراطی اسرائیل و تضمین بقای سیاسی خود، ممکن است وسوسه شود پس از آزادی اسرا، جنگ علیه حماس را از سر بگیرد و بار دیگر مانع کمک‌های بشردوستانه معنادار شود. وی می‌تواند دوباره به ایران حمله کند تا توجه را از آنچه پایان کار در غزه می‌داند، منحرف کند. ترجیح دولت اسرائیل برای استفاده از نیروی نظامی جهت برهم زدن تعادل دشمنان می‌تواند اهداف ایالات متحده را تضعیف کند. این مسیر دشوار خطرات عظیمی را در پی دارد. اگر نتانیاهو تصمیم بگیرد پس از تحقق اهداف اولیه خود، توافق 9 اکتبر با حماس را نقض کند، یا مذاکرات بر سر مرحله دوم توافق به شکست بینجامد، اسرائیل می‌تواند ایالات متحده را دوباره به جنگی بکشاند که واشنگتن نمی‌خواهد.
واقعیت این است که با به قدرت رسیدن تدریجی گروه پیشتاز راستگرا در اسرائیل، تعریف دولت اسرائیل از منافع خود بسیار متفاوت از آنچه در لفاظی‌های رسمی ایالات متحده آمریکا بیان می‌شد، به نظر می‌رسید. احزاب چپ میانه که از راه‌حل ۲ کشوری حمایت می‌کردند، تقریباً ناپدید شدند و امنیت اسرائیل به‌تدریج با الحاق حداقل کرانه باختری برابر شد؛ اقدامی که مانع تشکیل کشور مستقل فلسطین می‌شد.  دولت بایدن فکر می‌کرد با اسرائیل هم‌نظر است و معتقد بود توافق اسرائیل و عربستان می‌تواند در غیاب یک راه‌حل عادلانه برای مناقشه اسرائیل - فلسطین، دورانی از ثبات مورد انتظار را رقم بزند. از سال ۲۰۲۴، اسرائیل همچنین به دنبال گسترش مداوم حضور نظامی خود در ایران، لبنان، سوریه، یمن و حتی قطر بوده است. اگرچه این ماجراجویی اغلب در تضاد با اهداف سیاسی اعلام شده ایالات متحده بوده اما اسرائیل تاکنون با هیچ مقاومت واقعی از سوی دولت‌های بایدن یا ترامپ روبه‌رو نشده است.
نتانیاهو به ادامه جنگ نیاز داشت تا بتواند شرکای ائتلاف راست افراطی خود را راضی کند و هرگونه حسابرسی قضایی درباره اتهامات فسادی را که با آن روبه‌رو بود به تأخیر بیندازد. در واقع به نظر می‌رسید خودِ توافقنامه‌های آبراهام برای نتانیاهو ارزش رو به کاهشی دارند، زیرا اسرائیل در سال آخر دولت، قدرت نظامی خود را در سراسر منطقه به نمایش گذاشته است.
با وجود اقدامات جسورانه اولیه، دولت دوم ترامپ در ۸ ماه اول ریاست جمهوری‌اش در پیشبرد اهداف ایالات متحده آمریکا برای صلح و ثبات بلندمدت ناکارآمد بود. هنگامی که اسرائیل عملیات خود در غزه را تشدید و کمک به این منطقه را به طور کامل ممنوع کرد، ایالات متحده جهت جلوگیری از گسترش قحطی در آنجا فشاری وارد نکرد. در عوض، منافع تجاری واشنگتن و ارتش اسرائیل با هم همکاری کردند تا بنیاد بشردوستانه بحث‌برانگیز غزه را تشکیل دهند و صدها نقطه توزیع کمک در سراسر نوار غزه را تعطیل کنند. بزرگ‌ترین دستاورد اسرائیل این بود که به جهان نشان دهد ایالات متحده آمریکا نه‌تنها به حمله مداوم آن به غزه، بلکه به جنگ منطقه‌ای رو به گسترش آن نیز تن می‌دهد و مهم نیست این اقدامات چقدر با منافع بلندمدت واشنگتن متفاوت باشد.  واقعیت این است که دولت ترامپ قادر به ترسیم مسیر خود است و حتی گاهی از اهرم قابل توجهی که کاخ سفید در اختیار دارد استفاده می‌کند. توافق فعلی نشان می‌دهد این نوع فشار می‌تواند حداقل نتایج مثبت اولیه را به همراه داشته باشد اما برای اینکه این تلاش‌ها در درازمدت موفقیت‌آمیز باشد، ایالات متحده باید تشخیص دهد منافع بلندمدت آن تا چه حد از منافع اسرائیل فاصله دارد و سیاست ایالات متحده در خاورمیانه چند بار توسط نزدیک‌ترین متحدش در منطقه تضعیف شده است. برای شکستن واقعی این پویایی، ایالات متحده باید فشار مداومی بر اسرائیل وارد کند تا به مسیری پایبند باشد که ثبات منطقه‌ را تقویت ‌کند نه اینکه آن را تضعیف کند، در غیر این صورت این توافق می‌تواند به یک ابتکار صلح شکست‌خورده دیگر به رهبری آمریکا تبدیل شود. با توجه به تهدیدات امنیتی جهانی بی‌شمار در سراسر جهان، ایالات متحده نمی‌تواند دوباره شکست را تحمل کند.

ارسال نظر
پربیننده