|
ارسال به دوستان
اخبار
بازیگران سریال «هشتپا» معرفی شدند
تولید سریال «هشت پا» به کارگردانی احمد معظمی که سال گذشته در سکوت خبری انجام شده بود، قرار است هفته اول مهر از یکی از شبکههای سیما پخش شود. سعید چنگیزیان بازیگر «زخم کاری» این بار در نقش یک کارآگاه حرفهای ظاهر میشود. کارآگاه کیانفر حین بررسی قتل مردی ثروتمند به متهم اصلی پرونده یعنی سعید میرسد و تلاش میکند معمای پیچیده و رازآلود این جنایت را کشف کند. نقش سعید را رضا اکبرپور بازی کرده که پیش از این در «گیلدخت» حضور داشته است. هنرمندان دهههای مختلف ترکیب بازیگران این سریال را تشکیل دادهاند که از جمله آنها میتوان به محمد صادقی، نادر سلیمانیفرد، افسانه چهرهآزاد، علی اسیوند، احمد نجفی، رویا جاویدنیا، ایرج نوذری، محمد فیلی، سودابه بیضایی، مینا وحید، هلیا امامی، علیرضا مهران، ایوب آقاخانی، کمند امیرسلیمانی، علیرضا جلالیتبار، سپند امیرسلیمانی، حمید ابراهیمی، محمدرضا اکبری، محسن بهرامی، نسرین نکیسا، ابوالفضل جمشیدی، مسعود کشاورز، سیامک راشدی و... اشاره کرد.
***
«ناسوخ» به ۲ جشنواره داخلی و خارجی رفت
فیلم تاریخی «ناسوخ» به تهیهکنندگی و کارگردانی اصغر عباسی، به عنوان یکی از آثار منتخب به چهاردهمین دوره جوایز آکادمی فیلم ایسفا و پنجمین دوره فستیوال بینالمللی فیلم هیومن کانادا راه یافت. این فیلم بر اساس کتاب «ناسوخ» نوشته محمد رسولی و محصول موسسه فرهنگی بزرگمهر حکیم، روایتگر داستانی سوررئال از ایران باستان است. در خلاصه این اثر آمده است: «در زندگی زخمهایی هست که مانند خوره، روح را در انزوا آهسته میخورد و میتراشد». همزمان با این اتفاق، پوستر جدید فیلم با حضور قربان نجفی، سیامک ادیب و شیوا طاهری در نقشهای اصلی رونمایی شد. نامزدهای جوایز ایسفا اواسط شهریور ۱۴۰۳ و نامزدهای جوایز فستیوال هیومن در اواخر سپتامبر ۲۰۲۴ اعلام خواهند شد.
***
۲ اجرایی شدن «زیگموند» در روزهای هشتم و نهم شهریور
نمایش «زیگموند» به نویسندگی، طراحی و کارگردانی مهرداد کورشنیا روزهای هشتم و نهم شهریور به دلیل استقبال مخاطبان، طی ۲ نوبت اجرا میشود. بر اساس برنامهریزیهای انجامگرفته، این اثر نمایشی در روزهای یاد شده ساعتهای ۲۰ و ۲۱:۳۰ در تالار حافظ تهران پیش روی مخاطبان قرار میگیرد. نمایش «زیگموند»، داستان کابوسهای ۲ روز پایانی زندگی «زیگموند فروید» فیلسوف و پدر علم روانکاوی و نظریهپرداز تاثیرگذار قرن بیستم از نگاه مهرداد کورشنیا است که این بار با ارائه تغییراتی در گروه بازیگران و گروه اجرایی پیش روی مخاطبان گذاشته شده است. شهروز دلافکار، بهروز پناهنده و فرنوش نیکاندیش هنرمندانی هستند که در فصل دوم اجراهای عمومی نمایش «زیگموند» به ایفای نقش میپردازند.
***
ابوالفضل پورعرب در بیمارستان
ابوالفضل پورعرب، بازیگر سینما و تلویزیون به دلیل مشکلات جسمی در بیمارستانی در تهران بستری شد.
این خبر توسط پوریا پورعرب فرزند این هنرمند تایید شده است. روند درمان این بازیگر در حال انجام و حال عمومی وی رو به بهبود است. ابوالفضل پورعرب متولد یک تیر ۱۳۴۰، بازیگر و کارگردان ایرانی است. وی برای بازی در فیلمهای «عروس»، «نرگس» و «مردی شبیه باران» نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فیلم فجر شده است و برای «مردی شبیه باران» موفق به دریافت سیمرغ بلورین شد. وی برای نقشآفرینی در فیلم «عروس» برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره بینالمللی فیلم پیونگیانگ شد.
***
«حماسه پروانه» در تالار وحدت رونمایی میشود
فیلم مستند «حماسه پروانه» به کارگردانی علیرضا محمدی با حضور شخصیتهای فرهنگی و هنری در تالار وحدت رونمایی میشود. «حماسه پروانه» که با همکاری خانه «ایبی ایران» ساخته شده است به مشکلات کودکان و بیماران پروانهای و کمبود دارو و پانسمان برای این بیماران بر اثر تحریمها میپردازد. مراسم رونمایی این فیلم که با رویکرد مخاطبان خارجی ساخته شده است، پنجشنبه هشتم شهریور ساعت ۱۹:۳۰ با حضور سازندگان اثر، شخصیتهای فرهنگی، هنری، سیاسی، بینالمللی و خانواده کودکان بیماران پروانهای برگزار میشود.
***
مینیسریالی عاشقانه از جنگ دوم جهانی در راه شبکه ۴
داستان مینیسریال جدید 4 قسمتی «نوری که نمیتوانیم ببینیم» (All the Light We Cannot See) که یک درام تاریخی و جنگی محصول ۲۰۲۳ آمریکا به کارگردانی استون نایت است، ماجرای دختر جوان نابینایی است که در طول اشغال فرانسه به دست آلمان نازی سعی میکند با پیامهای کدگذاری شده در یک موج رادیویی محلی به سربازان کمک کند. از سویی دیگر سرباز جوان آلمانی هم که متخصص کشف فرکانسهای رادیویی است به دلیل علاقهای که به صدای این دختر پیدا کرده و پیشینه مشترکشان، سعی دارد از او حفاظت کند. در این سریال بازیگرانی چون آریا میا لوبرتی، لارس آیدنگر و لوئیس هافمن به ایفای نقش پرداختهاند. این مجموعه تلویزیونی توانسته امتیاز ۷ از ۱۰ را از درگاه تخصصی IMDB کسب کند. پخش این مینیسریال از بامداد شنبه ۱۰ شهریور در ساعت صفر آغاز و به مدت 4 شب ادامه خواهد یافت و بازپخش آن در ساعتهای ۱۱ و ۱۸ همان روز خواهد بود.
ارسال به دوستان
چگونه انیمیشن ایرانی سرزمینهای اشغالی را به هم ریخت
زبل بازی بچه زرنگ
گروه فرهنگ و هنر: روز گذشته خبری مبنی بر اکران فیلم سینمایی «بچه زرنگ» در سرزمینهای اشغالی منتشر شد؛ خبری که با واکنش بسیاری از منتقدان و اهالی سینما روبهرو شد. شاید در نگاه نخست بسیاری خبر را کذب و دروغ تصور میکردند اما وقتی واکنش برخی کاربران و منتقدان خارجی درباره اکران این فیلم منتشر شد، روشن شد که نهتنها «بچه زرنگ» در سرزمینهای اشغالی اکران شده، بلکه حتی با استقبال نیز روبهرو شده است. اما با پیگیریهای انجامشده مشخص شد پخشکننده خارجی این فیلم که یک شرکت فرانسوی بوده، فیلم را به یک کمپانی مالزیایی فروخته و آن کمپانی نیز فیلم را به یک شرکت پخشکننده در سرزمینهای اشغالی واگذار کرده و این شرکت بدون توجه به مبدأ و کشور تولیدکننده، با توجه به کیفیت بالای فیلم آن را ناخواسته در سرزمینهای اشغالی اکران کرده است. اما نکته قابل تامل اینکه این انیمیشن به میزانی از کیفیت بالا و قابل قبول در سطح جهانی برخوردار بوده است که به اذعان شرکت پخشکننده، تصور میکردند سازنده اصلی فیلم فرانسه است در حالی که این کشور تنها به عنوان کمپانی پخشکننده در این فیلم دخالت داشته و صفر تا 100 این فیلم سینمایی محصول تلاش 250 جوان ایرانی طی 4 سال بوده است.
«بچه زرنگ» با توجه به آغاز اکرانهای بینالمللیاش هماکنون در سینماهای ایران، ترکیه و روسیه در حال اکران است. جالب است بدانید با توجه به آمار ارائه شده از سوی کمپانی پخشکننده، تا روز گذشته بیش از 15 میلیون دلار نیز فروخته است و این درحالی است که تولیدکنندگان متعهد شدهاند یک درصد از کل درآمد - تقریبا 140 هزار دلار - را برای حمایت از کودکان غزه بپردازند. اما پخش این انیمیشن ایرانی در سرزمینهای اشغالی با عصبانیت تندروهای صهیونیست مواجه شده وآنها در رسانههای خود نوشتند که ساکنان سرزمین های اشغالی از شرکت ایرانی رودست خوردند وپول خود را در جیب سازندگان ایرانی این سریال ریختند. در این بین واکنش کاربران رژیم صهونیستی هم در نوع خود قابل توجه بود؛ یک کاربر اسرائیلی در فضای مجازی نوشت: «در روزهای اخیر انیمیشنی محصول ایران در سینماهای اسرائیل نمایش داده میشود که نگرانی اسرائیلیها از نفوذ ایران را برانگیخته است».
کاربر دیگری نیز با توجه به عمق نفوذ فرهنگی چنین نوشته بود: «این فیلم به عنوان یک فیلم «برای همه سنین» تعریف شده است اما با قضاوت بر اساس آنچه در گروههای والدین نگران خواندهام، احتمالا بهتر است که آن را در هر سنی تماشا نکنید. این یک فیلم بسیار خشن و تحریککننده است، بویژه بعد از ۷ اکتبر و با پیامهای مشکلدار درباره ایثار است که مناسب جمهوری اسلامی است و حتی برای کودکان غیرشیعه نیز مناسب نیست. فیلم از ابتدا نباید در اسرائیل نمایش داده میشد و باید در اسرع وقت از صفحه نمایش حذف میشد. فارغ از اینکه درآمد فیلم هم نصیب ایران و حماس میشود. این فیلم هماکنون تنها در روسیه، ترکیه و ایران اکران میشود اما اینکه چگونه به اسرائیل رسیده سوال جالبی است».
در واقع اکران فیلم بچه زرنگ در سرزمینهای اشغالی با توجه به اذعان شرکت پخشکننده، نشان داد امروز وضعیت انیمیشن در کشور به سطح و حد قابل قبولی رسیده است که حتی شرکتهای پخشکننده سینمایی نیز نمیتوانند تفاوتی بین آثار اروپایی با ایرانی تشخیص دهند و در واقع فیلم سینمایی «بچه زرنگ» به معنای واقعی بچه زرنگ ایرانی را به رخ صنعت انیمیشنسازی دنیا کشید؛ فیلمی که همزمان با اکرانش در کشور، توانست به رکورد 10 ساله سینمای کودک پایان دهد و با استقبال بیش از یک میلیون و 500 هزار مخاطب بعد از سال 1393 دوباره این ژانر مغفولمانده را احیا کند.
«بچه زرنگ» حتی در فروش نیز از موقعیت خاصی در سینمای ایران برخوردار شد. این فیلم بیش از 60 میلیارد تومان در گیشه سینماها فروش کرده و رتبه دوازدهم را در میان پرفروشترین فیلمهای ادوار تاریخ سینمای ایران به دست آورد.
داستان این انیمیشن از این قرار است که محسن رحمتی پسر بچهای است که عاشق ابرقهرمانهای فیلمهاست و همیشه تلاش میکند با وسایل ابرقهرمانیاش به هر کس و هر چیزی کمک کند اما در یک اتفاق نادر، محسن با ببری مواجه میشود که از گونه حیوانات منقرضشده ایران (ببر مازندران) است و تصمیم میگیرد به آن حیوان هم کمک کند و او را به زادگاهش در مازندران بازگرداند.
اما دلیل موفقیت و فروش بالای «بچه زرنگ» چیست و چه عامل عواملی باعث تمایز این کار با دیگر آثار اینچنینی در سینمای ایران شده است؟ در وهله اول باید به وسواس قابل توجه سازندگان این اثر در تولید آن اشاره کرد؛ دقتی که از پلان به پلان فیلم آن قابل تشخیص است و از فرم کار تا محتوای آن میتواند مورد تحلیل و بررسی دقیق قرار گیرد و درباره آن ساعتها گفت و نوشت. الگوی اصلی فیلمنامه «بچه زرنگ» استفاده از الگوی قهرمان در سینمای کلاسیک است، الگویی که نشان داده اگر پرداخت مناسبی داشته باشد همواره آثاری پرمخاطب و جذاب بیرون میدهد و جغرافیای آن به ایران یا خارج از آن محدود نمیشود و همه جا سینمای قهرمانمحور با پرداخت مناسب، پرمخاطب و پرفروش میشود.
قصه «بچه زرنگ»، از مهمترین امتیازات آن به شمار میرود که با فراز و فرودهای متعدد و تعلیق دراماتیک خود توانسته کودکان و نوجوانان را به عنوان مخاطبان اصلی خود سرگرم کند و پای اثر بنشاند؛ در این میان تمهیدات بصری و رنگ و لعابهای جذاب نیز مزید بر علت شده تا با اثری سرگرمکننده، جذاب و پرفروش مواجه باشیم که علاوه بر سرگرمکنندگی قصد آموزندگی نیز دارد.
وجه آموزندگی «بچه زرنگ» در جای خود قابل توجه و تحلیل است، جایی که سبک زندگی ایرانی ترویج شده و بشدت روی اسمها، شخصیتها، دیالوگها و رخدادها تامل شده تا کاری پرمحتوا و به غایت ایرانی ببینیم که علاوه بر اینکه تمام مراحل تولید و اجرای آن در داخل انجام شده، در متن و محتوا نیز با اثری برآمده از فرهنگ و منش جامعه ایران معاصر مواجه باشیم.
ارسال به دوستان
نگاهی به تأثیر ویژوالافکت بر صنعت سینما همزمان با انتشار ویدئویی از گریم بازیگر سریال «در انتهای شب»
پارسا اینگونه جوان ماند!
گروه فرهنگ و هنر: چند ماه پیش بود که در قسمت پایانی سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده، در فلشبکی شاهد چهره بسیار جوانشده پارسا پیروز بودیم که تعجب همگان را برانگیخت. گریم به قدری جذاب و شگفتانگیز بود که باعث شد حرف و حدیثهای بسیاری پیرامون چگونگی اجرای آن در مجامع هنری شکل بگیرد. در این میان در تیتراژ انتهایی سریال، بخشی با عنوان ویژوالافکت گنجانده شده بود که همین باعث شد بسیاری این نظریه را بیان کنند که گریم پیروزفر در این سریال و بویژه آن سکانس، با کمک ویژوالافکت انجام شده است. در همین ارتباط روز گذشته تهیهکننده کار مراحل انجام جوانسازی چهره این بازیگر به کمک ویژوالافکت را منتشر کرد. به این بهانه نگاهی به سابقه استفاده از ویژوالافکت در صنعت سینما و تاثیر آن بر این هنر – صنعت داشتهایم.
به عقیده بسیاری از دانشمندان، آینده بشر در دستان ویژوالافکت است و همین مساله آن را به یک شمشیر دولبه تبدیل کرده است. احتمالات مختلفی برای آینده جوامع بشری با حضور ویژوالافکت در نظر گرفته شده و همچنین دهها و بلکه صدها اثر سینمایی در این زمینه ساخته شده است که نشان میدهد نظرات و دیدگاهها نسبت به این تکنولوژی کاملا ضد و نقیض و متفاوت است.
بیتردید یکی از موثرترین و شگفتانگیزترین تاثیرات ویژوالافکت تا امروز بر صنعت سینما بوده است؛ موضوعی که به هیچوجه نمیتوان آن را نادیده گرفت. این تکنولوژی به طور کلی ۲ جنبه کاملا متفاوت از هنر هفتم را تحت تاثیر قرار داده است؛ یکی آنچه در فیلمها رخ میدهد و مخاطب شاهد آن است و دوم آنچه در پشت دوربین و در پروسه ساخت اتفاق میافتد. شاید برایتان عجیب باشد اما مورد اول، یعنی حضور ویژوالافکت جلوی دوربین تاریخچهای طولانی و قابل توجه و عمری تقریبا ۱۰۰ ساله دارد! نخستین باری که ویژوالافکت در یک اثر سینمایی حضور یافت، به فیلم آلمانی «متروپلیس» محصول ۱۹۲۷ به کارگردانی فریتس لانگ بازمیگردد. طی این فیلم در واقع یک ربات ساخته میشود که چهره یکی از کاراکترهای اصلی را به خود گرفته و سعی در فریب عدهای دیگر دارد؛ از قضا در این امر موفق هم میشود. از آنجا که قصد موشکافی این فیلم را نداریم، خیلی به آن نمیپردازیم و در همین حد باید بدانیم که «متروپلیس» نخستین اثر سینمایی است که پدیده ویژوالافکت را به مخاطبان خود معرفی میکند.
ویژوالافکت تا سالها پس از «متروپلیس» همچنان دستش از هالیوود کوتاه ماند تا اینکه سال ۱۹۵۱، عنوان The Day the Earth Stood Still به نخستین فیلم آمریکایی تبدیل میشود که مفهوم ویژوالافکت را در داستانپردازی خود پیاده میکند اما بزرگترین قدمی که در مسیر شناخت و به تصویر کشیدن ویژوالافکت برداشته شده، توسط افسانه هالیوود یعنی استنلی کوبریک بوده است. او با ساخت: «A Space Odyssey2001» یک حرکت انقلابی را آغاز کرد و توانست با این اثر خود، جریانات فکری مختلفی را نسبت به ویژوالافکت به وجود آورد. در «ادیسه فضایی» یک ابرکامپیوتر به نام HAL9000 وجود دارد که عملا تمام سیستمهای سفینه را در دست گرفته است. این کامپیوتر که بر اساس ویژوالافکت طراحی شده، دارای قدرت تفکر و تصمیمگیری است و منتقدان قدیمیتر از آن به عنوان یک «خدا» در کامپیوتر یاد میکنند. HAL9000 بشدت جدی، مصمم و قدرتمند است و زمانی که تشخیص میدهد خدمه حاضر در سفینه فضایی دارند سلامت ماموریت را به خطر میاندازند، تصمیم میگیرد از شر تکتک آنها خلاص شود. حتی در پایان فیلم زمانی که شخصیت اصلی یا همان دیو (Dave) در حال نابود کردن HAL9000 است، این کامپیوتر آرام آرام تسلیم شده و در آخرین لحظات برای حفظ جانش التماس میکند. این نمایش عجیب و خیرهکننده از استنلی کوبریک جریان فکری مردم را نسبت به ویژوالافکت تغییر داد و حتی امروز بسیاری از افراد تحت تاثیر آن هستند. البته نه ما و نه هیچکس دیگر در جایگاه قضاوت نیستیم اما تصویرسازی کوبریک از ویژوالافکت تا حد زیادی دیدگاه افراد را به سمت منفیگرایی کشاند.
رد پای کوبریک تا مدتها روی اذهان عمومی و صنعت سینمایی باقی ماند تا اینکه در ۱۹۷۷، جرج لوکاس آمد و با خلق یکی از موثرترین آثار تاریخ سینما، دیدگاه مردم را تا حدی نسبت به AI تغییر داد. «جنگ ستارگان» بدون شک مهمترین اثر سینمایی در ایالات متحده محسوب میشود و تاثیرات آن بر فرهنگ عامه یا همان پاپ کالچر، ورای تصور است. در سهگانه اول «جنگ ستارگان» ویژوالافکت دقیقا نقطه مقابل آن چیزی است که در «ادیسه فضایی» کوبریک مشاهده کردیم. C-3Po وD2-R2 دو ربات به یادماندنی و دوستداشتنی هستند که در عناوین «جنگ ستارگان» حضوری دلگرمکننده و جذاب دارند. این دو عملا بار طنز فیلم را روی دوش خود حمل میکنند و همانطور که میدانید کاملا در خدمت انسانها هستند. حضور آنها در سینما به مخاطبان یادآور شد ویژوالافکت همیشه یک قاتل سریالی یا تهدید ویرانکننده نیست و میتواند دوست و یار انسان باشد.
با ظهور هزاره سوم و تکنولوژیهای جدیدی نظیر GCI یک انقلاب اساسی در صنعت سینما رخ داد. در کنار آن، نگرش افراد نسبت به ویژوالافکت رفتهرفته مثبتتر شد و طبق آمار رسمی، از سال ۲۰۱۰ بیش از ۵۲ درصد فیلمهای ساخته شده مربوط به ویژوالافکت، رویکردی مثبت به آن داشتهاند. در نهایت طی سالهای اخیر آثاری چون WALL-E (محصول ۲۰۰۸)، Her (محصول ۲۰۱۳)، Avenger: Age of Ultron (محصول ۲۰۱۵) و Child’s Play (محصول ۲۰۱۹) به اشکال مختلفی ویژوالافکت و تاثیر آن بر زندگی انسان را به تصویر کشیدهاند. در فیلم Her - با نمایش فوقالعاده واکین فینیکس و اسکارلت جوهانسون - شاهدیم که در آیندهای نهچندان دور، یک سیستم عامل جدید وارد بازار میشود که با استفاده از ویژوالافکت توسعه یافته و میتواند با مخاطب خود به طور طبیعی و مانند دیگر انسانها رابطه برقرار کند. شاید نزدیکترین اختراع اینچنینی، کورتانا در ویندوز ۱۰ باشد اما مشخصا آنچه در Her مشاهده میشود، بینهایت هوشمندتر و جذابتر است. این سیستم عامل به شکل جالبی، در ابتدا برای خود نام سامانتا را برمیگزیند و طی زمان از جنبههای مختلف دچار تکامل و پیشرفت میشود. در اواسط فیلم به خودمان میآییم و میبینیم سامانتا قدرت درک احساسات دارد، با شخصیت اصلی یعنی ثیودور رابطهای عمیق و احساسی برقرار میکند و در نهایت به خاطر او و دیگر انسانها از خودگذشتگی به خرج میدهد. Her حتی موفق شد با فیلمنامه ناب و دیوانهوارش جایزه اسکار هم دریافت کند.
سرعت پیشرفت ویژوالافکت طی سالهای اخیر دیوانهوار بوده و هیچکس نمیداند چند سال دیگر قرار است با چه چیزهایی طرف باشیم اما شاید جایی در 5 یا 10 سال آینده، ویژوالافکت به کمپانیها بگوید چه فیلمی بسازند و چه فیلمی نسازند. کدام اثر میتواند فروش خوبی داشته باشد یا اینکه کدام فیلمنامه ارزش صرف هزینه و انرژی را دارد. شاید چند سال دیگر همه ما در خانه خود یک همراه و دوست صمیمی مانند «جارویس» (کامپیوتر تونی استارک که در نهایت به ویژن تبدیل شد) داشته باشیم. افق حرکتی ویژوالافکت عملا بیپایان است و همانطور که از گذشته اثبات شده، انسان برای رسیدن به بالاترین سطح از ویژوالافکت و تکنولوژیهای مانند آن تشنه و حریص خواهد بود. در نتیجه، فعالیت در حوزه ویژوالافکت باید با احتیاط و آرامش انجام شود و اگر بخواهیم از یک جایی پا را فراتر بگذاریم، معلوم نیست ساخته دست خودمان چه بلایی سرمان میآورد. به هرحال نمیشود از جذابیتهای توصیفناپذیر ویژوالافکت چشمپوشی کرد و فقط زمان مشخص میکند آیا در آینده چیزی شبیه اسکاینت نصیبمان خواهد شد یا یکسری ربات دوستداشتنی مانند WALL-E و R2-D2.
ارسال به دوستان
هشتادوسومین سالروز تولد «کیومرث صابریفومنی» طنزنویس سرشناس کشور
گلآقایی که داشتیم
گروه فرهنگ و هنر: کیومرث صابریفومنی را باید یکی از موثرترین و سرشناسترین طنزپردازان دوران انقلاب اسلامی دانست؛ هنرمندی که به معنای واقعی راه و روش نقد طنازانه را در مجله گلآقا برای تمام طنزنویسان به یادگار گذاشت. در این بین بیشک نقطه عطف فعالیتهای صابریفومنی را باید در پاسخ رهبر انقلاب به نامه او در هفتم تیر 1370 دانست.
رهبری در پاسخ به نامه او مرقوم فرموده بودند: «خدا را شکر که این طنز شیرین و پرمغز، به دوره جلدشده یکساله رسید و آزمونی از یک اقدام موفق در یک خلأ فرهنگی و هنری را در برابر چشم همه کسانی که برای شروع کارهای لازم، تردیدها را بر تصمیمها غلبه میدهند، گذاشت. ادعا نمیکنم که کار شما کامل و بیعیب است؛ اما با ملاحظه اجمالی شمارههای «گلآقا»، امید هر چه بهتر شدن و کاملتر شدن آن را دارم. طنز صادق و دلسوزانه باید همه نقاط معیوب، به خصوص آنها را که کمتر به چشم میآیند و آنها که بیشتر به علم و اطلاع همگان از آن نیاز هست، هنرمندانه ببیند و بنمایاند. امروز جامعه و نظام انقلابی ما با دشمنانی روبهرو است که همه ابزارهای محسوس و نامحسوس را برای ضربه زدن و جریحهدار کردن مردم و نظام و انقلاب به کار میبرند. برای آگاه کردن ذهن مردم از خدعه دشمن، چه وسیلهای از طنز هنرمندانه و شیرین و زیرکانه، بهتر و کاریتر؟»
طنزپردازی در کشور ما مخصوصا در دوران معاصر فراز و فرودهای بسیاری را از سر گذرانده است اما یکی از خاصترین دوران طنزنویسی به سالهای بعد از پیروزی انقلاب برمیگردد؛ سالهایی که به خاطر شروع جنگ طنزپردازان بسیاری تلاش میکردند به مسائل غیرسیاسی بپردازند و مردم به دلیل دغدغههای معیشتی حوصله طنز خواندن نداشتند و کسی هم جرأت نزدیک شدن به طنز سیاسی را نداشت. در این دوره بروز و ظهور قلمی به اسم گلآقا بین مردم شادمانی زیادی را ایجاد کرد، زیرا آنها شاهد نوعی نگارش طنز بودند که تاکنون تجربه نکرده بودند؛ آن هم طنزهای بسیار محکم سیاسی با رویکردی عامهفهم و پرگوشه و کنایه که با روحیه هر ایرانی موافق بود. صابری در جایی عنوان کرده بود ما با کسی جنگ و دعوا نداریم؛ هر کسی، مقامی، رئیسی، مدیرکلی، معاونی، وزیری که مایل نیست دربارهاش مطالبی بنویسیم، البته کتبا به ما بنویسد و ما نوشتهشان را روی چشم میگذاریم؛ منتهای مراتب کار خودمان را میکنیم و شرط کار هم همین است که هر کس کار خودش را بکند و حالا حالاها میل به کشک ساییدن هم نداریم، زیرا که آمدهایم بمانیم.
طنز فومنی اغلب به انتقاد از مسؤولان، مشکلات معیشتی مردم و واگویی مشکلات اقتصادی بود. وجه اصلی شخصیتش سلامت نفس بود. چیزی که از همان دوران جوانی و اوایل آشناییاش با امام خمینی رحمتاللهعلیه هم توی چشم میآمد. سال ۱۳۴۰ در رشته حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد و از گیلان به تهران آمد. حسب آنچه از او نوشتهاند، همان اول و در ابتدای دوران دانشجویی به دلیل حضور در یک برنامه و تظاهرات سیاسی در دانشگاه تهران بازداشت میشود. یک سال بعد نام روحالله خمینی به گوش گل آقای جوان میرسد. دورادور و نادیده، رشته مودتش با آیتالله خمینی برقرار میشود. همان زمان به یکی از دوستانش که عازم قم بود حرف عجیبی زد. حرفی که نشان میداد ایستادن سالهای بعد پای مردم و انقلاب و آیتالله خمینی، اتفاقی و از سر حادثه نبوده: «سید! قم میروی، ببین ما زیر علم کدام آخوند داریم سینه میزنیم، آخوندهای جور واجور ما دیدیم. ایشان رفت و آمد و گفت این اصلا یک چیز دیگر است. ما جوان بودیم 18-17 ساله. این در ذهن ما ماند؛ آقای خمینی!»
در تمام سالهای دهه ۶۰ و دوران حیات امام هم همچنان آقای خمینی مهمترین دغدغه گلآقا بود. در یکی از دیدارهای خصوصی تا به امام گفته بودند که ایشان همان گل آقاست، امام سر بلند کرده و فرموده بودند: «تویی؟» ادامه روایت از زبان خود گلآقا شنیدنی است: «خندیدند. من گریهام گرفت. گفتم: آقا! به جد شما من ضد انقلاب نیستم. من مرید شما هستم. گفتند که من میدانم. گفتم به هر حال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمهای خورده، شما من را ببخشید». از همان سال ۶۳ که ستون طنزش را در روزنامه اطلاعات شروع کرده بود به قول خودش ماهی یکیدو بار پیگیر میشد که نکند چیزی نوشته یا گفته باشد که امام را رنجانده باشد: «همیشه هر ماهی یکیدو بار تلفن به آقای دعایی میکردم و اصرارم این بود که دل پیرمرد را نرنجانده باشم. میگفت: نه! حاج احمدآقا میگوید مطلب را امام میخواند و خیلی هم خوششان میآید». اولین شماره هفتهنامه گلآقا در 23 دی 69 منتشر و آخرین شماره آن در سیزدهمین سال انتشار در سال 81، پس از آن دیگر منتشر نشد و صابریفومنی بنا به علتی اعلام نکرده، انتشار این نشریه را متوقف کرد. او قول داده بود عاقبت روزی دلیل تعطیل کردن هفتهنامه را به شرطی که عمری باقی بود، بگوید که اجل به او مهلت این کار را نداد. شعرهای طنز صابری برای بچهها که با شعرهای او بزرگ شدند و بزرگسالان که با شعرهایش زیستند، همیشه باقی بوده و خواهد ماند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|