|
دانشآموزان زپرتی
به گزارش خبرگزاری آمریکا، ١٠٠ دانشآموز بومی در مدرسهای در نبراسکا جان باختند.
یکی از ماموران پلیس اظهار کرد: خانوادههای این دانشآموزان، آنان را به خاطر کسب استقلال شخصی، بالا رفتن اعتماد به نفس و دوری از لوس و ننر بار آمدن، به زور در این مدرسه چپاندند؛ ضمن اینکه معتقد بودند بچهای که نتواند از پس خود و مشکلاتش بربیاید همان بهتر لای جرز زمین برود.
وی ادامه داد: دانش آموزان نتوانستهاند در برابر تنبیهات - ببخشید شوخیهای بدنی - طاقت بیاورند و زرتی مردهاند. آخه دانش آموزم اینقدر بیجنبه.
او اذعان داشت: آنها از قوانین پیروی نمیکردند مثلا وسط کلاس درس اجازه میگرفتند که به دستشویی بروند. یا در جواب سوالهای معلم میگفتند بلد نیستم. یا غلط املایی داشتند، تازه غلطهایشان را هم با پاککن پاک میکردند.
پلیس آمریکا اظهار کرد: ما خون این دانش آموزان را پایمال نمیکنیم و اجساد تکهتکه شده را جمع کرده و با کمال احترام به خانوادههایشان باز میگردانیم.
ارسال به دوستان
#آیا_می_دانید
آیا میدانید گورهای دستهجمعی باعث نزدیک شدن دل میتها و تقلب در سوالات شب اول قبر میشود؟
آیا میدانید کندن زمین در ایالت نبراسکا جرم است؟!
آیا میدانید بعد از ۵ متر کندن زمین در نبراسکا اگر دستگیر نشده باشید، به نفت طبیعی انسانی میرسید؟
آیا میدانید زمینهای مسکونی در ایالت نبراسکا، سه متر ۱۰ دلار است؟!
آیا میدانید در ایالت نبراسکا حقوق دریافتی هر دانشآموزی که جرأت کند و به مدرسه بومیشان برود، سه برابر یک مهندس ایرانی است!؟
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
امروز کمی کار کلاسی داریم
امروز کمی کار کلاسی داریم
باید که کلنگ و بیل را برداریم
در پشت حیاط صد عدد بومی را
با نظم کنار یکدگر میکاریم
حسن اویسی
آری همانگونه که گل گلبرگ دارد
یا کرگدن در ابتدایش کرگ دارد
هر جا محل کسب علم بومیان است
یک واحد درسی به نام مرگ دارد
محمد علی کمالی مقدم
بهبه! ببین! یک حرکت باحال کردم
لطف بزرگی من به این اطفال کردم
تا در امان باشند از آسیب و تغییر
فرهنگ و دین و جسم شان را چال کردم
فهیمه انوری
یک دوره درس زندگانی دادیم
آموزش در حد جهانی دادیم
هر کس که قبول شد در آن دوره به وی
یک دیپلم مرگ ناگهانی دادیم
مهدی امامرضایی
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
بالأخره باریده یا نباریده؟
رئیس اتحادیه ملی محصولات کشاورزی اعلام کرد: افزایش قیمت گوجه و سیب زمینی، به علت بارش های اخیر بوده است.
وی در پاسخ به خبرنگار ما که پرسید: ولی همه کارشناسان هواشناسی بر این باور متفقند که امسال نزولات آسمانی نسبت به گذشته به شدت کاهش یافته، چنین افزود: چطور وقتی هواپیما کیپ تا کیپ سوار میکنه و به آقایون میگن چرا پر کردین و جواب میدن کرونا فروکش کرده و باز میپرسن: خب، چرا پذیرایی نمیکنین و جواب میدن، خب کلا که از بین نرفته، چیزی نمیگین؟
حالا ما گفتیم بارش علت گرونیه، خار تو چشمتون شده؟
اصلاً رفتین بپرسین وقتی میگن زدن واکسن برای ورود به مدرسه اجباریه، ولی الزامی نیست، یعنی چی؟
خوبتون میشه بگم سر کوچه ما ارزونه بیاین بخرین؟
نه اصلا بگم دعا کنین ارزون بشه خوبه؟ یا بگم سیبزمینی سرطانزاست نخورید؟ اصلا بر فرض که گوجه هم ارزون بشه، شما دستتون به تخممرغ میرسه، بخواین املت کنین که حالا واسه ما شاخ شدین؟
اصلا بگم....
وی در همین لحظه زبانش را گاز گرفت و با گفتن استغفرالله، نمیذارن دهن آدم بسته بمونه، جلسه را ترک کرد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
ترجمه انشای یافت شده در کنار اجساد کودکان بومی
بهنام خالق رنگهای پوست
انشای خود را با موضوع علم بهتر است یا تعطیلات خود را چگونه گذراندید، آغاز میکنم. آقا به نظر ما علم بهتر است. چون ما نمیدانیم تعطیلات چی هست. ما عاشق مدرسه هستیم و اصلاً به تعطیلات فکر هم نمیکنیم و خوشحال هستیم که خانوادهمان را نمیبینیم. آقای مدیر میگوید: فلان فلان شده فلان صفتِ بیفلان، ندیدن خانواده برای مستقل شدن و بزرگ شدنتان لازم است. ما خیلی کیف میکنیم که در مدرسه به ما اهمیت میدهند.
در مدرسه بدنمان زیر مشت و لگد شما و آقای ناظم بسیار ورزیده و قوی میشود. فردوسی در ایران میگوید ز نیرو بود مرد را راستی و ما خیلی راستی دوست داریم. در حالی که خانواده ما اصلاً بلد نیستند ما را ورزیده کنند.
ما در مدرسه چیزهای جدیدی میآموزیم. مثلاً از شما، آقای ناظم و آقای مدیر خیلی فحشهای جدیدی میآموزیم. خیلی باحال است. آقا ناراحت نشوید ها! ولی فحشهای آقای مدیر خیلی بهتر هستند. مال شما تکراریاند. کمی خلاقیت داشته باشید.
آقا ما آنقدر مدرسه را دوست داریم که اصلاً دلمان نمیخواهد به خانهمان برگردیم. ما اینقدر به مدرسه علاقه داریم که وصیت کردهایم ما را در همین مدرسه خاک کنند و واقعاً به حال دوستانمان غبطه میخوریم که دیروز آقای ناظم آنها را بهخاطر آب خوردن بدون لیوان با تیر زد و کنار مدرسه چال کرد. خوش به حالشان.آقا شما هم مدرسه را دوست دارید؟
این بود انشای من
ارسال به دوستان
نقیضهجات جهیزیههای کمرشکن
جهاز چشم درآر
تا ابد قسط میدهم امّا
یک جهازی خریدهام که مپرس
محمد صبوریان و حافظ
«مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم»
برای دادن قسط جهیزیه بدهکارم
فرشته پناهی و حافظ
«نه عجب گر برود قاعده صبر و شکیب»
پیش آن چشم که ماشین جهیزیه رَود
مهدی پیرهادی و سعدی
برای آنکه ز حجم جهاز غش نکنید
«وان یکاد بخوانید و در فراز کنید»
مهدی پیرهادی و حافظ
«بسی رنج بردم در این سال سی»
تمامی آن رفت پای جهاز
حسن اویسی و فردوسی
واقعا این همه اسباب، جهیزیه ماست؟
«باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست!»
مهدی احمدلو و حافظ
راهیست ازدواج که هیچش کناره نیست
از خرج و برجهای گزاف جهیزیه
فرشته پناهی و حافظ
فکر بلبل همه آنست که گل شد یارش
تو در اندیشه یخچال و فریزر ماندی
مهنا صادقی و حافظ
گرفته است جهازی که چشمها بدرد
درازدستی این کوتهآستینان بین
منصورسمائی و حافظ
در آن نفس که بمیرم هنوز توی مغازه م
بدان امید دهم جان که کامل است جهازم
فرشته پناهی و حافظ
هست جهاز گلبنان حلقه سرخ و سبز تو
لیک ببین که این دو هم قیمت پول خون ماست
حسن اویسی و مولوی
به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود
زآن جهازی که درآورده پدر از بنده
رضا حسین پور و شهریار
ارسال به دوستان
جنگلخواری در گیلان
لولو خورخوره
صبحانه مثل مغز و زبان میخورم تو را
بعد از غذا به حد توان میخورم تو را
قبل از تو کوه خوردم و «چیزیم هم نشد»
گفتم که مثل آب روان میخورم تو را
دیدی چگونه شد کرونا قاتل ریه؟!
من هم درست مثل همان میخورم تو را
با پول و بند پ... نشود ...ارّه و تبر
فرقی نمیکند که چه سان میخورم تو را
آواز ارّه زنگ دو خط گوشی من است
دیگر چه حاجتی به بیان...میخورم تو را
لولو که نه، غول که نه، بنده آدمم
دیدی چقدر با هیجان میخورم تو را
جنگل بمیر و راحتمان کن ز اکسیژن
من هم نظیر مردهخوران میخورم تو را
ارسال به دوستان
تدابیر ضد هستهای عربستان
میگمیگ!
مجری شبکه MSNBC: جناب فیصل! شما گفتید عربستان برای مقابله با ایران باید بمب هستهای داشته باشه؟
- بله من گفتم، بازم میگم. اگر ایران برای عربستان نقشه کشیده باشه سر راهش بمب بذاره بالاخره باید بتونیم جلوش دربیایم یا نه!
+ منظورتون چه جور نقشهایه؟
- من خودم بچه اطلاعاتم میدونم. مثلا ممکنه یه بمب روی هواپیمای کوچیک کار بذارن و ناغافل بریزن رو سرمون!
+ پس شما منظورتون بمب دست سازه نه هستهای!
- دست ساز؟... مگه هستهای دست ساز نیست!
+ والا تا جایی که من میدونم هستهای میسوزونه نمیشه بهش دست زد.. حالا هر جور صلاحه.
- آها! احتمالا من اشتباه متوجه شدم. لطفا یهبار دیگه سوالتون رو بپرسید!
+ بمب هستهای چیست؟
- اووووم... بمب هستهای بمبی است شبیه سوسیس و اگر به آن کبریت بزنند منفجر میشود. درست گفتم؟
+ هسته خرما میدونی چیه؟
- اوووم .... لطفا هولم نکنین... الان میگم.. آها.... همون کیک زرده که تو کارخونههای هستهای تولید میکنن و ازش درخت سبز میشه.
+ فیصل! تا حالا یه بمب دیدی؟
- بله تو کارتون میگ میگ خیلی دیدم .
+ خاشقجی روحت شاد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
چرا اره برقی نبردی؟
نظر به اتهامات پسر ۱۷ سالهای که در تظاهرات ضد نژادپرستی اقدام به قتل ۲ نفر با گلوله کرده است این دادگاه با حضور شاکیان عمومی و خصوصی برگزار میشود.
قاضی:پسر جان بگو ببینم چرا کشتیشون؟
پسر: رو اعصابم بودن. همین که رسیدن بهم گفتن مدرسهها داره حضوری میشه منم زدم کشتمشون..
قاضی:برات باز آمد بوی ماه مدرسه رو هم خوندن؟
پسر:بله! تازه گفتن سامانه happy خیلی خوبه. ما مشکلی تو تحصیل مجازی نداریم.
قاضی:چه جوری تو اون، شلوغی همه این حرفها رو گفتن.
پسر: نیاز به گفتن نبود از قیافشون معلوم بود که از اون بچه مثبتها هستن که یک روز مونده به کریسمس هم میرن مدرسه.
قاضی:خوب این یکی دفاع از خود محسوب میشه.و قابل بخشش هست
حالا چرا بغل دستی شو کشتی؟
پسر: ازش پرسیدم ساعت چنده گفت قدیم یا جدید منم کشتمش.
قاضی:چه جوری کشتیش؟
پسر: با تفنگ دیگه.
قاضی:چرا اره برقی نبرده بودی؟
پسر:رفتم بخرم گرون بود. اسلحه ارزونتر بود با پول تو جیبیهام خریدم.
قاضی:دلایلش موجه بود. تبرئه شد...
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|