|
ارسال به دوستان
جریان اصلاحطلب از توهین به قهرمانان مقاومت تا قهرمانسازی از زلنسکی و احمد مسعود
هالکهای تقلبی اصلاحات
علی عوضخواه: نزدیک به یک هفته از انتشار فحشنامه یکی از سران فتنه 88 که با هدف توهین به شهدای مدافع حرم، حمله به محور مقاومت و سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی و همچنین در حمایت از مواضع داعش و تروریسم نگاشته شد، میگذرد و در طول این مدت، مردم ایران به شیوههای مختلف چه در فضای مجازی و چه با برگزاری تجمعات اعتراضآمیز، ضمن اعلام انزجار از موسوی و دیگر فتنهگران، از شهید همدانی و دیگر شهدای مدافع حرم حمایت کردند. با این وجود، اصلاحطلبان که درباره هر موضوع بیربط و با ربطی، قلمفرسایی و اظهارنظر میکردند، ترجیح دادهاند سکوت کنند، سکوتی که با توجه به مواضع اصلاحطلبان در موارد مشابه، نشان از تایید فحشنامه موسوی از سوی این جریان دارد. اساسا سران فتنه و اصلاحطلبان تندرو دیگری مثل دختر هاشمیرفسنجانی و مصطفی تاجزاده به عنوان بلندگوی دوم خردادیها به حساب میآیند و وظیفه دارند مواضع هنجارشکنانه و ضدملی این جریان را که کسی جرأت بیانش را ندارد، اتخاذ و منتشر کنند. به طور مثال فائزه هاشمی که از اهانت به پیامبر گرامی اسلام تا مقایسه جمهوری اسلامی با رژیم صهیونیستی را در کارنامه خود به ثبت رسانده، هیچ زمانی به خاطر اتخاذ مواضع تخریبی و اهانتآمیز خود از سوی اصلاحطلبان توبیخ و مورد انتقاد واقع نشده است، چرا که مواضع فائزه هاشمی مواضع اندرونی اصلاحطلبان است که هر از گاهی از زبان او گفته میشود. در طول چند سال گذشته که جریان مقاومت در منطقه به خاطر مبارزه افتخارآفرین با داعش و مقابله با رژیم صهیونیستی در کانون توجهات قرار گرفته، اصلاحطلبان همواره در مواضع خود به انتقاد از محور مقاومت و پشتیبانی جمهوری اسلامی از نیروهای مقاومت پرداختهاند. البته مواضع اتخاذی اصلاحطلبان بیش از آنکه رنگ و بوی انتقاد داشته باشد، از روی لجاجت، دشمنی و در جهت تخریب بوده است و چه زخم زبانهایی که این جریان غربگرا در کشور، به خانوادههای شهدای مدافع حرم نزدهاند. صراحتا باید گفت جریان دوم خرداد نه تنها اعتقادی به محور مقاومت که برآمده از شعارهای استکبارستیزی و ظلمستیزی جمهوری اسلامی است و ریشه در فلسفه انقلاب اسلامی دارد ندارند، بلکه هر زمانی که فرصتی برایشان فراهم آمده، مخالفت خود با مقاومت و سیاستهای منطقهای ایران را ابراز کردهاند. جنگ سوریه بارزترین مثالی است که میتوان در این باره به کار برد. از زمان ظهور داعش و سایر گروهکهای تکفیری در سوریه که هدفشان پس از سوریه و عراق، حمله به ایران بود، کسی به یاد ندارد که اصلاحطلبان به حمایت از جریان مقاومت بپردازند. برعکس، خیانتآمیزترین مواضع علیه جبهه مقاومت را اتخاذ کردهاند. دیماه سال 99 و در ایام سالروز شهادت شهید سلیمانی بود که فائزه هاشمی در گفتوگویی که با سایت اصلاحطلب انصاف نیوز داشت، دستاوردهای شهید سلیمانی در منطقه را زیر سوال برده و گفته بود: «نتیجه عملکرد آقای سلیمانی و ما به عنوان مقاومت چه شد؟ چه گرهی از مشکلات کشور ما باز کرد؟ چه مسیری را برای توسعه باز کرده است؟» دختر هاشمی سال گذشته نیز در اظهاراتی جمهوری اسلامی ایران را متهم به دست داشتن در جنگهای سوریه و یمن کرد و گفت: «جمهوری اسلامی بیشتر از اسرائیل مسلمان کشته است. آمار کشتههای سوریه را در نظر بگیرید که 500 هزار نفر است و ما در این قضیه نقش داشتیم یا یمن که 7 سال است جنگ داخلی است و باز در این قضیه نقش داشتیم. اگر کشتههای فلسطینی به دست اسرائیلیها را حساب کنیم، بعید به نظر میرسد به 100 یا 200 هزار نفر برسد. یعنی ما بیشتر از اسرائیل مسلمانکشی به راه انداختهایم». این اظهارات فائزه هاشمی به عنوان دختر رئیسجمهور اسبق ایران، دست به دست کاربران عربزبان شبکههای اجتماعی چرخید و باعث موجسواری جریانات ضدانقلاب علیه ایران شد. وارونه جلوه دادن نقش مدافعان حرم در سوریه نیز از جمله تلاشهای اصلاحطلبان برای تخطئه حضور قدرتمند ایران در مقابله با تروریستهای منطقه بود. به عنوان مثال روزنامه اصلاحطلب قانون در گزارشی تحت عنوان «پشتصحنه یک شهادت؛ عواملی که سبب شد محسن حججی شهید شود» که در سال 96 منتشر شد، حمله موشکی مقتدرانه و غرورآفرین سپاه به مقر داعش در دیرالزور را همردیف حمله آمریکا به غیرنظامیان در سوریه، اقدامی تنشزا خواند و آن را عامل شهادت شهید حججی معرفی کرد! یدالله سلامی از نمایندگان اصلاحطلب ادوار مجلس شورای اسلامی نیز در اظهارنظری گفته بود اگر ایران وارد مبارزه با داعش نمیشد، اصلا آنها وارد ایران و شهرهای ایران نمیشدند. آبانماه سال 95 شبکه العربیه عربستان سعودی هم به پوشش سخنان سلامی پرداخته بود و آن را نقل کرده بود. اصلاحطلبان نشان دادهاند در تحلیل شرایط و وضعیت منطقه نیز بهرغم ادعایی که دارند، چیزی برای گفتن ندارند و در اکثر مواقع تحلیل اشتباهی به مخاطب خود ارائه میدهند. به گزارش فارس، احمد نقیبزاده، استاد دانشگاه و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران مهرماه سال گذشته درباره سرنوشت سوریه گفته بود: رفتن اسد قطعی است و هر روز که میگذرد، آینده سوریه در ابهام بیشتری فرو میرود، زیرا کشتارهای بیشتر فضا را انتقامجویانهتر میکند. حال که فرجام کار بدین جا رسیده است اسد باید برای جلوگیری از کشتار و بحرانهای بیشتر در سوریه بعد از خود، از کار کنارهگیری کند و در برابر زور و مکر تسلیم شود.
محمدرضا خاتمی، برادر کوچکتر رئیس دولت اصلاحات نیز درباره وضعیت سوریه گفته بود:
مساله اصلی این است که آیا حضور نظامی ما در سوریه منطقی و قابل قبول است یا نه؟ از نظر اصلاحطلبان این حضور نظامی خیلی معنا ندارد. البته این تبلیغات و شعار وجود دارد که اگر ما آنجا نجنگیم باید با آنها در شیراز و اصفهان بجنگیم. البته من نمیدانم این چقدر واقعیت داشته باشد. بالقوه داعش برای همه خطرناک است اما به علت تفاوتهای زبانی، مذهبی و روشنفکری ایران خیلی امکان نفوذ آنها در کشور وجود ندارد!»
* طرفداران مقاومت فیک
اصلاحطلبان هر قدر در تخریب و حمله به محور مقاومت در برابر تکفیریهای مورد حمایت غرب و رژیم صهیونیستی کوشیدهاند، همانقدر نیز طرفدار نسخه فیک مقاومت که ریشه در تفکرات غربی دارد بودهاند و سعی داشتهاند با قهرمانسازی از چهرههای وابسته به غرب، در مقابل قهرمانهای بیبدیلی مثل شهید سلیمانی، دست به اسطورهسازی فیک بزنند. به طور مشخص ولودیمیر زلنسکی رئیسجمهور اوکراین و پیشتر از او، احمد مسعود در افغانستان، از جمله افرادی بودند که جریان اصلاحات در صدد قهرمانسازی از آنها بودند. یک سال قبل که طالبان در پی خروج آمریکا از افغانستان به دنبال قبضه قدرت در افغانستان بود و احمد مسعود داعیه مقاومت در برابر طالبان را داشت، اصلاحطلبانی که روزگاری شعار «نه غزه، نه لبنان» و «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است» را در راستای مخالفت خود با حضور ایران در سوریه سر میدادند، شروع به نطق و بیانیهخوانی در حمایت از پنجشیر کردند. اصلاحطلبانی که روزی ایستادن در مقابل داعش را هزینه اضافی بر کشور میدانستند، برای جبههای کفنپوش شدند که دل در گرو آمریکاییها داشت. محمد قوچانی، سردبیر وقت روزنامه سازندگی نوشت: «نباید افغانستان را دست بسته تحویل طالبان بدهیم. باید ائتلاف سیاسی «عبدالله-کرزی» و نیروی مقاومت «احمد مسعود» را تقویت کنیم». عمادالدین باقی هم در شهریورماه سال گذشته و در بحبوحه حوادث افغانستان در یادداشتی نوشت: «راه رهایی از شر تروریسم از پنجشیر میگذرد. آینده امن برای افغانستان و ایران از راه پنجشیر میگذرد و شکست پنجشیر شکست افغانستان، ایران، خاورمیانه و بلکه همه جهان است. پنجشیر میدان راستیآزمایی مدعیان مقاومت بود که ادعای مقاومتشان گوش فلک را کر کرده و در حالی که صدها کیلومتر دورتر در سوریه نیروهای مادی و انسانی ایران را به عنوان مقابله با داعش به باد دادند، درباره هموطنانمان در کنار گوشمان که قربانی تروریستهای طالبان میشدند، نظارهگر بودند». اصلاحطلبان درحالی در تلاش بودند از احمد مسعود یک قهرمان بسازند که خود مسعود در تهران در حال گفتوگو و مذاکره با طالبان بود. دی سال گذشته بود که اخباری مبنی بر دیدار وزیر خارجه طالبان و احمد مسعود در تهران منتشر شد و سعید خطیبزاده، سخنگوی وقت وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران درباره این دیدار گفت: ایران میزبان گروههای مختلف افغانستانی است و در این سفر هم ایران میزبان این گفتوگوها بوده و گفتوگوهای خوبی بین این رهبران در حال انجام است.
* قهرمان کاذب دیگر، این بار از اوکراین
اسفند سال گذشته روسیه پس از هشدارهای متعدد به دولت اوکراین مبنی بر اینکه اجازه نخواهد داد ناتو به مرزهای روسیه نزدیک شود، به اوکراین حمله کرد. جدا از اینکه وقوع جنگ در هر نقطهای از دنیا مذموم است اما جنگ روسیه و اوکراین ریشه در تلاش اوکراین برای پیوستن به ناتو و باز شدن پای آمریکا به مرزهای روسیه داشت. روزنامه اصلاحطلب آفتاب یزد در شماره روز نهم اسفند سال 1400 خود در گزارشی تحت عنوان «درس زلنسکی به سیاستمداران پرمدعا» نوشت: «ایستادگی زلنسکی نشان میدهد او بازی را بلد است و میداند در شرایط بحرانی چگونه به مردم کشورش کمک کند و آنها را تنها نگذارد». اما نقطه اوج تلاش اصلاحطلبان برای قهرمانسازی از زلنسکی را میتوان در تیتری که روزنامه سازندگی برای توصیف او به کار برد مشاهده کرد: «رئیسجمهور در میدان» و به این شکل به تمجید و تقدیر از زلنسکی پرداخت. با این وجود تلاشهای اصلاحطلبان برای قهرمانسازی از زلنسکی نیز که در جهت تلاش غرب برای معرفی رئیسجمهور اوکراین به عنوان یک قهرمان بود، چند صباحی بیشتر طول نکشید و با تنها گذاشتن زلنسکی توسط غرب، بویژه آمریکا، این پروژه هم به بنبست رسید و شکست خورد. رئیسجمهور اوکراین پشتگرم به حمایتهای غرب و آمریکا به جنگ روسیه رفت اما در همان ابتدا کشورهای غربی اوکراین را تنها گذاشتند و اوج پشتیبانیشان از زلنسکی اقدامات تحریمی علیه روسیه بود. ناتو نیز طی یک عقبنشینی مذبوحانه از مواضع خود علیه روسیه، عملا دولت اوکراین را به تسلیم در مقابل روسیه فراخواند و دبیرکل ناتو در خرداد سال جاری آب پاکی را روی دست اوکراینیها ریخت و اعتراف کرد هر گونه توافق صلح برای پایان دادن به جنگ در این کشور، مستلزم مصالحه از جمله درباره سرزمینهای مورد اشغال یا مورد ادعای روسیه است. قبلتر از او نیز هنری کیسینجر، وزیر خارجه آمریکا در دوران جنگ سرد در نشست مجمع جهانی اقتصاد در داووس سوییس گفت اوکراین باید مذاکرات را قبل از ایجاد تحولات و تنشهایی که به آسانی قابل حلوفصل نیست، آغاز کند. او به دولت کییف توصیه کرد برای دستیابی به توافق صلح با مسکو، باید بخشی از سرزمین خود را به روسیه بدهد.
آنچه مشخص است اینکه اساساً اصلاحطلبانی که همواره دنبالهرو غرب بودهاند، مواضع خود را براساس خوشآمد غربیها اتخاذ میکنند. تخریب جبهه مقاومت اصیل اسلامی و تلاش برای قهرمانسازی فیک، آنطور که غرب میخواهد، موید این موضوع است. منافع ملی مفهومی است که اصلاحطلبان با آن بیگانهاند و آنچه برایشان اهمیت دارد، جلب نظر و رضایت آمریکاست و این را میتوان در فحشنامه یکی از سران فتنه علیه شهدای مدافع حرم یا دیگر مواضع و بیانیههای اصلاحطلبان به وضوح مشاهده کرد.
ارسال به دوستان
در نشست« ارزیابی موقعیت ایران در مسیر پیشرفت» مطرح شد
همسایهگرایی مانع انسداد توسعه منطقهای
نشست علمی «ارزیابی موقعیت ایران در مسیر پیشرفت» صبح روز چهارشنبه (19 مرداد) به همت مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی و با حضور محمد سلیمانی، عضو هیات علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) و سیدعلی روحانی، معاون پژوهشهای اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی و جمعی از پژوهشگران علوم انسانی برگزار شد.
در ابتدای مراسم، محمد سلیمانی با اشاره به بلندمدت بودن «امر توسعه» گفت: در بلندمدت اصلیترین عاملی که اصلاح و تغییر را میسازد، «انگیزه» است. وقتی انگیزه وجود داشته باشد، ساختارها اصلاح میشود و وقتی ساختارها اصلاح شد، بروندادهای ساختاری و مظاهر توسعه را خواهیم دید. کشوری با انسداد توسعه مواجه خواهد بود که عامل «انگیزه» در آن کشور - حداقل در ۲ سطح سیاستگذاران و نخبگان- مخدوش شده باشد.
وی افزود: جریان مخالف در حوزه انگیزشی درباره اینکه شخص آیتالله خامنهای پیشبرنده ایده پیشرفت و انگیزاننده جامعه به سمت ایده پیشرفت در کشور هستند، استراتژی سانسور را اتخاذ کردهاند و اساسا نمیخواهند ببینند در کشور شخصی هست که اولاً دغدغه پیشرفت ایران را دارد و در ثانی سیاستگذاران، دولت و نخبگان را در این مسیر به دنبال خودش میکشد. مطرح کردن ایدههایی مثل «اقتصاد مقاومتی»، «اقتصاد مردمی» و... توسط رهبر انقلاب و داشتن یک نگاه بلندمدت برای اصلاح وضع موجود از مصادیق این پیشبرندگی است.
سلیمانی در توضیح اینکه انگیزه در سطح اول -یعنی سیاستگذار- وجود دارد، به «دولت» در جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: اگر دولتی روی کار باشد که ایده پیشرفت را قبول نداشته باشد و با سیاستهای کلی نظام همسو نباشد، در آن دولت خاص ممکن است ما با وضعیت «انسداد توسعه» مواجه باشیم اما اگر دولتی را داشته باشیم که «ایده پیشرفت» را قبول داشته باشد و به تغییر ساختارهای سرمایهسالار موجود معتقد باشد و در این راستا کنش داشته باشد، میتوان امیدوار بود. اگر چه تاکنون به عملکرد دولت نمره خیلی بالا نمیدهم اما برخی اتفاقات -مانند تاکید روی تجارت با همسایگان، تاکید روی گسترش ترانزیت، ارتقا و تعمیق روابط ایران با چین و روسیه و برخی کشورهای همسایه- نمودهایی از انگیزه دولت برای باز کردن مسیر توسعه است. پس چون این انگیزه وجود دارد، ما دچار انسداد نخواهیم شد.
عضو هیات علمی دانشگاه امام صادق(ع) افزود: اگر چه موانع زیاد است اما چون انگیزه پیشرفت در هر ۲ سطح در کشور وجود دارد، ما تلاش میکنیم و این موانع را دانه دانه برمیداریم. همچنین وجود نهادهای دوگانه مانند کمیته امداد، ستاد اجرایی و... نشان میدهد هر جا با ساختارهای موجود، کار پیش نرفته، نظام برای اینکه مسیر پیشرفت را باز کند، نهادی ایجاد کرده است. جهاد سازندگی در ابتدای انقلاب، مصداقی از این نهادها بود. وجود همین نهادهای دوگانه نیز نشان میدهد در مسیر پیشرفت قرار داریم. البته ایراداتی وجود دارد که داریم آنها را ترمیم میکنیم. مثلا چند سال پیش رهبر انقلاب به طور جدی، برای خروج نیروهای مسلح از اقتصاد – به طور خاص در حوزه بانکداری- تذکر دادند.
در ادامه این نشست، سیدعلی روحانی گفت: روایت رایج آن است که مشکلات اقتصادی ما به ۲ دسته خارجی و داخلی تقسیم میشود؛ از یک سو شأن و منزلت ایران در اقتصاد جهانی پایین آمده و از سویی مثلا نظام بانکی ما مشکل دارد، با تورم و بیکاری مواجهیم و... دلیل همه این موارد را نیز تحریم میدانند. در واقع در این روایت، گفته میشود مسائل داخلی ما ریشه خارجی دارد و ریشه مسائل خارجی ما نیز تحریم است. ریشه تحریم نیز پافشاری نابجای نظام بر برخی مواضعش است. جالب آنکه در این نگاه، مثلا میگویند دلیل اینکه ما نظام بانکیمان را اصلاح نمیکنیم، این است که تحریم هستیم. اگر روابط بینالمللی داشتیم، دسترسی به برخی استانداردها داشتیم و نظام بانکی اصلاح میشد. خب! این تقلیل ماجرا به تحریم، نادان انگاشتن مخاطب است و برای مخاطب خیلی عام که دوست دارد حرف سیاسی بشنود، خوب است.
معاون اقتصادی مرکز پژوهشهای مجلس افزود: خیلی سخت است بتوان مسائل داخلی کشور را به تحریم مربوط دانست. ما در مقام پرسشگر باید بپرسیم چه شد که در دهه 1390 فرآیندهای اصلاحی نظامات زیرساختی ما متوقف شد؟ سیاستگذار در این دوره همه این اصلاحات را متوقف کرد و گفت روابط خارجیام را درست میکنم، همه اینها درست میشود. منظورش هم در واقع این بود که روابط خارجیام را درست میکنم و همه چالهها را با پول نفت پر میکنم و کسی نمیفهمد نظام بودجهریزی، نظام مالیاتی، نظام بانکی و.. ما ایراد دارد. در دهه 1380 این اتفاق افتاد. من در همه این موارد، مصادیق عینی دارم. از رئیس یک سازمانی مطالبه کردند که چرا فلان لایحه را نمیآورید؟ گفت: حالا که نوبت به ما رسید، باید منضبط شویم؟ از دولت قبلی چرا مطالبه نکردید؟ بگذارید یک سال مستقر شویم، بعد! در حالی که سال هشتم مسؤولیتش تمام شد و آن لایحه اصلاحی را نیاورد.
روحانی ادامه داد: مسائل داخلی ما ریشه داخلی دارد. در لایههای سیاسی، اراده اصلاح وجود ندارد. چون چالهها با پول نفت پر میشود. بعد وقتی آن به مشکل میخورد، مشکلات را به تحریم نسبت میدهند. اواسط دهه 90 ما مجموعه مباحث و جلساتی برای اصلاح نظام بانکی داشتیم و همان موقع میگفتیم دهه 90، دهه از دست رفته است اما نه به خاطر تحریم، بلکه به خاطر نظام بانکی. نظام بانکی ما که باید پشتیبانی سرمایهگذاری و تامین مالی تولید را انجام دهد، خود دچار سرطانی شده که این سرطان کاملا خودساخته است و هیچ ربطی به تحریم ندارد و ریشه در سیاستهای پولی و نظارتی غلط دارد که روی خصوصیسازی در شرایط فقدان حکمرانی پولی سوار شد و نظام بانکی ورشکسته را رقم زد. بنابراین مسائل داخلی ما به دلیل بیعرضگی یا نخواستن خودمان اصلاح نشد و ربطی به تحریمها ندارد.
وی درباره مسائل خارجی اقتصاد ایران نیز اضافه کرد: نگاه رایج میگوید انزوای ما در اقتصاد بینالملل به دلیل تحریمهاست. تحلیل ما این است که تحریم نتیجه تضعیف جایگاه بینالمللی ایران است نه بالعکس. یک نگاه تاریخی نشان میدهد در یک دوره تقریبا هزار ساله، ایران در مسیر یک کریدور تجاری بینالمللی بود و همین جایگاه بینالمللی و قدرت سیاسی ما را شکل میداد. از زمانی که نفت برای ما جدی شد، دیگر ما پاسخ اغلب مسائل اقتصادیمان را با نفت دادیم. نفت میفروختیم و کالاهای اساسی، نیاز به سرمایهگذاری در زیرساختها و... را با نفت تامین میکردیم. از یک دورهای اراده بر این بود که جایگاه بینالمللی ایران در بازارهای نفت، تضعیف شود و این اتفاق هم با برخی سیاستهای داخلیمان - از جمله تشدید مصرف نفت و گاز و...- و هم به جهت فشارهای خارجی افتاد. از سویی با جایگزین کردن نفت عراق و لیبی و... برای تامین نفت مورد نیاز بازارهای جهانی برنامهریزی شد و ما جایگاه بینالمللی خود را از دست دادیم. بعد تحریم روی این ماجرا سوار شد و تحریم کردن ایران راحت شد؛ چون ما دیگر جایگاهمان در کریدور تجاری و انرژی بینالمللی را از دست دادیم. حال اگر بخواهیم مشکل تحریم را حل کنیم، باید بر اساس مزیتهای جغرافیاییمان جانمایی جدیدی در نظم بینالملل داشته باشیم.
روحانی در پاسخ به این پرسش که آیا در مسیر پیشرفت قرار داریم یا خیر، افزود: ما اگر میخواهیم مسیر پیشرفت را بازیابی کنیم و از دهه 1390 که دهه از دست رفته اقتصاد ایران است خارج شویم، ۲ الزام دارد: یک الزام رو به داخل و یک الزام رو به خارج. الزام رو به خارج، همان جانمایی جدید در نظم بینالملل است. هم در تعابیر رهبر انقلاب و هم برخی اندیشمندان غربی این است که تحولات همین یک دههای که در آن هستیم، نقشه سیاسی 100 سال آینده را تعیین میکند. پس این مهم است که بر اساس تغییر مناسبات قدرتها، جانمایی جدیدی در نظم بینالملل داشته باشیم. بیاثر شدن تحریم، نتیجه این جانمایی درست است. الزام رو به داخل هم اصلاح نظامات حکمرانی داخلی ما است. ما یک مجموعه ناترازیهایی در بخشهای مختلف اقتصاد داریم که این ناترازیها - در نظام بانکی، در نظام بودجهریزی، در صندوقهای بازنشستگی و...- خود را در سرمایهگذاری پایین، رشد اندک و... نشان میدهد. این ناترازیها را باید رفع کرد و همه هم در گرو تصمیمات داخلی است. پاسخ ما به این دو الزام رو به داخل و رو به خارج روشن میکند که آیا در مسیر پیشرفت قرار داریم یا خیر.
پژوهشگر اقتصاد افزود: آنچه من میبینم این است که فرمان درباره الزامات رو به داخل تغییر کرده است. اگر قبلا با دولتی مواجه بودیم که خوبیهای تولید محتوای بدنه کارشناسی خودش را حذف میکرد و بدیهایش را نگه میداشت و به عرصه عمل میآورد، اکنون با دولتی مواجهیم که خودش داروهای تلخی را که میداند باید مصرف کند، مصرف میکند. اگر چه سرعتمان در این اصلاحات کند است و درباره جزئیاتش شاید بحثهایی باشد اما مسیر درست است. خوب است این نکته را اضافه کنم که همیشه این بحث مطرح میشود که ما برای رشد اقتصادی، نیاز به سرمایهگذاری داریم. مثلا درباره برنامه هفتم توسعه مطرح میشود برای رشد سالانه 8 درصد، نیاز به 100 میلیارد دلار سرمایه داریم و بعد میگویند برای تامین آن باید تحریمها رفع شود. در مدلهای ساده رشد میگویند رشد اقتصادی ناشی از سرمایهگذاری، نیروی انسانی و بهرهوری است و در عامل بهرهوری هم در واقع همه اصلاحات نهادی، نهفته است. ما معتقدیم به جای اینکه «سرمایهگذاری» را برونزا در نظر بگیریم، باید «بهرهوری» را برونزا در نظر بگیریم و در واقع همان الزامات رو به داخل (اصلاح نظام بانکی، اصلاحات مالیاتی، اصلاحات بازار کار و...) را با سرعت و دقت بیشتر پیش ببریم. نتیجه آن میشود که انگیزه برای سرمایهگذاری تقویت و سرمایه به طور درونزا محقق میشود.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|