گفتوگو با حامد عزیزی، گوینده و دوبلور درباره موج دوبلههای زیرزمینی
مدیران GEM در تهران پایگاه دارند!
علیرضا پورصباغ: حامد عزیزی را اغلب علاقهمندان سینما در مقام گوینده در نقش خرس پاندا در پاندای کونگفوکار میشناسند. عزیزی، فعالیتش را از انجمن گویندگان جوان تهران آغاز کرد و در این انجمن درخشید اما پس از مدتی از انجمن گویندگان جوان جدا شد و به سندیکای اصلی گویندگان ملحق شد. بیشک وی یکی از استعدادهای مطرح دوبله به شمار میرود اما در این گفتوگو به بررسی کارنامه حامد عزیزی نخواهیم پرداخت. محوریت اصلی این گفتوگو خاستگاه صنفی او است که وی را به عنوان دوبلور معرفی کرد. به دلیل شائبهها و شایعاتی که درباره همکاری انجمن گویندگان جوان تهران با شبکههای ماهوارهای وجود داشت با حامد عزیزی به گفتوگو نشستیم.
***
شما با آقای مهرداد رئیسی (رئیس انجمن گویندگان جوان) از زمان دانشجویی هم دانشگاهی بودید؟
از زمان دبیرستان همدیگر را میشناختیم، دانشگاهمان هم یکی بود. هر دو رشته کامپیوتر با گرایش نرم افزار میخواندیم.
آقای رئیسی درسشان را تمام کردند؟
فکر نمیکنم چون درگیر مسائل زندگی شدند. مثل کار و بعدا هم فعالیتهای دوبله و آغاز به کار انجمن گویندگان جوان، عاملی شد که ایشان ادامه تحصیل ندهد.
از این جهت این سؤال را پرسیدم چون آقای رئیسی یک انجمن در وزارت کار به نام خود ثبت کرده است. یکی از شرایط ثبت انجمن صنفی در وزارت کار داشتن حداقل مدرک تحصیلی لیسانس است. آقای اشکان صادقی در مصاحبهای از قول آقای رئیسی گفتهاند من هرکسی را میتوانم بخرم! به نظر شما آیا این اتفاق در ثبت انجمن افتاده است؟
بله! حتما اتفاق افتاده است. ثبت انجمن دقیقا همزمان با سخنرانی پیروزی احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور رخ داد.
یعنی هنوز مدیران دوره قبلی(دولت اصلاحات) بر سرکار بودند.
بله!
شروع به کار انجمن توجه مردم و رسانهها را به خود جلب کرد. یعنی گروه سابق شما انجمن گویندگان جوان با دست پر به میدان آمد و این موضوع به هیچ عنوان قابل انکار نیست. افرادی مثل شما، نیمارئیسی، جمیله رستگاران،آرزو آفری،محمد حبیبی و...
در آن زمان یکسری نیروهای مشتاق دوبله وجود داشت که یا در تلویزیون پذیرفته شده بودند یا در حال گذراندن دوره کارآموزی بودند و به آنها بها داده نشده بود. در نتیجه جذب سیستم رئیسی یعنی انجمن گویندگان جوان شدند. یا افرادی هم بودند که اصلا درخواستی به سندیکای گویندگان نداده بودند چون راه را برای خودشان بسته میدیدند مثل من و آقای مجید حبیبی. من واقعا درگیر گرفتن لیسانس برای ورود به سندیکای گویندگان بودم. اینکه من به دنبال گرفتن مدرک مهندسی کامپیوتر بودم صرفا جهت راهیابی به سندیکا بود.
چرا آقای رئیسی از همان ابتدا نپذیرفت که زیر مجموعه سندیکا باشد؟
در واقع 2 دلیل داشت. یکی اینکه مدیریت وقت انجمن میتوانست این غائله را همان سال 84 تمام کند. یعنی میتوانست با وارد کردن 76 نفر توسط آقای قنبری (رئیس وقت انجمن ) همان موقع به غائله چند دستگی و وجود 2 سندیکای گویندگی خاتمه دهد،من در جریان مکالمات رئیسی با قنبری بودم. تمام تلاش رئیسی بر این بود که ماجرا به نحوی پیش نرود که به نفع اعتصابکنندگان باشد. مدیریت یا شاید هیات مدیره وقت نگذاشتند این ماجرا خاتمه یابد و برای ورود این چند نفر به سندیکا شرط تست 3مرحلهای گذاشت و هیچکدام از این افراد راضی نبودند. چون بههرحال صدای شناختهشدهای داشتند. مثلا اشکان صادقی مجری رادیو بود. یا نیما رئیسی بازیگر بود، سیما رستگاران بازیگر تئاتر و گوینده بود و آرزو آفری بازیگر بود. تنها کسانی که سابقه بازیگری نداشتند من، صولتی و مجید حبیبی بودیم، البته صولتی در مشهد فعالیت داشت. بههرحال مردم اتفاقات سال 84 را یک پوستاندازی جدید برای دوبله میدیدند. ورود 76 صدای آشنا به سیستمی که تا آن سالها خیلی بسته بود البته بعدها رویکرد عوض شد هرچند این اتفاق خیلی دیر افتاد. به هرحال مدیریت میتوانست با ورود این افراد به سندیکا غائله را ختم کند تا چیزی به اسم دوبله خارج از سندیکا وجود نداشته باشد که فجایع بعدی را ایجاد کند. میتوانم بگویم یک اشتباه کوچک در مدیریت باعث یک فاجعه شد. آقای رئیسی هم از ابتدا قصد رفتن از سندیکای جوان را داشتند اما شرایط اعتصاب سبب شد بعدها شرایطی بهوجود بیاید و او در موقعیتی قرار بگیرد که صاحب قدرت شود.
این قدرت را از کجا بهدست میآورد؟
همین که مجوز را از وزارت کار گرفته بود خودش نوعی متمرکز شدن قدرت در انجمن گویندگان جوان بود و وجاهت قانونی پیدا کرده بود. حالا وقتی میخواست با سندیکای گویندگان که یک سندیکای 70ـ60 ساله بزرگی هم بود مقابله کند توانست به آنها بفهماند دیگر شما نمیتوانید از موضع برتر به ما نگاه کنید بلکه هر دو وزن رقابتی برابر داریم.
اگر سندیکا بدون شرط 3 مرحله تست گویندگی طبق استناد به سخنان محمود قنبری، خود آقای رئیسی را جذب میکرد مشکل او برطرف میشد؟
خیر! او هیچوقت درباره خودش حرف نمیزد بلکه همواره درباره گروه صحبت میکرد.
این فرد که تا این حد از گروه حمایت میکرد پس شما چرا بعدها از او جدا شدید؟
نکتهای که شما در یادداشتهای خودتان در یکی از روزنامههای صبح به آن اشاره داشتید این بود رئیسی قصد دامن زدن به اعتصاب را نداشت اما از اعتصاب انجمن گویندگان اصلی در سال 83 به نحو احسن بهرهبرداری کرد. ناگهان اعضای انجمن گویندگان جوان به موسسهای خاص از مجموعه موسسات شبکه نمایش خانگی که شرایط اعتصاب را نپذیرفته بود رفتند و با آن 4 نفری که از سندیکای اصلی جدا شده بودند شروع به کار کردند یعنی با آقایان مدقالچی، خانم پوستی، آقای مهرزادیان و آقای جلیلوند و... به این شکل کینه سندیکا از انجمن گویندگان جوان بیشتر شد. همه چیز در مؤسسه قرن 21 به نحوی پیش رفت که اعتصاب به آنچه مدنظر خود داشت نرسید. این مساله از همان یک ماه نخست اعتصاب مشهود بود. یعنی در یک ماه اول مشخص شد که اعتصاب با بحران روبهرو شده است پس نباید ادامه پیدا میکرد. ولی بازهم یک تصمیم غلط باعث شد این اعتصاب یک سال دیگر ادامه پیدا کند.
شماچرا از آقای رئیسی جدا شدید و در مجموع چند سال با ایشان کار کردید؟
4 سال کار کردم. از 84 تا فروردین 88. به عبارتی از تمام پشتپردهها باخبرم!
پس لطفا بفرمایید آقای رئیسی با چه انگیزه و هدفی آموزش دوبله را در کنار انجمن گویندگان جوان تهران راهاندازی کردند؟
نمیتوانم بگویم کاری که انجام داده است درست بوده یا غلط. بهتر است از منظر رئیسی به ماجرا نگاه کنیم؛ از نگاه او یک انجمن با شاکله قانونی پا گرفته بود که فقط 98 نفر عضو فعال داشت، در نتیجه تصمیم به تقویت سیستم انجمن گویندگان جوان تهران گرفت. خواست استعدادهای دیگری کشف کند تا با سندیکا رقابت کند، هرچند موفق به این کار نشد. چرا که در حوزه دوبله فیلم و سریال هرگز نمیتوانست با سندیکا رقابت کند.
یعنی میخواست به حوزه فیلم و سریال ورود پیدا کند؟
حتما، در نتیجه با آموزش نیروهای جدید حوزه کاری خود را گسترش داد و رنگ و لعاب مجموعه او از سال 86 تغییر کرد. یعنی در سال 85 تمام تلاش خود را صرف این موضوع کرد که همه را راضی نگه دارد. از ابتدای سال 86 رویکرد تلویزیون و سندیکای اصلی این بود که افراد مستعدی که خارج از تلویزیون و با انجمن گویندگان جوان تهران فعالیت میکنند توسط انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم جذب شوند. افرادی مثل جمیله رستگاران و صنم نکواقبال به تلویزیون رفتند. یعنی با تغییر رویکرد تلویزیون و سندیکا عدهای توانستند جذب شوند. شاید من هم باید همین کار را میکردم. برخی هم خواستند جذب شوند ولی در مراحل تست و آموزش رد شدند. نخستین گروهی که از سندیکای رئیسی جدا شدند در سال 85 و 87 درخواست تست دادند. منظورم این است که همه چیز در سیستم سندیکا مغرضانه نبود چون عدهای توانستند جذب شوند. این ناخن کشیدن به چهره سندیکا کینهای است که از سال 85 در انجمن جوان ایجاد شد. سندیکا به همه بچههایی که وارد شدند روی خوش نشان داد. حتی با من که به نوعی مهره اصلی رئیسی و انجمن گویندگان جوان بودم.
از سالها قبل میدانستیم تو چهره اصلی انجمن گویندگان جوان هستی و اغلب تصمیمات را تو، رئیسی و محمدرضا علیمردانی میگرفتید، مهرداد رئیسی آنقدرها زرنگ نبود که فعالیتها را در آن مقطع اینچنین ساماندهی کند؟
بله، یعنی در سندیکای اصلی گویندگان همه میدانستند من فرد تصمیمگیرندهای در انجمن گویندگان جوان هستم اما برخی تصمیمات توسط مهرداد رئیسی به تنهایی گرفته میشد. ما خیلی با هم مشورت میکردیم. هرچند بعد از یک دورهای ناگهان مهرداد شروع کرد به اتخاذ بسیاری از تصمیمات خودسرانه.
مثلا چه تصمیمات خودسرانهای، همکاری با شبکههای ماهوارهای؟
بله. در این موارد اصلا لزومی نمیدید با من مشورت کند چون میدانست مخالفت میکنم .
در مذاکرات با شبکههای ماهوارهای تو حضور داشتی؟
من هرگز در مذاکرات همراه رئیسی نبودم. در واقع یک سال و نیم تا 2 سال اتاق فکری که با حضور من، آقای علیمردانی و رئیسی در انجمن وجود داشت با حضور افراد دیگری ادامه یافت اما از تاریخ مهرماه 86 همه چیز تغییر کرد و کمکم همه تصمیمات قائم به ذات شد و انتحاری عمل میکرد. مثلا اولین کسی که با GEM همکاری کرد، مهرداد رئیسی بود.
چه برنامهای؟
یک برنامه درباره دخترها و پسرهایی بود که مثلا قصد پیدا کردن زوج مناسب (دوست دختر یا دوست پسر) داشتند.
پول خوبی به او برای این همکاری میدادند؟
حتما، تغییرات سریعی که در سبک مهرداد رئیسی اتفاق افتاد نشانگر این بود که پای پول زیادی در میان است. ناگهان زندگی، خودرو و منزل وی تغییرات اساسی کردند.
افرادی که در فرآیند دوبلههای ماهوارهای با وی همکاری میکردند چه کسانی بودند؟
کارآموزهایی بودند که در آموزشگاه انجمن گویندگان جوان مشغول آموختن این حرفه بودند.
پس علت راهاندازی آموزشگاه دوبله صرفا برای جذب کسانی بود که در دوبلههای ماهوارهای با وی مشارکت داشته باشند؟
بله و علت این کار هم این بود که اولا صداها صداهایی نبودند که بشود پیگیری کرد تا مچ رئیسی باز شود.
اشکان صادقی گفت برای اینکه صدایی از کارآموزها درنیاید و خبر همکاری انجمن گویندگان جوان با شبکههای ماهوارهای به بیرون از انجمن و رسانهها درز نکند آتوهایی از آنان گرفته میشد مثلا در استودیو و سایر جاهای انجمن از آنان فیلم گرفته میشد.
متأسفانه کاملا درست است چون من این مسأله را از نزدیک دیدهام.
محتوای فیلمهایی که تهیه میشد چه بود؟ روابط دخترها و پسرها؟
نه، این روابط اصلا آنجا شکل نمیگرفت. گویندگان را مجبور میکرد لباس فرم یکسان بپوشند و از تعویض لباس آنها...
کارآموزها و گویندگان متوجه این مساله نبودند؟
نه، اصلا حتی ما هم متوجه نمیشدیم. من حدود یک سال بعد فهمیدم. تقریبا آن موقع از هرکسی در آن مجموعه از هرکسی آتو داشت! اگر من زودتر میفهمیدم شاید خیلی زودتر از او جدا میشدم.
شما جدا شدید تا آلوده ماهواره نشوید؟
تقریبا از سال 87 آنجا رسما پایگاه دوبله شبکههای ماهوارهای شده بود.
چه سریالهایی در ابتدا دوبله شد؟
مساله مهمتری را نباید فراموش کنیم و آن اینکه شبکه GEM آنجا پایگاه زد. یعنی سعید کریمیان اولین پایگاه GEM را آنجا تاسیس کرد و بعد آهسته آهسته PMC وارد همکاری با انجمن گویندگان جوان شد.
PMC که در آن مقطع خانم مهتاب تقوی را داشت؟
خیر، خانم تقوی از سال 88 در این شبکه شروع به کار کرد. حرف من درباره مقطع زمانی قبل یعنی سال 88 است. یعنی ابتدای 86 تا انتهای 89. مهتاب تقوی یکششم بار دوبله شبکه PMCرا هم به دوش نمیکشید اما رئیسی کل کارهای این شبکه را به عهده گرفته بود. در سال 88 گسترش پیدا کرد و کمکم شبکه فارسیوان هم اضافه شد و پس از آن زمزمه. در سال 88 PMC یکسری از سریالهای کلمبیایی را خرید، اسامی سریالها را دقیقا به خاطر ندارم اما میتوانم بگویم همه سریالهایی که آن موقع گل کردند همه در تهران دوبله شده بودند. بهجز سریال «ویکتوریا» که فارسیوان آن را به افغانیها داده بود تا دوبله کنند.
این افغانیها را هم آقای رئیسی آموزش داده بودند که دوبله کنند؟
در دورهای خاص عدهای از افغانیها برای گذراندن دوره آموزش دوبله به ایران آمده بودند که آقای رئیسی هم در آموزش آنها مشارکت داشت. میتوانم بگویم اصلا آقای رئیسی درگیر ماجرای سریال «ویکتوریا» و فارسی وان نبود. بعد از یک دوره، رئیسی شروع به همکاری با فارسیوان کرد.
سریال «24» را هم آقای رئیسی دوبله کرد؟
نه! آن سریال کار دوبلورهایی بود که در دوبی کار میکردند. بعدا عدهای از دوبلورهای دوبی به ایران آمدند، میگفتند ما آنجا برای هر سیلاب، 5 درهم میگرفتیم. یعنی هر جملهای 5 درهم! میتوانید تصور کنید؟! این نشان میدهد که پول بسیار هنگفتی را آقای رئیسی از مجموعه MBCو فارسی وان دریافت کرده است، حالا باکس MBCکه بماند موضوع همکاری با MBC مربوط به تابستان 87 بود.
تابستان 87 که سریال «آسی» را دوبله کرد؟
نه! در تابستان 87 برای MBC زیرنویس میزد.
گفتهاند دوبله از سریال «آسی» کار رئیسی بوده است.
«آسی» را آقایی کار کرده بودند که در خیابان کارگر شمالی یک استودیو داشتند ولی اسم او را یادم نیست، به هرحال در تهران دوبله شد.
چرا آقای رئیسی زیرنویسها را برای MBC persiya کار میکرد اما سریالها را برای این شبکه دوبله نکرد؟ ماجرای دعوای رئیسی با علیرضا امیرقاسمی (مدیر فعلی شبکه Ti و گرداننده سابق شبکه طپش، کنسرتگذار لسآنجلسی و پسر معاونت سابق ساواک) بر سر چه بود؟
مهرداد رئیسی بلایی بر سر علیرضا امیرقاسمی در شبکه MBC درآورد که شنیدنی است. در ابتدا امیرقاسمی از MBC میخواهد که مسؤولیت زیرنویس گذاشتن فیلمها را به او بدهند چون شبکه مال عربها بود و خوب پول میدادند. امیر قاسمی هم قرارداد بست چون هر کاری ظاهرا هنری به قول خودشان را در دوبی هندل میکند.
پس علت اینکه در فواصل سالهای 85 تا 87 رئیسی دائما به دوبی رفت و آمد میکرد همین بود؟
نه، در آن سالها سیاحتی به دوبی میرفت ولی در سال 87 مدت بسیار زیادی را در امارات گذراند، در اصل آقای رئیسی پیمانکار امیرقاسمی بود.
یعنی امیرقاسمی کار را میگرفت و به رئیسی میداد. ماجرای چالش برانگیز میان امیرقاسمی و رئیسی چه بود؟
پس از مدتی همکاری با امیر قاسمی، رئیسی فیلمها را به امیرقاسمی نداد و باعث از بین رفتن امیرقاسمی و همکاری او با MBC پرشیا شد. سپس خود رئیسی مستقیما با شبکه وارد مذاکره شد. امیرقاسمی هم که نمیتوانست به ایران بیاید، مهرداد رئیسی هم عملا آنتن شبکه را متوقف کرده بود. اصلا نباید فکر کنید احتمالا رئیسی آدمی با ضریب هوشی پایین بوده است! خدای این کارهاست. میداند چگونه زیرپای این و آن را خالی کند. از طرفی وقتی قضیه فیلمبرداری از کارآموزها مطرح شد عدهای از کارآموزها انجمن را ترک کردند و در سال 87 انجمن فروریخت و کار به جایی رسید که میزان شکایات به دفتر سندیکای گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم بسیار افزایش یافت. جوری که صدای اعتراض همه را درآورد. هرچند ما هیچ نقشی نداشتیم اما لطمه میخوردیم. مثلا در برنامه «دو قدم مانده به صبح» که دقیقا یادم نیست مربوط به چه زمانی بود ولی یادم هست آقای منوچهر اسماعیلی در این برنامه و در آنتن رسانه اعلام کرد رئیسی مشکل اخلاقی دارد. من همانجا به مهرداد رئیسی زنگ زدم و گفتم دیگر نمیتوان با تو کار کرد. منوچهر اسماعیلی در این برنامه گفت «عده زیادی نزد ما آمدهاند و شکایت کردند که اصول اخلاقی در انجمن گویندگان جوان تهران با مدیریت آقای رئیسی رعایت نمیشود. این چه انجمنی است که مجوز وزارت کار را دارد اما اصول اخلاقی را رعایت نمیکند؟» این حرف را جناب اسماعیلی مستقیما روی آنتن زد. برنامه را زنده از تلویزیون دیدم. من هم همانجا به او زنگ زدم و گفتم وقتی مستقیما در برنامه زنده رسانه ملی درباره تو اینگونه صحبت میشود نمیتوان با تو کار کرد، طبیعی است بسیاری از گویندگانی که مشکل اخلاقی نداشتند و به صورت سلامت در این حرفه فعالیت میکردند به معنای واقعی از انجمن گویندگان جوان تهران فرار کردند.
چه کسانی پس از سخنان منوچهر اسماعیلی در برنامه دو قدم مانده به صبح عزم کردند بر جدا شدن از انجمن گویندگان جوان تهران؟
من و مهدی امینی که بعدا استودیو کوالیما را بنیان گذاشتیم، احساس خطر کردیم و رفتیم. ما دیدیم مسائل درونی انجمن گویندگان جوان اعم از مسائل غیراخلاقی و همکاری با ماهواره به صورت رسمی در محافل مختلف مطرح میشود و شایع شده بود که این مساله هست و بعد قصد کردیم که از انجمن فرار کنیم.
وقتی زیادهطلبها نخ جریان فرهنگی را در دست بگیرند، عاقبت این اتفاقات طبیعی است.
وقتی زیادهخواهی وارد یک سیستمی میشود و کار میکند این زیادهخواه هیچ وقت منعفت جمع را در نظر نمیگیرد. زیادهخواهی مثل رئیسی جمعی را جذب میکند و به انحراف میکشاند البته زیادهخواهی خوب است اما زیادهخواهی که منفعت خودش را به جمع ترجیح میدهد و بعد جمع را با خودش نابود میکند، عین قهقهرایی است. منوچهر اسماعیلی برای ما خیلی عزیز بود،حتی زمانی که در انجمن گویندگان جوان بودیم، در صنف دوبله یک بت به شمار میرود. وقتی من میدیدم در مجموعهای کار میکردم که اینگونه درباره یکی از شاخصهها و بتهای دوبله سخن میگویند دچار هراس میشوم. ایشان نمیتواند بگوید که آن انجمن گویندگان جوان منهای آقای عزیزی و آقای امینی و سایرین مشکل اخلاقی دارد، کل را با هم در نظر میگیرد. در نتیجه وقتی کل را مورد خطاب قرار میدهی باید حسابت را از این مجموعهای که به زعم منوچهر اسماعیلی فاسد است جدا کنی. بهمن ماه یا اسفند ماه سال 87 که آن سخنان مورد اشاره را در برنامه دو قدم مانده به صبح آقای اسماعیلی فرمودند برای من دیگر انجمن گویندگان جوان تمام شده بود و به این نتیجه رسیدم که ما و مهرداد رئیسی مسیرمان باهم یکی نیست.
بقیه غیراز تو چه تصمیمی گرفتند؟
مثلا محمدرضا علیمردانی 3 ماه قبل از من رفته بود.
اشکان صادقی؟
اشکان و مجید حبیبی خیلی پیشتر رفته بودند. تنها باقیماندهها من، رضا صولتی و آرزو آفری بودیم.
آفری چرا ماند؟
آرزو آفری گوینده بسیار مستعد و خوشصدایی بود تا جایی که ابوالحسن تهامینژاد در نقدی که در مجله فیلم در همان سالها منتشر کرد گفت آفری یک نسیم تازه در اقلیم دوبله است، نمیدانم برای چه در انجمن گویندگان جوان ماند! بعدها هم در یک مقطعی همکاریش بشدت با انجمن گویندگان جوان کم شد. آفری بیشتر دنبال این بود که بیاید و کارش را انجام دهد. محمدرضا صولتی هم همان خصایص آفری را داشت. او هم دنبال فعالیت حرفهای درست بود، سعی میکرد که وارد جریانات مشکوک نشود و تنها کسی بود که در مجموعه رئیسی تا روز آخر سالم ماند و آلوده دوبله ماهوارهای نشد.
بعد از پخش برخی سریالهای pmc این شائبه درباره آفری وجود داشت که در این سریال حرف زده است؟
فقط در یک سریال گویندگی کرد. فکر میکنم سریال مایسا بود. فقط در همان مقطع در این مینیسریال گویندگی کرد که این سریال سال 88 از شبکه pmc family پخش شد. بیست قسمت هم بیشتر نشد و بعد از دوبله این سریال، در این حوزه یعنی دوبله سریالهای ماهوارهای گویندگی نکرد. آفری علاقه نداشت که انگ همکاری با شبکههای ماهوارهای به او الصاق شود چون در حوزه قانونی فعالیت میکرد و مردم او را میشناسند و گوینده محبوبی است. محمدرضا صولتی هم از آن افرادی بود که هیچوقت خودش را آلوده به ماهواره نکرد حتی یک اپیزود، در هیچ مقطعی با ماهواره همکاری نکرد، چند نفری بودند که سرشان به کار خودشان بود. یک نکته مهمی دیگری هم که وجود دارد اینکه وقتی از انجمن بیرون آمدیم تعداد زیادی از افرادی که داشتند در انجمن گویندگان جوان کار میکردند و در واقع شاگردان خود من بودند، فرصت کار کردن پیدا کردند. در نتیجه عده زیادی ماندند تا به مرزهایی که امثال بنده رسیده بودند برسند و هیچ وقت هم نشد که این کار را بکنند. خودشان را به در و دیوارهای سریالهای ماهوارهای زدند. یعنی با این انگیزه که روزی به سطحی که حامد عزیزی در انجمن گویندگان جوان رسیده بود، برسند در تمام سریالهای ماهوارهای گویندگی کردند و در ماجرای دستگیری سال 91 گرفتار شدند.
قبل از 91 یک دستگیری کوچک اتفاق افتاد. روایت عباس مطمئنزاده کارشناس دوبله را دارم میگویم که وزیر وقت ارشاد سریعا متوجه مساله دوبلههای شبکههای ماهوارهای شد و دستور داد که صداها را شناسایی کنید و مطمئنزاده تایید کرد کسانی که در این سریالها گویندگی کردهاند دوبلورهای رئیسی هستند و 89 یک دستگیری و گوشمالی کوچک اتفاق افتاد اما این گروهها پس از آزادی همکاری خود را با شبکههای ماهوارهای ادامه دادند.
درباره دستگیریها باید بگویم در همان سالی که شما اشاره کردید قوهقضائیه بشدت پیگیر بود و سخنان جناب محسنیاژهای موید همین جریان است ولی در سال 91 اوضاع خیلی ناجور شده بود. هر گروهی که از انجمن منشعب شده بود استودیو زده بودند و برای ماهوارهها کار میکردند.
دستگیری 89 منجر شد استودیو 4 طبقهای بلوار فردوس تعطیل شود؟
بعد از آن مقطع دستگیری، رئیسی دست به کارهای عجیبی زد. در تمام فضای انجمن و استودیو دوربین گذاشت و سیستمهای عجیب و غریب و امنیتی جلوی در گذاشت که حتما گویندگان با اثر انگشت وارد فضای استودیوی انجمن شوند بعد زنگ بزنند و در باز شود.
شما که همکار سابق و همکلاسی دبیرستان با او بودید با وجود اینکه جدا شده بودید به او گفتید دست از این کار احمقانه ضد ملی بردارد؟
من سال 87 ارتباطی نزدیکی با او نداشتم. سال 88 یکبار تماس تلفنی داشتیم ولی دیگر ارتباطی نداشتیم و فقط دورادور در جریان کارهایی بودم که در انجمن انجام میدادند. یک دستگیری کوچک ابتدا اتفاق افتاد و دستگیری بعدی به دلیل دوبله سریالهای جم دایره گستردهتری را در برگرفت. یعنی آنقدر تعداد گروهها زیاد شده بود که همه را گرفتند. یعنی تعداد گروههایی که با شبکههای ماهوارهای همکاری میکردند مثل شرایط کنونی خیلی زیاد شده بود. البته انجمن گویندگان هم به صورت فول کنترات داشتند pmc family را ساپورت میکردند و
بعد از دستگیری اعضای انجمن و رئیسی، عملا شبکه
pmc family تعطیل شد، چون نمیتوانست هزینه دوبله شدن توسط گروههای خارجی مقیم در دوبی را تامین کند. پس از ماجرای دستگیری عده دیگری از گویندگانی که پس از رفتن من در آنجا کار میکردند از«انجمن گویندگان جوان» بیرون آمدند و فهمیدند اوضاع خیلی به هم ریخته شده است. آمدند بیرون و گروه تشکیل دادند و ظاهرا دوبلهها مجاز انجام میدهند و گاهگداری با شبکههای تلویزیونی مختلف همکاری میکنند. یکی از مدیران شبکههای پویا گفته که رئیسی در ایتالیاست و مشغول ادامه تحصیل در رشته انیمیشن است. آخر چگونه میشود آدمی که تحصیلات خود را در رشته نرمافزار کامپیوتر تمام نکرد و وارد دوبله زیرزمینی شد حالا با این سابقه برای ادامه تحصیل به ایتالیا رفته باشد و تازه صداهایی که با او در شبکه ماهوارهای شنیده شده الان در Next1 و AAAFAMILY شنیده میشود. در شبکه NEXT1 صداهایی را شنیدم که به نظرم میآمد قبلا اینها را جایی شنیدم و مشخص است نسلی هستند که بعد از خروج من از انجمن گویندگان جوان وارد سیستم رئیسی شدند. چون به دلیل دروازه آموزش باز انجمن گویندگان جوان خود شما بهتر میدانید که نسلهای مختلفی آمدند. اما من دیدم شبکه نکسوان سریال بورخس را پخش میکرد که خیلی برایم عجیب بود که چگونه این سریال دوبله شده است. دوبله سریال به نظرم متعلق به گروهی کارکشته است و روند دوبله اصلا آماتوری نیست. من در سریال نکسوان دیدم مسائلی ترویج میشود که فاجعه است. سریالی که درباره روابط آزاد جنسی است و برای پخش عمومی در کشوری با پیشینه اسلامی محلی از اعراب ندارد. حتی سریال علامت هشدار بالای 18 سال ندارد ولی همه چیزش دوبله شده است، نکته نگفتهای نبوده که دوبله نشده باشد. مثلا GEM برای خودش یک چارچوبی دارد PMC بیشتر مراعات میکند و شاید کمی روکش خانوادگی داشته باشند ولی NEXT1 تیشه را برداشته از ریشه به فرهنگ ایرانی میزند. اشارات من درباره GEM و PMC به معنی تایید این شبکههای ماهوارهای نیست اما آنچه در NEXT1 نشان میدهد فاجعه است. سریال بورخس یا بورشیا مربوط به دوره رنسانس است. در مقطع رنسانس مذهب از اجتماع اروپا کنار گذاشته میشود اما صداهایی که در دوبله سریالهای NEXT شنیده میشود صداهای آشنایی هستند و این احتمال وجود دارد که جریانات منشعب شده از انجمن گویندگان جوان در آن فعالیت کنند.
با این فرض این سؤال مطرح میشود که آیا از انجمن گویندگان جوان گروههایی هم جدا شدند که به صورت مستقل در داخل کشور برای ماهواره کار میکنند؟
بله! حداقل ۱۰ گروه یا شاید هم بیشتر در حال حاضر برای شبکههای ماهوارهای فعالیت میکنند.
چرا سندیکای اصلی گویندگان جلوی آموزش و امر دوبله در انجمن گویندگان جوان که منشا اشاعه دوبله ماهوارهای است را نمیگیرد. چون به همین صورت نیروهایی را جذب میکند و پس از آموزش و مدتی فعالیت در انجمن گویندگان جوان، به صورت مستقل گروه تشکیل میدهند و برای شبکههای ماهوارهای کار میکنند.
انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم توان اجرایی ندارد. سندیکای گویندگان اصلی بیشتر حافظ منافع اعضای خودش به شمار میرود و من فکر میکنم هیات مدیره کنونی به حدی در این حوزه گلوی خودش را پاره کرده است و فریاد زده و اعتراض کرده که دیگر تارهای صوتی اعضای انجمن دچار مشکل شده است. در این موضوع خاص یعنی دوبلههای زیرزمینی، قوه قضائیه به شکل جدی باید با همکاری پلیس امنیت، وزارت اطلاعات و ارشاد وارد عمل شود. یعنی ابتدا مجوز آموزش انجمن گویندگان لغو شود که دیگر نیروی متخصص دوبله به صورت آزاد تربیت نشود و بعد نیروهای امنیتی و قضایی وارد عمل شود.
خودتان این شرایط را چگونه توصیف میکنید آیا وضعیت عظمت دوبله ایران با گروههایی که به صورت قارچ رشد کردهاند و آثار ماهوارهای را دوبله میکنند، دچار خدشه نشده است؟
برای پاسخ به این سؤال باید شرایط و آنچه در گذشته اتفاقا افتاده است را مرور کنیم و اصلا ارزیابی کنیم دوبله در ایران چه نقشی را بازی کرده است تا متوجه جنایات امثال مهرداد رئیسی شویم. باید فعالیت دوبلاژ در ایران را به سه دوره تقسیم کرد. نخست دوران دوبلاژ قبل از انقلاب، دوم دوبلههایی که در مقطع انقلاب و 8 سال دفاع مقدس اتفاق افتاد و سوم اتفاقاتی که برای دوبله پس از دهه 80 اتفاق افتاد. من میخواهم از نقش شاه در دوبله برای شما بگویم. شاه نیت تغییر بافت سنتی را به مدرنیته غیربومی داشت. این حقیقت را که دیگر قبول دارید که میخواست شکل و شمایل مذهبی و سنتی را در هم شکند. نخستین دروازه ورود فرهنگ غربی به بطن اجتماع ایران قبل از انقلاب سینما بود. من الان دارم درباره تاثیر سینما بر تودهها حرف میزنم این موضوعی که مطرح میکنم اصلا ربطی به نویسندگان، متفکران و نخبگان ندارد. درباره توده مردم که اوقات فراغتی داشتند، سینما و تلویزیون نقش بسیار موثری برایشان داشت. مهمترین گزینه برای ورود فرهنگ غربی به فرهنگ فارسی در حوزه سینما، دوبله بود. سینما باید از فیلتر دوبله عبور میکرد تا برای مخاطب عام قابل فهم باشد. ترجمه و دوبله، فیلم را قابل فهم برای تودهها میکرد؛ چه روایتهای سینمایی، چه روایتهای تاریخی درست و غلط، چه روایتهای سینمای سیاسی، چه روایتهای داستانی اخلاقی. فرهنگ مهاجم از طریق مدخل سینما وارد فرهنگ عمومی میشد. همه آثاری سینمایی که قرار بود برای تودهها قابل درک و فهم باشد از فیلتر دوبله عبور میکرد. پس شاه و سیستم فرهنگی رژیم گذشته بسیار خوب نقش گوینده و دوبله را در مقطع زمانی خودش میدانست و پول بسیار خوبی به هنر ـ صنعت دوبلاژ تزریق میکرد و گویندگان را ترغیب میکرد فعال باشند و هزینههای بسیار زیادی صرف میشد و دوبلورها در دوره پهلوی به اندازه یک بازیگر تامین میشدند. نتیجه میگیریم که اتاق فکر پهلوی بسیارموفق عمل کرده است، البته بعدها جریان انقلاب سبب میشود آن نوع تئوری دچار بنبست شود. پس از آن ما وارد جریانی میشویم که به انقلاب و جنگ منتهی میشود و پس از این رویدادها با تحولات فرهنگی مواجهیم. در این تحولات، تنها گروهی از طیفهای سینمایی که از قبل از انقلاب ماندند و در خلال تحولات فرهنگی تسویه نشدند دوبلورها بودند. چون فن بسیار سختی است که جایگزین، پرورش و تربیت نیرو در این حیطه به راحتی امکانپذیر نیست. گویندگی اصلا کار راحتی نیست مثلا برای تربیت 10 دوبلور حرفهای 10 سال باید وقت گذاشت. یعنی این گروه دوبلورهای فعلی ما از ۱۳۳۵ پرورش پیدا کردند، اوج شکوفایی فعالیتشان را در سالهای ۱۳۴۲ تا 1356 میبینیم. 10 سال زجر کشیدند که رسیدند به نقطه طلایی و بعد اوج شکوفایی. البته اوج شکوفایی دوبله به زعم من دهه 50 نبود، اوج شکوفایی دوبله بعد از انقلاب و در دهه شصت بود. نقش دوبلورها در حسی و شعفی که در آثار دفاع مقدس به مخاطبان ارائه میکردند بینظیر بود یعنی ما در آثار جنگی عمدتا بازیگر شاخص نداشتیم و دوبلورها بودند که موجب دیده شدن بسیاری از آثار زمان جنگ میشدند. یعنی دوبلورهای در دهه 30 و 40 آمدند و در دهه پنجاه شاهکار آفریدند و 20 سال هم طول کشیده که صداهایشان به اوج پختگی برسد، اسطورههایی شدند که مخاطبان سینما و تلویزیون را در دهه 60 میخکوب میکردند. چرا؟ دوبلورهای به مقطعی رسیدند که در دهه 50 که تو فکر میکردی فلان بازیگر خارجی دارد فارسی حرف میزند. یعنی طی 20 سال به مرزی میرسند که مخاطب دنبال شنیدن صدا نیست دنبال دیدن روند روایت فیلم است. خب! چنین پتانسیلی میدانید برای اینکه به مقطع باروری اسطورهای دهه 50 برسد چقدر وقت و هزینه صرفش میشود یادتان باشد سیستم شاه هزینه میکرد که دوبلورها به لحاظ مالی و معیشتی در بهترین وضعیت ممکن باشند. وارد دهه شصت میشویم، اوج کار گویندگان، با دوبله فیلمهای فارسی در دهه 60 است. مدیریت سلیقهای ارشاد آن زمان عزم را جزم کرده بود که دوبلورها باید قیچی شوند و به این فکر نکرده بود که رسیدن گروه دوبلورها به این بلوغ و پختگی 20 سال طول میکشد.
مثلا ژاله کاظمی در مصاحبههای تلویزیونی دولتمردان شاه پای ثابت بود اما در جریان تغییرات اساسی فرهنگی تسویه نشد؟
قابل تسویه کردن نبودند. نیرویی که 20 سال زمان طول کشید به این سطح برسد، نمیشود قیچیاش کرد. خیلی سیاستهای عجیب و غریبی در آن مقطع جاری بود. سعی کردند نیروهای دیگری بیاورند اما نشد. خیلی از نیروهایی که بعد از انقلاب گرفتند نیروهایی بودند که ستاره شدند؛ مریم شیرزاد، کیکاووس یاکیده، امیر صمصمامی، منوچهر زندهدل، شروین قطعهای و... استعدادهایی بودند که طی یکی دوسال خودشان را بروز دادند. عرض من این است که وقتی به مقطع بعد از انقلاب میرسیم فیلم خارجی برای دوبله نبود و ضرب هنرمندانه گویندگان در فیلمهایی ایرانی بروز پیدا میکند که بدون شک حماسه فیلمهای دهه 60 روی دوش دوبلورهای ایرانی بود. البته میخواهم به بررسی مقطع دهه 60 تا پایان دوبله امام علی(ع) که توسط بهرام زند انجام شد بپردازم. با این اوصاف دوبلورها حماسه بسیار بزرگی را خلق کردند. نقش دوبلورها در ترویج فرهنگ جبهه و فرهنگ انقلاب غیرقابل انکار و قابل مطالعه است. یعنی پتانسیلی که شاه فراهم آورد کارکردش در مسیر ارزشهای انقلاب قرار گرفت و بدون شک تاثیرگذاری فیلمهای مقطع جنگ و فیلمهایی که در آن دوره درست شده بود با صدای اسطورههای دوبله غیرقابل کتمان است. ایرج ناظریان خدابیامرز در توبه نصوح به جای فرجالله سلحشور صحبت میکرد، بینظیر بود؛ داستان مذهبی شنیده میشود، دیالوگ مذهبی شنیده میشود، حالا نقش دوبله میشود ترویج فرهنگ اسلامی. در مقطع بعدی فیلمهای ابراهیم حاتمیکیا را دیدیم که دوبلههای دوبلورهای ما به مرز شاهکار رسید. رسول ملاقلیپور بازیگر آنچنانی نداشت اما دوبله، تمام کاستیهای آثار این بزرگان را جبران میکرد و یک الماس تراشیده شده عالی به مخاطب ارائه میداد و سبب میشد مردم همچنان به سینما هجوم بیاورند و فیلم ببینند.
منوچهر نوذری در دهه 60 در همین استودیوهای دوبله به دوبلورها میگفت وظیفه ما در این شرایط جنگیدن نیست بلکه فیلم جنگی را به نحو احسن و تاثیرگذار دوبله کردن است و میگفت کار شما کمتر از جنگیدن در مقابل دشمن نیست؟
واقعیت همین است. مثلا ایرج رضایی درباره فیلم پوتین میگفت چون تمام فضای فیلم فضای اسارت بوده است قرارهایش با گویندگان را بعد از ساعت ۵ میگذاشته است تا گوینده تازگی صدای صبح را نداشته باشد و خستگی صدای ۵ بعدازظهر را با خودش به استودیو بیاورد. این تدبیرها در سینمای ملی ما اثر میگذاشته است و سینمای دهه 60 روی اقشار مختلف و تودهها تاثیر میگذاشت. آقای شمقدری در جشن دوبله در سال 88 گفت بنده اعتقاد قلبیام این است که از زمانی فیلمهای سینمای ایران به این وضع افتاد، نفروش شد و تودههای مردم نرفتند سینما که دوبله را از فیلمفارسی برداشتیم. در کت من نمیرود که آقای پوریا پورسرخ شاه اشکانی باشد. در کت من نمیرود که فرمانده دلاور صورت و فیزیک را دارد اما صدا را ندارد. چطور برای یک بازیگر، لباس و گریم کاراکتری را که باید بازی کند فراهم میآوریم و این همه بزک و دوزک برای اینکه به نقش نزدیک شود فراهم میشود اما صدایش را تغییر نمیدهیم. از سال ۸۰ به بعد دوبله از فیلم فارسی جمع میشود یعنی از سال ۷۵ به بعد به تدریج قیچی میشود. یکسری قوانین بدون پشتوانه میگذارند و گویندگانی که از طریق گویندگی در فیلمفارسی امرار معاش میکردند به وضعیت نامطلوب مالی گرفتار میشوند. از این طرف دقت کنید به این مساله که چرا فارسی وان برای پخش سریالهایش از دوبله استفاده میکند؟ چون نبض مخاطب را بهخوبی میشناسد و میداند بخش اعظمی از مخاطبانش بانوان هستند. در روانشناسی گوش دادن داریم که خانمها عمدتا از راه گوش به روایت و داستانی تازه علاقهمند میشوند و برایشان مهم است تصویری را که میبینند با چه صدایی همراه باشد. پس از سال ۷۷ وارد مقطعی میشویم که عمده هنر گویندگان در تلویزیون متمرکز میشود و سریالهای خارجی زیاد نمایش داده میشود و بازهم شاهد هستیم که سریالها پربیننده میشود حتی سریالهای در پیت آلمانی هم پرمخاطب میشود. میبینیم که سریالهایی مثل بادبانهای برافراشته تا سریالهای کرهای مثل جواهری در قصر و جومونگ و... و هشدار برای کبری 11 به دلیل اینکه صداها روی تصویر مچ میشود برای بینندگان جذابیت دارد و پربیننده میشود. حالا باید بررسی کنیم که بدنه سندیکای اصلی گویندگان برای چه آسیب میبیند؟ فیلمفارسی ندارد دوبله کند و سینمای ما اجازه ورود فیلم خارجی نمیدهد. سینمای تکمحصولی ایران یک مدل غذای خاص آپارتمانی به مخاطبانش میدهد و میگوید باید این را بخورید که خیلیها نمیخورند. مسؤولان فرهنگی هنوز نمیدانند اینترنت و ماهوارهای آمده و مسلم است مخاطب سینما این آش شور را نمیخورد. ما باید بپذیریم که در عرصه فرهنگی با عدم ورود فیلم خارجی و عدم نمایش در سینماها باختیم و عرصه را به اینترنت و ماهواره واگذار کردهایم. عرصه فرهنگی کنونی الان به غلام تکثیرها (قاچاقچیان فیلم) که سریع دانلود میکنند و زیرنویس میزنند و وارد بازار میکنند، تعلق دارد. چرا خودمان داریم این کار را با فرهنگ خودمان میکنیم؟
چند نفری که از سندیکای اصلی گویندگان برای همکاری با GEM به مالزی رفتند؛ برای سندیکای شما بد نشد؟
برای انجمن ما بد است یا متولیان فرهنگی؟ اگر یک دوبلور هنرمند است چرا دستمزدش به اندازه یک هنرمند نیست. امثال محمدرضا مومنی باید صبح تا شب یک لنگه پا در استودیو باشند از 9 شب تا 9 صبح که بگیرند 30000 تومان. انجمن چه کاری میتواند بکند؟ من شما را ارجاع میدهم به مصاحبه اخیر منوچهر والیزاده که گفته است من دستمزد ۱۵سال پیش را دریافت میکنم یعنی متاسفانه درست میگوید. شما باورتان میشود که منوچهر والیزاده یک روز برود کار کند و ۷۰ هزار تومان دستمزد بگیرد. بعد مردم فکر نکنند این 70 هزار تومان هر روز تکرار میشود، خیر، با این آشفتهبازاری که امثال رئیسی به راه انداختند، والیزاده در خوشبینانهترین حالت ماهی 10 روز سرکار میرود. مردم شاید ندانند از ۹ صبح تا ۹ شب 70 هزار تومان میگیرد. آیا سرمایه فرهنگی یک مملکت باید 70 الی 80 هزار تومان دستمزد بگیرد. من در حال حاضر دستمزد روزانهام 30 هزار تومان است، چه جوری باید زندگیام را بچرخانم؟
محمدرضا و مریم سیگارودی یا محمدرضا مومنی تا زمانی که به مالزی (مرکز دوبله GEM) نرفته بودند فوقالعاده بودند، هیچ چیزی از یک گوینده تراز اول کم نداشتند! من نگران هستم این ۱۵ نفری از انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم جدا شدند و به مالزی رفتند به ۱۵۰ نفر برسد. مثل شما، کتایون اعظمی، رضا آفتابی و شایان شامبیاتی و صدها نفر دیگر مثل این گویندگان عزیز.
امثال دوستان و همکاران من که اسم بردید قطعا نتوانستهاند دخل و خرج خودشان را تامین کنند. چرا این شرایط وجود دارد؟ وقتی در رسانههای ما فیلم باکیفیت وارد نمیشود، مضاف بر این احوالات پول درست و حسابی نمیدهند، وضعیت فروش فیلمهای مجوزدار در شبکه نمایش خانگی از بین رفته است و تلویزیون هم پولی نمیدهد، یک گوینده از کجا بیاورد بخورد؟ روزی چندین تلفن به هر کدام از اعضای سندیکا میشود که کاملا وسوسهکننده است. کارشان به جایی رسیده که به بردن یک یا دو گوینده اکتفا نمیکنند بلکه میخواهند گروهی گویندگان را تطمیع کنند و از این مملکت ببرند. حالا در این هیاهو آقایی به نام مهرداد رئیسی وارد این عرصه میشود. ببینید چه بلایی سر این صنف 70 ساله میآورد. ایشان ۴ میلیارد سرمایه در این چند سالی که با ماهوارهها همکاری میکردند بهدست آوردند و از شبکههای ماهوارهای پول گرفتند. ۳ میلیارد را گذاشته در بانک و ماهی ایکس تومان دریافت میکند. در مقابل یک عده هم هستند که عاشق این کار هستند و هیچ استعدادی ندارند. پول هم میدهند تا یک خط را پشت میکروفن بنشینند و بگویند. تو را به قرآن مرا سانسور نکن. پولش را که دارد از جایی دیگر درمیآورد. آژانس هواپیمایی مانده از پدرش را که دارد، ساختوساز هم که انجام میدهد. معذرت میخواهم یک مشت سادهلوح هم که ریخته دور و برش که عشق دوبلوری دارند و میلیونها میدهند که فقط در کلاسهای انجمن شرکت کنند. رئیسی به سازمان صدا و سیما میگوید آقای صدا و سیما، دوبلورهای سندیکا چقدر میگیرند، سازمان پاسخ میدهد ایکس تومان. وی پاسخ میدهد من ایکس تومان را هم نمیگیرم، صفر تومان میگیرم. یعنی با شکستن قیمتها و گرفتن سفارش از سازمان صدا و سیما کاری کردند که فیلم و انیمیشنی دیگر در سازمان برای دوبله کردن نباشد. رئیسی شاید الان ایران نیست اما بساطی که علم کرده و هنوز به چرخه خود ادامه میدهد، انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم را به خاک سیاه نشانده است. دوبلورها و مدیران دوبلاژ ما که از سازمان پولی نمیگیرند اما رئیسی برای اینکه چرخه آموزش و مشتاقانی که به آنجا هجوم بردهاند را تامین کند، سفارش مجانی از سازمان میگیرد. با این حربه یک سندیکای قدیمی و اصلی را نابود میکند، سندیکایی که پای ارزشهای انقلاب و جبهه ایستاد. یعنی بلایی که در این مدت رئیسی بر سر انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم آورد بیسابقه بود. کل سندیکا و دوبله را به عنوان سرمایه فرهنگی (که طی سالهای اخیر توی سرشان میزنند و مجبورند ساعتها در استودیوهای بینور کار کنند) نابود کرد. مدیران ما هم به جای اینکه به این سندیکا بگویند که خیلی ممنون هستیم که سینمای بعد از انقلاب مقدس را موجب اعتلایش شدید، سریالهای ماندگار امام علی(ع) و امام حسن(ع) را دوبله کردید، هزاران موارد ناجور تهاجم فرهنگی را از درون مایه آثار سینمایی غرب بیرون کشیدید، زهر آثار سینمایی غرب را گرفتید، ما از شما سپاسگزاریم و به جای اینکه معیشت گویندگان را تامین کنند، منت سرشان میگذارند که شما ایکس تومان میگیرید، رئیسی پول هم نمیخواهد. این رفتار عین سبوعیت است که در مواجهه با یک صنف هنری صورت میپذیرد. الان که من در سندیکای اصلی هستم این موضوع را میفهمم. شاید قبل از اینکه وارد سندیکا شوم تصورم این بود که دوبلورها زیادهخواه هستند اما الان میفهمم که امثال استاد منوچهر والیزاده چه میکشند و چه میگویند. الان که خودم وارد این صنف شدم و یک بچه دارم میفهمم بزرگان این عرصه چه میکشند. به خدا خیلی از این بزرگان نمیتوانند درد خود را فریاد بزنند. عزتنفس دارند. اصغر افضلی برای چه اینقدر زود دار فانی را وداع گفت؟ آقایان! مسؤولان فرهنگی مملکت! بسیاری از این گویندگان دبدبه و کبکبه داشتند، اوایل دهه 60 وضع مالی بزرگان این صنف فوقالعاده بوده است، حتی آنهایی که بعد از انقلاب وارد این حرفه شدهاند. کسانی که 30 سال فرهنگ اسلامی و ایرانی را در یک بزنگاه مهم تاریخی دهه 60 به مردم منتقل کردند چرا باید برای ارتزاق اموالشان را بفروشند تا معیشتشان تامین باشد؟ بسیاری از این عزیزان، هکتارها ویلا داشتند و در طول این سالها خرده خرده آنها را فروختند و نان شب خود را تامین کردند، آیا حقشان این است؟ بسیاری از این بزرگان وضعیت معیشتی خوبی ندارند، معلوم است که جلوی هیچ مدیر دولتی هم دستشان را دراز نمیکنند. آن وقت سؤال اصلی برخی از دوستان این است که چرا پانزده نفر از اعضای سندیکا مهاجرت کردهاند؟ معذرت میخواهم، یکی از همین مسؤولان فرهنگی وقیحانه گفت خدا دوبله را بیامرزد. اگر دوبله مرده است چرا شبکههای مختلف ماهوارهای میلیاردها پیشنهاد میدهند تا موجب کوچ بزرگان دوبله شوند؟ الان با این وضعیت مساله ما یک مهرداد رئیسی نیست. مساله ما الان پنجاه تا مهرداد رئیسی است که همزمان برای شبکههای ماهوارهای کار میکنند. ایکاش فقط یک نفر رئیسی ظهور کرده بود. دارند در عرصه دوبله تاخت و تاز میکنند. دوبله یک فیلتر بسیار مهم است که بچه من،بچه تو، منظورم بچه شماست آقای مسؤول فرهنگی! میخواهد بزرگ شود و حرف زدن یاد بگیرد. حرف زشت زدن، حرف بد زدن، آهنگ کامران و هومن، تقلید لهجههای اقوام مختلف، فرهنگسازی نیست که از طریق انیمیشنهای دوبلههای زیرزمینی به این نسل منتقل میشود. شرم بر مسؤول فرهنگی که این سخنان را میشنود اما همچنان دلش میخواهد آهنگهای لسآنجلسی در انیمیشنی که دوبله میشود باشد. گذاشتن آواز کامران و هومن به خدا در یک انیمیشن ضدفرهنگ است. فیلتر دوبله میتواند جلوی نفوذ فرهنگ مهاجم را بگیرد، نه اینکه خودش به جریان ضدخودش بدل شود سؤالم با این اوصاف از مسؤولان فرهنگی این است که چرا متولیان هر انیمیشنی را به هر گروه نامربوطی میدهند؟ حالا بدتر از آن این است که موسسات و بسیاری از متولیان اگر انیمیشن سفارش میدهند میگویند به همان سبک و سیاق رئیسی دوبله کنید، بازار میطلبد. این دستور و سفارش یعنی سی سال زحمت گویندگان و دوبلورهای کارکشته را آقای رئیسی هدر داد. رئیسی به قدری فضا را آلوده کرد که مسؤولان فرهنگی میزنند توی سر دوبلورها که چرا غر میزنید! مگر دارید چکار میکنید که اینقدر مدعی هستید. حالا فهمیدید نقش گوینده و دوبلاژ یعنی چه؟ در فرآیند استقبال از هنر صنعت دوبله، طی یک مقطع هشت ساله کلاسیک دیدن تبدیل شده به روحوضی دیدن یعنی یک مضمون کلاسیک یا یک روایت کلاسیک مثل سیندرلا، زیبای خفته یا هورتون تبدیل شده است به هزل و هجو دیدن و این فرهنگ هزل و هجو برای نسل کودک و نوجوان تبدیل به فرهنگ میشود. آردانی گفت ناناز ناناز، دامبولی گفت دارام دیرام دیمبولی دام دیدام دام. فرهنگ کامران و هومن لسآنجلسی وارد فرهنگ ما شد. میوه ترش کلاسو نمیخوام و هزاران جفنگ دیگر. هر چقدر آمریکایی و اروپاییها در حوزه فرهنگ دارند با سرعت نور مفاهیم مد نظر خودشان را به بچههایشان منتقل میکنند ما با اشتباه ندیدن و نخواستن نقش دوبله در فرهنگ عمومی در نسبت با تودهها داریم به این هنر لطمه میزنیم. انیمه هورتون یک لایه زینگیل و مینگیل داشته باشد دوبلهاش لمپنی میشود، اما مفهوم اصلیاش که شما در کائنات هیچ نیستی در دوبله فیلم گم میشود. حالا در سیر دوبله این فیلم فرهنگ لسآنجلسی جایگزین این مفهوم میشود. اصل انیمیشن میگوید شما در مقابل آفریدههای خدا جزء قابل دیدن نیستی. شما این مفهوم را چگونه میتوانی به یک کودک منتقل کنی و متاسفانه دوبله روحوضی این اثر از رسانههای ما چندین بار پخش میشود. همین مفهوم که بشریت جزئی از کل است که در سراسر این انیشمین جاری است در دوبله از دست رفت و تبدیل به نمایشی تخت حوضی شد. هورتی دادام دیدام دیداردیدام تهران جلس نبش در لسآنجلس... دوبله در فرهنگ ما زهر تهاجم فرهنگی را میگیرد. شما بروید ایتالیا دوبلههای آنجا را ببینید، آنجا زهر فیلمهایی هالیوودی را میگیرند و نمایش میدهند.
در بعضی دوبلههای قدیمی سلامتی بوده که قابل تامل است. فرهنگ مهاجم را ویراستاران و مدیران دوبلاژ تعدیل میکردند و گاهی مفاهیم غیراخلاقی را اخلاقی میکردند.
دقیقا و علی کسمایی و منوچهر اسماعیلی استاد این کار بودند. با اینکه شاه و سیستم طاغوت روی این حرفه سرمایهگذاری کرده بود اما آنها به تکلیف خودشان عمل میکردند. خود آقای اسماعیلی میفرمودند در محمد رسولالله حین غزوه بدر ذوالفقار حضرت علی(ع) نشان داده میشود، من دیدم نقش حضرت خیلی کم است و فقط ذوالفقار ایشان دیده شود. حالا در نظر داشته باش این مسائل متعلق به قبل از انقلاب است. اما همه این بزرگان ریشه مذهبی دارند. هنوز هم با این بزرگان جوری برخورد میکنند که از کره دیگری آمدهاند. گفت به پلانی رسیدم که مربوط به غزوه بدر بود. در آن کادر میبینی حمزه همراه سمت راست و چپ خود را معرفی میکند و همراه سمت چپش حضرت علی است. من بر آن کلمه علی چنان تاکیدی گذاشتم که چهار ستون بدن مخاطب در سینما بلرزد و واقعا همین کار را هم کرده است و بعد شمشیر در کادر میآید. دوبله تاثیر گذاشته است، یعنی لزومی ندارد بیاید گل درشت این حرف را بگذارد. من موفق شدم بعدها این فیلم را در سالن ببینم، تاثیر صدای اسماعیلی در این صحنه واقعا مو را به تن آدمی سیخ میکند. مثلا درباره بلمی به سوی ساحل جای محمد جهانآرا واقعا شاهکار گویندگی میکند. تمام مظلومیت کاراکتر محمد جهانآرا در صدای ناظریان مشهود است. خواهش میکنم مردم دوباره این فیلم را ببینند و تلویزیون این فیلم را دوباره پخش کند. تمام مظلومیت پرسوناژ جهانآرا در صدای ناظریان متجلی است، وقتی حرف میزند تو این حس را نداری که تمام این بازی این کاراکتر بستگی به صدای گوینده دارد. تمام تنهایی او را حس میکنی. تمام دیالوگهای ملاقلی پور را با صدایش تراشیده است و تحویل مخاطب میدهد. حالا هی بکوبیم توی سر دوبلورها و با این دستمزدهای پایین به سخرهشان بگیریم.
انجمن اصلی کاری از دستش برنمیآید؟
انجمن چکار باید بکند. وزارت ارشاد باید این بساط مکاره که نفع آن توی جیب ماهوارهها میرود را جمع کند. انجمن کار صنفی میکند و امتحان خود را در مقاطع مختلف تاریخی پس از انقلاب پس داده است، عمر دوبله بعد از انقلاب بیشتراز قبل از انقلاب بوده است. در مقابل وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز نشر و آموزش به هر سندیکای غیرمرتبط نباید بدهد. چطور است که سیستم انجمن گویندگان جوان که خودش حرفی برای گفتن در عرصه دوبله ندارد یکسری جوان آموزش میدهد، جیبهای آنان را خالی میکند و به قصد اینکه من شما را گوینده و دوبلور میکنم آنها را به سمت مالزی و گرجستان و امارات (پایگاههای ماهوارهای) هدایت میکند و هیچ مسؤولی صدایش هم در نمیآید! چرا چنین اتفاقی باید رقم بخورد ؟ این آقا در آن انجمن جیب بچههای مردم را میزند تا به آنها آموزش دوبله دهد و پس از فرآیند آموزش دوبله نیروهای مستعد را به گرجستان، تاجیکستان و مالزی و امارات ترانسفر میکند. در کشور خودمان بود اینقدر مشکلات اخلاقی پیش میآمد حالا آنطرف، خدا رحم کند. کسی نیست جلوی این شخص را بگیرد تا استعدادهای این مردم را به سمت چاله سیاه شیطان هدایت نکند. مسؤول جذب و آموزش دوبله انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم است و هیچ نوع منفعت مالی از این قضیه نمیبرد، هیچ پولی نمیگیرد. بلکه عامل اشتغالزایی در این حرفه است. سندیکای انتفاعی مهرداد رئیسی نمیتواند متولی اینکار باشد. من خواهشم از مسؤولان وزارت ارشاد این است که گلوگاه ترانسفر استعدادهای این مملکت تحت لوای آموزش به سمت پاتوقهای شبکههای ماهوارهای در سایر کشورها را جمع کنند. متولی امر دوبله یعنی انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم. از سوی دیگر چه دلیلی دارد که تلویزیون بخشی از آثار خود را به گروههای منشعب از مهرداد رئیسی بدهد تا گویندگان خود در سندیکای اصلی بیکار باشند. میدانید چرا برخی گروهها با قیمت پایین برای تلویزیون و رایگان برای شبکه نمایش خانگی کار میکنند؟ چون فعالیتهای گروههایی که عمدتا از رئیسی جدا شدند پوششی است که برای ماهوارهها کار کنند. رایگان دوبله هدیه میدهند، بدتر از مهرداد رئیسی، چرا؟ چون صدایشان در قالب فعالیتهای داخلی شنیده شود تا از ماهواره سفارش بیشتری بگیرند! این رقابت است یا قتال دوبله؟! انجام دوبله فیلم و انیمیشن از طرف گروههای بدون مجوز فرصتی را برایشان فراهم میکند که سندیکای گویندگان تضعیف شود و کاری برای اعضا باقی نماند و گروههای دوبله ماهوارهای روز به روز تحت لوای فعالیتهای مجاز افزایش یابند و کل بار فرهنگی بنا شده توسط سندیکای اصلی گویندگان طی 5 آینده سال نابود شود، مطمئن باشید تا 5 سال دیگر کلا دوبله مجاز تعطیل میشود.
برای احیای وضعیت دوبله چه راهکارهایی قابل توصیه است؟
زمانی که تعداد آثاری که مجوز دوبله بگیرند زیاد باشد، دستمزدها بیشتر شود، ویدئو رسانهایها به انجمن غیرقانونی کاری را برای دوبله واگذار نکنند، سینماها فیلم خارجی وارد کنند و تودهها از انحصار خورشت شور فیلمسازان ایرانی رها شوند و زنجیرههای ماهوارهای بشکند شاید اتفاقی تازه در عرصه دوبله بیفتد. من شنیدم که آقای داوودنژاد در عدم نمایش فیلمهای خارجی پس ازانقلاب تاثیر فراوانی داشتند و مثلا آمدهاند در آن شرایط و فضا گفتهاند کاسه و کوزهتان را جمع کنید و دیگر فیلم خارجی نمایش ندهید. نمایش فیلمهای خارجی در سینماها تعطیل شد، آقای داوودنژاد چه کار شاخصی ارائه کردهاید؟! کلاس هنرپیشگی! شما اسمش را فیلم میگذارید؟! اگر کلاس هنرپیشگی فیلم است پس مثلا 12 سال بردگی اسمش چیست؟ جاذبه چیست؟نمیخواهی بگویی که همه مردم دنیا خر هستند و نمیفهمند و فقط من میفهمم، منظورت که این نیست؟!یعنی حول و حوش یک میلیارد آدم که نشستهاند این فیلم را دیدهاند همه نفهم بودند؟! فقط شما و خانوادهتان میفهمید؟! اگر کلاس هنرپیشگی فیلم است پس جاذبه آلفونسو کوآرون نامش چیست؟! همه را ببندیم و آقای داوودنژاد بیاید یک شو اجرا کند از اعضای خانوادهاش و بعد اسمش را بگذارد فیلم؟! قبول داری الان اگر فیلم خارجی همزمان با «چ» اکران میشد قطعا مخاطب فیلم چ 10 برابر میشد؟