مهدی پناهی: اعتراف اخیر ترامپ که گفت «مسؤول حمله خرداد اسرائیل به ایران من بودم»، تناقضی آشکار با مواضع قبلی او است و باید در فضای عمومی جدی گرفته شود. این اعتراف نشان میدهد فشار بر ایران یک طرح مقطعی یا واکنشی نیست، بلکه بخشی از راهبرد روشن آمریکا برای وادار کردن ایران به عقبنشینی و تسلیم است.
از منظر نظریــه «برجســــتهسازی» (Agenda Setting)، این اعتراف در واقع تلاشی برای تعریف مساله اصلی برای جهان و ایران است: اینکه ایران باید «رفتار خود را تغییر دهد». رسانههای غرب با برجستهسازی این اعتراف، میکوشند ذهن مخاطب را بهگونهای جهتدهی کنند که «تنها راهحل، تسلیم» به نظر برسد.
رابطه ایران و غرب، تاریخی طولانی دارد. از دورههای باستان تا امروز، ایران همواره در نقطهای ایستاده که مانع گسترش کامل نفوذ غرب بوده است.
این تقابل بیش از آنکه ناشی از نوع حکومتها باشد، ریشه در جایگاه تمدنی ایران و ماهیت توسعه غرب دارد؛ توسعهای که بدون استعمار، اشغال و استثمار دیگران شکل نمیگرفت. تاریخ آمریکا و اروپا، از استعمار قاره آمریکا تا نظام بردهداری و جنگهای داخلی، شاهدی روشن بر این واقعیت است.
ایران هیچگاه مانع آسانی برای این توسعه نبوده و در دورههایی حکومتهای ضعیف و وابسته، راه نفوذ خارجی را باز کردهاند. اما عمر ۴۷ ساله انقلاب اسلامی دورهای فشرده از تجربههای تاریخی ایران است؛ جایی که آمریکا پس از تسلیم پهلوی، در پی ادامه همان مسیر بود اما با انقلابی مواجه شد که استقلال را اصل قرار داد. در سالهای اولیه شاید سیاست آمریکا «چماق و هویج» بود اما امروز به «چماق آشکار» تبدیل شده و خواسته اصلیاش صریح است: فقط تسلیم ایران.
در مقابل این فشار، مساله فقط یک انتخاب سیاسی نیست. فرهنگ دینی و تجربه تاریخی ما بر مقاومت تأکید دارد. خداوند زمانی که مسلمانان زیر فشار و هجمه کفار مکه بودند و به ظاهر شرایط خوبی نداشتند؛ میفرماید: «... قَالُوا رَبُّنَاالله ثُمَّ اسْتَقَامُوا... آنان كه مىگویند: پروردگار ما خداست و در این راه استقامت مىكنند، فرشتگان الهى بر آنان نازل مىشوند و مىگویند نترسید و محزون نشوید كه بهشت وعدهشده بر شما بشارت باد!» یعنی حتی زیر فشار، ایستادگی راه رهایی است.
در نظریههای ارتباطی، این حالت را میتوان در قالب نظریه هویت جمعی و حافظه تاریخی توضیح داد؛ جامعهای که هویت خود را در «ایستادگی و مقاومت» تعریف کرده باشد، در برابر عملیات روانی مبتنی بر ترساندن از مقاومت، مقاومتر است.
سیره حضرت امام خمینی(ره) به عنوان معمار انقلاب اسلامی هم بر همین اصل بنا شده بود و ۶ ویژگی شاخص داشت: قیام برای خدا، تکیه بر مردم، استقلال، عدالتخواهی، معنویت در سیاست و استقامت. نگاهی به تاریخ معاصر ایران نیز همین را نشان میدهد. ایران در هر ۲ جنگ جهانی اعلام بیطرفی کرد اما نتیجه چه شد؟ اشغال، قحطی و مرگ میلیونها ایرانی. تسلیم، امنیت نیاورد؛ بلکه آسیب را بیشتر کرد. اگر جریانهای مقاومت مردمی آن دوران (از میرزا کوچکخان جنگلی تا رئیسعلی دلواری تا شیخ محمد خیابانی تا کلنل محمدتقیخان پسیان) حمایت میشدند، امروز تاریخ ما طور دیگری نوشته میشد.
حتی در بین سایر ملتها هم این تجربه تاریخی وجود دارد؛ تجربه عراق بعد از 2003 و لیبی بعد از 2011 که تسلیم غرب شدند و امروز وضعیتشان درس عبرتی پیش روی جامعه ایرانی است. امروز ایران هم مساله همین است: مقاومت یا تسلیم. آمریکا خواستههایش پایان ندارد. همان کسانی که دیروز غنیسازی ایران را تأیید کرده بودند، امروز میگویند آن را کنار بگذارید و برد موشکهایتان را هم باید کم کنید و فردا هم خواهند گفت نقش منطقهایتان را تعطیل کنید. این یک روند است، نه یک مطالبه محدود. همانطور که علی لاریجانی، دبیر شورای امنیت ملی هم گفت هدف دشمن این است که «اراده ایران را بشکند».
علاوه بر فشار خارجی، برخی جریانها در داخل هم تلاش میکنند تصویر «تسلیم به جای مقاومت» را به عنوان راهحل معرفی کنند، مخصوصاً با سوار شدن بر مشکلات اقتصادی.
این جریانها با سوءاستفاده از شرایط اقتصادی هم به مردم فشار میآورند و هم به دولت دکتر پزشکیان تا تسلیم را به عنوان یک تصویر جذاب و مذاکره را برای رهایی از این فشار جا بیندازند.
آنها از تکنیکهای چارچوببندی رسانهای (Framing) استفاده میکنند تا «مقاومت» را پرهزینه و «تسلیم» را کمهزینه نشان دهند. مشکل امروز، کمبود استدلال درباره این نکته است که هزینه تسلیم در نهایت بیشتر از هزینه مقاومت است. اگر این مساله برای مردم و نخبگان تبیین نشود، میدان تحلیل در اختیار کسانی میافتد که نتیجه تاریخی تسلیم را نادیده میگیرند.
نگاه
پایان دوگانه تسلیم - مقاومت
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها