|
تأملی بر سیره پیامبر اعظم(ص) و حضرت علی(ع) در مدیریت تلاطمات اجتماعی و سیاسی در نوشتاری از حجتالاسلام جواد سلیمانی
مدارا تا رسوایی باطل
در سالهاى اخیر یکى از مباحث رایج محافل سیاسى و اجتماعى بحث تساهل و تسامح بوده به گونهاى که تیتر بسیارى از روزنامهها را به خود اختصاص داده و متخصصان و صاحبنظران به نقد و بررسى آن پرداخته و مىپردازند. برخى، مرزهاى تساهل را بسیار وسیع و حتى نامحدود دانسته و برخى دیگر حد و مرز مشخص سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى را براى آن تعریف مىکنند. شایسته است ابتدا به دیدگاه قرآن و سنت درباره این مقوله، نگاهى اجمالى بیفکنیم و ببینیم اساسا اسلام دین تساهل و نرمش است یا صلابت و سرسختى و یا هر دو؟
با مطالعه و تأمل در احکام و دستورات اسلام به این نتیجه مىرسیم نوعى تسهیل و آسانگیرى در دل احکام لایتغیر و قوانین ثابت اسلام نهفته است به طورى که رفق و مدارا یکى از ملاکهاى مورد نظر شارع مقدس در مقام تشریع احکام و تکالیف بندگان بوده است. مثلا درباره وضو، اگر کسى به خاطر عذرى چون زخم برداشتن یکى از اعضاى وضو، استعمال آب حتى به صورت جبیرهاى برایش ضرر و زیان یا مشقت داشت، مىتواند به جاى وضو تیمم کند. یا قرآن مجید درباره روزه ماه رمضان مىفرماید:
«فمن کان منکم مریضا او على سفر فعده من ایام اخر؛ اگر کسى از شما بیمار یا مسافر بود روزهاى دیگرى را به جاى آن روز، روزه بگیرد».
در حالى که ما بالوجدان احساس مىکنیم بسیارى از مسافران و بیماران با اندکى تحمل مىتوانند روزه بگیرند ولى از آنجا که خداوند متعال بنایش بر این است که در وضع تکالیف بر بندگان آسان بگیرد و نه تنها تکالیف ما فوق طاقت، بلکه حتى در بسیارى موارد تکالیف مادون طاقتشان را نیز بر آنان وضع نکند، تکلیف روزه ماه رمضان را از مسافران و بیماران برداشته است. از این جهت در ادامه این آیه شریفه و در آیه بعد در بیان فلسفه برداشتن تکلیف روزه ماه رمضان از مسافر و بیمار آمده است: «یریدالله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»؛ خدا راحتى شما را مىخواهد نه سختیتان را.
یعنى بناى خداى متعال در وضع تکالیف آسانگیرى بوده است. از این رو دین اسلام آیینى سختگیر، مشقتزا و خشک نیست. دستورات اسلام بر پایه فشارهاى بىجا و لجوجانه شکل نگرفته است. عمل به احکام اسلام براى نفوس پاک، آسان و روان است و هرگز چون آیینهاى بودایى و هندویى مکلفان را به ریاضتکشى، گوشهگیرى و عزلتگزینى مبتلا نمىکند. روزى همسر عثمان بن مظعون، نزد پیامبر صلىالله علیه و آله آمده و از شوهرش به دلیل بىمبالاتى در امور زندگى شکایت کرد و گفت عثمان روزها روزه مىگیرد و شبها به عبادت برمىخیزد؛ رسول خدا صلىالله علیه و آله بشدت ناراحت شدند، از خانه بیرون آمدند و در پى عثمان رفتند، تا اینکه او را در حال نماز پیدا کردند و فرمودند: «یا عثمان لم یرسلنىالله تعالى بالرهبانیه و لکن بعثنى بالحنیفیه السهله السمحه...» اى عثمان! خداوند مرا براى گوشهنشینى و رهبانیت نفرستاده، مرا بر شریعت مستقیمى که سهل و آسان است و مبعوث کرده است.
یعنى دستورات دین من دستوراتى مطابق فطرت و ملایم با نفس سلیم انسان است. آدمى را به تکلفهاى بىجا و نامعقول نمىافکند.
اما همین اسلام که شریعتى سهل بوده و احکامش بر مبناى آسانگیرى بر بندگان وضع شده است، در برخى موارد بشدت سخت گرفته، نه تنها تساهل به خرج نداده، بلکه با صلابت و شدت عمل رفتار کرده است.
یکى از مسائلى که اسلام در آن سختگیرى کرده مساله حفظ اموال مسلمین و بیتالمال است. اسلام در حفظ و حراست از اموال عمومى و بیتالمال حساسیت ویژهاى به خرج داده و با متخلفان با خشم و تندى برخورد مىکند. به عنوان نمونه به یکى از برخوردهاى على علیهالسلام درباره متخلفان در نگهدارى بیتالمال که مورد تایید رسول خدا صلىالله علیه و آله قرار گرفته، اشاره مىکنم.
على علیهالسلام در سال دهم هجرى، براى جمعآورى مالیات مسیحیان نجران از سوى پیامبراکرم صلىالله علیه و آله به منطقه نجران سفر کردند. پیامبر صلىالله علیه و آله پس از سفر على علیهالسلام به نجران، براى انجام مراسم حج، مدینه را به سوى مکه ترک گفتند. على علیهالسلام بعد از جمعآورى اموال نجران به جهت پیوستن به رسول خدا صلىالله علیه و آله مستقیما از نجران به سوى مکه حرکت کردند. در میان راه اموال را به نیروهایشان سپردند و به خاطر حاجتى، زودتر خود را به پیامبر صلىالله علیه و آله رساندند، پس از گفتوگو با آن حضرت به طرف نیروهایشان رهسپار شدند اما وقتى به نیروها ملحق شدند، دیدند آنها پارچههاى یمنى جمعآورى شده از نجرانیها را بین خود تقسیم کرده، هر کدام یکى از آنها را به عنوان لباس احرام پوشیدهاند. حضرت بشدت از این موضوع خشمگین شده، جانشین خویش را که هنگام رفتن به سرپرستى آنها گمارده بودند توبیخ و سرزنش کردند و دستور دادند تمام پارچهها را از تن در آورند. این برخورد على علیهالسلام موجب خشم و غضب نیروهاى تحت امرشان شد. از این رو وقتى وارد مکه شدند زبان به شکوه و شکایت از آن حضرت گشودند. اندک اندک شکایت و عیبجویى از آن حضرت بالا گرفت و کار به جایى رسید که کاسه صبر نبى اکرم صلىالله علیه و آله که معمولا به اقتضاى مقام رهبرى در درگیریهاى میان اصحاب دخالت نمىکردند، لبریز شد و صریحا از على علیهالسلام و اقدام ایشان حمایت کردند و به منادیشان دستور دادند در میان مردم بگوید: «ارفعوا السنتکم عن على بن ابىطالب، فانه خشن فى ذاتالله عز و جل، غیر مداهن فى دینه»؛ زبانهایتان را از ملامت کردن على بن ابىطالب نگاه دارید، او در اجراى حکم خداى عز و جل خشن است و در دین خویش اهل تساهل نیست.
دومین مورد از مواردى که اسلام نرمش را کنار گذارده و با حساسیت و صلابت برخورد کرده، به مساله اجراى حدود الهى بازمىگردد. اسلام در اثبات جرائم شروط سختى قرار داده است به طورى که به آسانى نمىتوان شخصى را متهم به جنایتى کرد ولى پس از اقامه بینه و مبرهن شدن تخلف، در اجراى حدود سختگیر و بىگذشت است. مثلا براى زناى محصنه حد سنگسار را قرار داده یا براى قتل نفس و برخى جنایات جسمانى قصاص را وضع کرده و آن را مایه حیات جامعه شمرده و در بحرانىترین شرایط از اجراى حدود صرفنظر نمىکند.
رسول خدا صلىالله علیه و آله هنگام فتح مکه براى پیشگیرى از فتنهگریهاى قریش و از بین بردن بغض و کینه آنان نسبت به اسلام، سیاست رأفت و تالیف قلوب را برگزیدند. کسانى را که به منزل برخى سران قریش پناه مىبردند امان دادند و جز چند تن از مشرکان بقیه را آزاد کردند. اما در همان شرایط حساس و بحرانى، از اجراى حد الهى بر یکى از زنان قریش صرفنظر نکردند. زنى از قبیله بنى مخزوم و از خانوادههاى بزرگ مکه را به جرم دزدى دستگیر کردند و طبق موازین اسلام باید انگشتانش قطع مىشد، قریش از این موضوع سخت نگران شدند، چرا که او از این خاندان محسوب مىشد، از این رو تلاش سختى را آغاز کردند تا پیامبر صلىالله علیه و آله را به چشمپوشى، عفو و اغماض وادارند. پس از تحقیق و تفحص به این نتیجه رسیدند اسامه بن زید را براى وساطت نزد آن حضرت بفرستند، چرا که پیامبر علاقه خاصى به اسامه داشتند اما بر خلاف انتظار آنها، وقتى اسامه تقاضاى خود را به پیامبر صلىالله علیه و آله عرض کرد، رنگ چهره آن حضرت دگرگون شده، فرمودند: «اتشفع فى حد من حدودالله؟»؛ آیا درباره حدى از حدود خدا شفاعت مىکنى؟!
به قدرى واکنش پیامبر صلىالله علیه و آله تند بود که اسامه فورا حرف خود را پس گرفت و از رسول خدا صلىالله علیه و آله تقاضا کرد نزد خدا برایش استغفار کند. آنگاه رسول خدا صلىالله علیه و آله مردم را گرد آورده و فرمودند: «اقوام پیش از شما هلاک شدهاند، چرا که وقتى شریفى در میانشان سرقت مىکرد رهایش مىکردند ولى وقتى ضعیفى دست به دزدى مىزد، بر او حد جارى مىکردند. اما قسم به آن که جانم در ید قدرت اوست، اگر فاطمه دختر محمد دزدى کند، دستش را قطع مىکنم».
سومین موقفى که خداوند متعال در آن با خشم و غضب برخورد کرده و از پیامبر خواسته است در آنجا تساهل و تعارف را کنار بگذارد، موقف برخورد با دشمنان و منکران دین بوده است. خداوند متعال در سوره قلم خطاب به نبى اکرم صلىالله علیه و آله مىفرماید: «فلا تطع المکذبین ودوا لو تدهن فیدهنون»؛ از منکران و کذابین اطاعت نکن. آنها دوست دارند اگر تو تساهل به خرج داده و به آنان نزدیک شوى، با شما مداهنه کنند.
کفار دوست داشتند با پیامبر صلىالله علیه و آله پشت میز مذاکره و صلح بنشینند و بر سر دین خدا با آن بزرگوار مصالحه و معامله کنند. بىتردید اگر پیامبر صلىالله علیه و آله حاضر مىشدند دست از نفى شرک و بتپرستی کشیده و تنها به خداپرستى دعوت مىکردند، مشرکان مکه با ایشان کنار مىآمدند؛ چنانکه سران قریش به پیامبر صلىالله علیه و آله گفتند:
«تدعنا و الهتنا و ندعک و الهک»؛ ما و خدایان ما را رها کن تا ما تو و خدایت را رها کنیم.
ولى آن حضرت هرگز تن به چنین سازشى نداده و فرمودند: «قولوا لا اله الا الله»؛ بگویید خدایى جز خداى یکتا نیست.
یا قرآن مجید در وصف اصحاب واقعى پیامبر صلىالله علیه و آله مىفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه اشداء على الکفار رحماء بینهم»؛ محمد صلىالله علیه و آله فرستاده خداست و کسانى که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند.
یعنى مسلمان راستین و اصحاب صادق پیامبر صلىالله علیه و آله باید در برابر کفار مقاوم و باصلابت باشند، نه نرمخو و با تسامح.
بنابراین باید گفت اسلام هم دین با گذشت است و هم دین با صلابت، هم تساهل و تسامح دارد و هم خشم و برائت. اساسا دین اسلام، دینى سهل و آسان است؛ یعنى احکام آن بر اساس تسهیل بر بندگان و رعایت طاقت آنان وضع شده است و هرگز آدمى را به مشقتهاى بىجا، ریاضتهاى بىمورد، گوشهگیرى و عزلتگزینى مبتلا نمىکند ولى در عین گذشت و مدارا در برخى موارد، چون حفظ بیتالمال و اجراى حدود الهى و برخورد با دشمنان دین بشدت سرسختى و صلابت نشان مىدهد. على بن ابیطالب علیهالسلام نیز در دوران حکومتشان با حوادث و پیشامدهاى متعددى روبهرو شدند که در برابر برخى از آنها به طور شگفتانگیزى سکوت و مدارا و در مقابل برخى دیگر با خشم و غضب رفتار کردند.
نخستین موردى که حضرت در آن مدارا مىکردند در برخورد با خواص منحرف بود. امیرالمؤمنین علیهالسلام براى هدایت کسانى که روزى در صف مجاهدین اسلام رزمیده و دین خدا را یارى کرده ولى پس از مدتى فریب زر و زیور و شیاطین را خورده و از مسیر اسلام ناب خارج شده بودند با گذشت و بردبارى رفتار و سعى مىکردند از خطاهاى گذشتهشان چشمپوشى کرده، آنان را از هلاکت و شقاوت نجات دهند. حتىالمقدور لغزشها و نیات آلودهشان را نادیده مىگرفتند و با رفق و سماحت با آنان رفتار مىکردند. مادامى که آنان علنا روبهروى مسلمانان صف نمىکشیدند و دست به شمشیر نمىبردند، با آنها برخورد نمىکردند. این حقیقت در برخورد آن حضرت با ناکثین کاملا هویداست. وقتى که طلحه و زبیر از آن حضرت اجازه خروج از مدینه را خواستند، حضرت مىدانستند آنها مناسک عمره را بهانه قرار داده و قصد فتنهانگیزى دارند اما مانع خروجشان نشده و آنها را حبس نکردند. حتى پس از اشغال بصره توسط طلحه، زبیر و عایشه و آمادگى براى جنگ، در میدان جمل نیز بارها به طور مستقیم و غیرمستقیم با آنها مذاکره کردند تا آنها را از مسیر باطلى که برگزیدهاند بازگرداند. سرانجام قرآنى را به دست جوانى داده تا آنها را به تن دادن به حکم قرآن دعوت کند ولى نتیجهاى نداشت؛ آنها آن جوان را به شهادت رساندند و حضرت را مجبور به جنگ کردند.
على علیهالسلام مىدانستند درگیرى با خواص، قشر عوام نومسلمان را به حیرت وامىدارد، برخى گمراه شده به خواص منحرف مىپیوندند و جاهلانه حیات طیب دنیوى و اخروى خویش را تباه مىکنند و برخى دیگر در بهت فرو مانده، از شرکت در جنگ کنارهگیرى مىکنند، کما اینکه عده زیادى از مردم به بهانه اینکه جنگ على علیهالسلام با طلحه و زبیر جنگ با اهل قبله است، از شرکت در سپاه حضرت کناره گرفتند.
در نتیجه در این میان سپاه اسلام بر اثر تفرقه و اختلاف از درون متلاشى مىشود و دشمنان اسلام؛ یعنى معاویه به قدرت مىرسد. از این رو تا حد امکان سعى مىکردند با مدارا خطر انحراف خواص را از سر امت اسلامى برطرف کنند.
البته این نرمخویى بى حد و مرز نبود و تا زمانى ادامه مىیافت که مصالح جامعه اسلامى را تهدید نمىکرد ولى اگر نفس مدارا موجب فروپاشى حکومت دینى مىشد، با تمام قوا وارد میدان مبارزه مىشد و با شدت با آنها برخورد مىکرد. اگرچه طلحه و زبیر هیچیک توسط یاران على علیهالسلام به قتل نرسیدند ولى کشته شدنشان در خلال جنگ، توسط یاران حضرت امرى طبیعى بود، چرا که هیچ دستور خاصى از طرف حضرت مبنى بر ممنوعیت کشتن طلحه و زبیر صادر نشده بود.
دومین مصداق از مصادیق مداراى حضرت در مواجهه با متحجران و انسانهاى کوتهفکر تجلى یافت. آن بزرگوار در برخورد با خوارج که به خاطر کجفهمى و حماقتشان فریب نیرنگهاى معاویه را خورده، بازیچه دست منافقان قرار گرفته بودند و تفسیرهاى التقاطى از دین ارائه مىدادند نیز مانند ناکثین، بلکه حتى بیش از آنها رفق و مدارا به خرج دادند. جنگ صفین را در سرنوشتسازترین لحظات پیروزى با اصرار آنها متوقف کرده به پیشنهاد آنها سند تحکیم و آتشبس موقت را با معاویه امضا کردند. به خاطر پافشارى خوارج ابوموسى اشعرى را به جاى ابن عباس و مالک اشتر، به نمایندگى از خویش براى مذاکره با عمرو بن عاص به دومهالجندل فرستادند. پس از ماجراى تحکیم و امضاى سند تحکیم در همان میدان جنگ صفین برخى خوارج فورا از نظر خود برگشتند و شعار لا حکم الا لله سر دادند اما حضرت خویشتندارى به خرج داده، آنها را قلع و قمع نکردند. پس از اینکه مذاکرات عمرو بن عاص و ابوموسى اشعرى به نفع عمرو بن عاص پایان یافت و خوارج به نیرنگ معاویه و عمر و بن عاص پى بردند، به جاى توبه و عذرخواهى از امیرالمؤمنین علیهالسلام، از آن حضرت خواستند توبه کند، چرا که غیر خدا را حکم قرار داده است. اما امام علیهالسلام با همه جفاکاریهاى آنان، با آنها درگیر نشدند. ولى زمانى که عبدالله بن خباب، همسر و زنان همراهش را به جرم حمایت از امیرالمؤمنین علیهالسلام به قتل رساندند، آنها را قلع و قمع کردند، چرا که آنان از آن تاریخ به گروه خطرناکى تبدیل شده بودند که امنیت جانى و مالى جامعه را به خطر مىافکندند. رمز مداراى حضرت با متحجران نیز روشن است، چرا که رفتار آنان برخاسته از فکر شیطانى و الحادى نیست، از این رو باید با صبر و سلوک آنها را هدایت کرد.
امیرالمومنین علیهالسلام در مسائلى چون اجراى حدود، حفظ و توزیع عادلانه بیتالمال و برخورد با عناصر منافق و معاند که در پى هدم اسلام و حکومت اسلامى بودند شدت عمل به خرج مىدادند. شاید راز این حساسیت و جدیت این بود که با تعطیلى حدود، نظم جامعه فرومىپاشید و با بىمبالاتى نسبت به حفظ و توزیع بیتالمال، ظلم و تبعیض در جامعه نهادینه مىشد و با کوتاه آمدن در مقابل توطئههاى دشمنان دین و حکومت دینى، شرف و هویت امت اسلامى از بین مىرفت.
هنگامى که عمر به وسیله یکى از موالى به نام ابولؤلؤ مجروح شد، پسرش عبیدالله براى گرفتن انتقام خون پدر تصمیم گرفت هر غیر عربى را که در مدینه دید به قتل برساند، به همین دلیل مانند حیوان درندهاى بیرون آمد و با شمشیر خود 3 تن از موالى مدینه (هرمزان، جفینه و دختر کوچک ابولؤلؤ) را بدون محاکمه و اثبات شدن جرمشان به قتل رساند. این فاجعه هولناک اکثر اصحاب را خشمگین کرد به طورى که همگى خواهان مجازات عبیدالله شدند اما در میان آنان تنها على علیهالسلام بود که دست از پیگیرى قضیه بر نداشتند. تا زمانى که عبیدالله را در صفین به سزاى عملش نرسانیدند، آرام ننشستند. این ماجرا بهخوبى نشان مىدهد امیرمومنان علیهالسلام در اجراى حدود الهى جدى بوده تساهل و تسامح را مردود مىدانستند.
یکى از بارزترین نمونههاى جدیت و سختگیرى امام علیهالسلام نسبت به اجراى حدود، پا فشارى آن حضرت در تازیانه زدن یار سابقهدارشان نجاشى بود. نجاشى از شعراى سپاه على علیهالسلام به شمار مىآمد که در صفین خدمات فراوانى به امام على علیهالسلام و سپاه کوفه کرد. وى با سرودن اشعار مهیج و حسابشده موجب تقویت روحیه سپاه امام على علیهالسلام در میدان نبرد مىشد. وقتى یکى از یاران حضرت در میدان جنگ، افتخارى مىآفرید، وى با اشعار خویش از او مدح مىکرد. چنین شخصى با آن سوابق درخشان، پس از جنگ صفین، در کوفه، در روز اول ماه مبارک رمضان با یکى از دوستانش شرب خمر کرد و چیزى نگذشت که صداى فریاد مستانه آنها به گوش همسایگان رسید، یکى از همسایگان موضوع را به امام على علیهالسلام اطلاع داد. على علیهالسلام عدهاى را فرستادند، خانهاش را محاصره کرده و او را دستگیر کردند. برخى از دوستان نجاشى و اهالى کوفه توقع داشتند حضرت از اجراى حد او صرف نظر کرده و در مجازاتش تسامح به خرج دهند ولى حضرت، با وجود اینکه در آن ایام به حمایت مردمى احتیاج مبرم داشت به توقع بىجاى آنان اعتنایى نکرده نجاشى را تازیانه زدند. وى را بدون عبا و قبا، در ملآ عام برده صد ضربه شلاق زدند و با همان وضع در میان مردم رها کردند.
یاران یمنى على علیهالسلام از این اقدام حضرت غضبناک شدند. برخى به نشانه همدردى با نجاشى و اعتراض به على علیهالسلام جبههاى خود را از شانههایشان برداشته روى بدن برهنه نجاشى انداختند و برخى دیگر نزد على علیهالسلام آمده به آن بزرگوار اعتراض کردند و از ایشان جدا شدند.
یکى از امورى که حضرت بر آن اصرار و پافشارى مىورزید، جلوگیرى از بخششهاى نارواى بیتالمال و تقسیم مساوى آن بین مسلمانان اعم از عرب، عجم، عبد و مولى بود؛ چیزى که بسیارى از اصحاب از آن رویگردان بوده، تاب و تحمل پذیرش آن را نداشتند. به همین جهت یکى بعد از دیگرى به آن حضرت اعتراض کرده و پس از مدتى علم مخالفت و دشمنى و کنارهگیرى را برافراشتند.
از زمان خلیفه دوم، بیتالمال بر اساس سوابق و درجات اصحاب تقسیم مىشد، در زمان خلیفه سوم نیز همین سیاست، با تساهل افزونترى ادامه یافت، یعنى نه تنها طبق دیوان عمر اموال بیتالمال به طور نامساوى بین اصحاب تقسیم مىشد، بلکه حاتمبخشىهاى بىحساب و کتابى از سوى خلیفه انجام میشد. از این رو ذائقه بسیارى از اصحاب به اخاذى ناروا از بیتالمال عادت کرده، مساله تساهل در استفاده غیرعادلانه از بیتالمال رواج یافت.
تقسیم مساوى بیتالمال موجب ناراحتى و اعتراض بسیارى از بیعتکنندگان و دوستان دور و نزدیک آن حضرت شد به طورى که افرادى چون طلحه و زبیر و حتى نزدیکان آن حضرت چون برادرش عقیل و خواهرش امهانى بدان اعتراض کردند.
حضرت در اموال کارگزاران بشدت دقت مىکردند. اگر کسى به طور غیرمنتظره صاحب ثروت یا خانه و زمینى مىشد، فورا منبع درآمد او را جستوجو مىکردند. اگر به ناحق از بیتالمال سهم افزونترى براى خود مىگرفتند با شدت عمل و برخورد تند على علیهالسلام مواجه مىشدند، از این رو زیادهخواهان از آن حضرت جدا شده، به معاویه مىپیوستند.
شریح، قاضى حضرت در کوفه خانهاى به 80 دینار خرید (هر دینار معادل 10 درهم بود و این مبلغ در آن روزگار براى خرید خانههاى گلى کوفه مبلغ گزافى به شمار مىآمد)؛ حضرت فورا قنبر را دنبال او فرستاد و بشدت وى را مورد بازخواست قرار دادند.
سرانجام سختگیریها و پافشاریهاى حضرت در مصرف عادلانه بیتالمال، به دلیل عادت خواص در دوران خلفاى گذشته به استفاده بىرویه و اخاذى غیر عادلانه از آن، به مشکلى بزرگ در حکومتحضرت مبدل شد به طورى که بسیارى از یاران حضرت از او جدا شدند و آن بزرگوار را تنها گذاشتند ولى حضرت هرگز از سیاست خویش دست نکشیدند و به بخششهاى ناروا و تقسیم نابرابر بیتالمال رضایت ندادند.
حتى عدهاى از اصحاب امیر مؤمنان پس از جدایى مردم از آن حضرت و فرار عده کثیرى از آنها به سوى معاویه، به آن حضرت پیشنهاد کردند به طور موقت به اشراف عرب و اعضاى قریش سهمى بیش از موالى و غیرعرب بپردازند، تا قدرى اوضاع حکومت سامان یابد و پس از سامان یافتن اوضاع طبق روال سابق عمل و بیتالمال را به طور مساوى تقسیم کنند ولى حضرت نپذیرفتند.
در عصر امامت امیر مؤمنان علیهالسلام افراد جامعه از حیث تعهد به دین به 3 دسته دوستدار، بىتفاوت و دشمن تقسیم مىشدند. دوستداران و ارادتمندان به دین کسانى بودند که قبل از فتح مکه اسلام آورده، طعم مجاهدتها، مرارتها، سختیها و کمبودهاى صدر اسلام را چشیده یا به دلیل پیوند با قرآن و سنت پیامبر صلىالله علیه و آله روح مکتب را درک کرده و با مذاق دین انس و الفتى خاص داشتند. این افراد غالبا در میان مهاجرین و انصار و پس از رحلت نبى اکرم صلىالله علیه و آله در میان نزدیکان اهلبیت علیهم السلام یافت مىشدند.
بىتفاوتها کسانى بودند که دین، مساله اساسى و معیار حرکت فردى و اجتماعى آنان نبود، تا آنجا به دستورات دینى پایبند بودند که زندگى روزمرهشان به راه بود، نه کارى به سیاست داشتند و نه دیانت، هم و غمشان معیشت بود. این دسته که اکثریت جامعه آن روز را تشکیل مىدادند، غالبا مسلمانانى بودند که در مناطق خارج از مکه و مدینه مىزیستند و پس از فتح مکه به سال نهم هجرى، وقتى که اقتدار نظام اسلامى مسلم شد، فوج فوج به اسلام گرویدند، تا تحت حمایت نظام اسلامى، منافع، امنیت و آسایش بیشترى براى خویش فراهم کنند. البته بعد از پیامبر صلىالله علیه و آله اکثر مسلمانان سرزمینهاى مفتوحه شام، عراق، ایران و مصر جزو همین دسته به حساب مىآمدند.
اما دشمنان اسلام در زمان امامت امیر مؤمنان علیهالسلام علاوه بر کفار، منافقانى بودند که تحت عنوان حزب طلقا در کنار اصحاب به سر مىبردند. حزب طلقا، همان کفار قریش بودند که تا آخرین نفس براى نابودى اسلام و حکومت اسلامى تلاش کرده و در این راه خسارتهاى جانى و مالى فراوانى متحمل شدند. اما با مقاومتهاى مجاهدان اسلام نتوانستند اسلام را نابود کنند. به این دلیل به ناچار در سال هشتم هجرى در جریان فتح مکه از ترس شمشیر مسلمانان ظاهرا اسلام آوردند ولى همواره در کمین ضربه زدن و ریشه کن کردن دین و بازگرداندن جامعه به دوران جاهلیت بودند، چرا که با پیروزى اسلام زندگى اشرافى، امتیازات ظالمانه و هوسرانىهاى حرامشان از دست رفته بود.
حضرت وقتى به حکومت رسیدند همه کارگزاران اموى را از کار برکنار کردند، تنها کسى که مقاومت مىورزید معاویه بود.
از نظر على علیهالسلام بنىامیه عناصر منافق و فتنهگرى بودند که به دروغ ادعاى مسلمانى داشته و در سایه تساهل خلفاى گذشته زیرکانه در دستگاه خلافت نفوذ کردند و پستهاى کلیدى جامعه اسلامى را در دست گرفتند. از این رو به مردم تذکر مىدادند که اساسا آنها مسلمان نیستند، هنوز کفر دوران جاهلیت در پشت پرده دلهایشان پنهان است و اگر فرصتى پیدا کنند علیه اسلام فتنه مىکنند، باید از آنها هراسید و به آنان دست دوستى، صلح و صفا نداد.
حضرت احساس مىکردند مصالحه و کنار آمدن با معاویه، به معناى پذیرش حاکمیت کفر و نفاق بر مسلمانان شام و تکیه زدن منکران دین بر منصب پیامبر خداست.
یکى از مرزهاى ممنوع تساهل در مکتب علوى تساهل با دشمنان اسلام، شیاطین، منافقان و به طور خلاصه عناصر غیرخودى است؛ مرزى که حضرت هرگز آن را در هم نشکستند و از آن پا فراتر ننهادند.
بنابراین در جمعبندى باید گفت مدارا و شدت عمل در حکومت اسلامى داراى حد و مرز مشخصى است. حاکم اسلامى تا آنجا که به مصالح اسلام و جامعه اسلامى ضربهاى وارد نشود، مىتواند براى هدایت خواص منحرف یا متحجران سیاسى و مذهبى از خود بردبارى نشان دهد ولى بر سر مسائلى که تضمینکننده نظم جامعه و اسلامیت یک نظام سیاسى است، یعنى مقولههایى چون اجراى حدود و حفظ بیتالمال و برخورد با معاندان و منافقانى که به دنبال هدم اسلام و نظام اسلامى هستند، باید سختگیر و با صلابت باشد و ضعف و سستى به خود راه نداده، مشى مدارا و تسامح را کنار بگذارد.
ارسال به دوستان
سازندگان لوپتو در میزگرد «وطن امروز»: انیمیشن یک زبان جهانی است
شادی را باید ساخت
محمدعلی میرزایی/ احمدرضا انصاری: یکی از قالبهای مهم حوزه رسانه و عرصه فیلمسازی، صنعت «انیمیشن» به شمار میرود؛ صنعتی که با صراحت میتوان گفت امروز به یکی از پرطرفدارترین ژانرهای سینما تبدیل شده است. در کشورمان به گواه صاحبان سبک و فن، صنعت انیمیشنسازی با همه فراز و نشیبهایی که در طول سالیان مختلف داشته است، توانسته به پیشرفتهای بسیار مهمی دست پیدا کند و علاوه بر بازارهای داخلی به بازارها و جشنوارههای خارجی نیز راه پیدا کند. انیمیشن ایران پس از انقلاب با بازگشایی دوباره دانشگاهها و شکلگیری آسیفا (انجمن بینالمللی سازندگان و دوستداران فیلمهای انیمیشن) حرکت خود را قدم به قدم آغاز کرد؛ مراکزی چون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، سیمای جمهوری اسلامی ایران (مراکز استانها)، مرکز صبا، انجمن سینمای جوانان ایران (به شکل نیمه حرفهای)، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی (به صورت حرفهای)، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و بخش خصوصی اقدام به جذب نیرو و تولید و ساخت فیلمهای انیمیشن کردند. بعد از اکران آثاری همچون شاهزاده روم، فیلشاه، رستم و سهراب، پسر دلفینی و... این روزها شاهد نمایش «لوپتو» هستیم؛ انیمیشنی به کارگردانی عباس عسکری و تهیهکنندگی محمدحسین صادقی که نخستین محصول سینمایی مرکز انیمیشن سازمان سینمایی سوره است و با تکنیک سهبعدی در استودیو «فراسوی ابعاد»، توسط هنرمندان کرمانی تولید شده است. این انیمیشن توانسته جایزه ویژه دبیر در جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و پروانه زرین برای بهترین دستاورد فنی و هنری بخش بینالملل را به دست آورد و به دهمین جشنواره یونیورسال کیدز استانبول نیز راه یابد. داستان«لوپتو» درباره آسایشگاهی است که دکتر سعید کمالی بیماران روانی را با متد «اسباببازیسازی درمانی» درمان میکند، یعنی بیماران را به جای استفاده از قرص و دارو با ساختن اسباببازی درمان میکند. این اتفاقات با حضور یک «فرشته» که در دکتر حس امید ایجاد میکند پیش میرود. بعد از موفقیت اسباببازیهای لوپتو فردی تازه وارد به عنوان بیمار به خرابکاری در کارگاه میپردازد و منجر به پلمب آن میشود. علی -پسر آقای کمالی- با کمک فرشته به دنبال راهحلی برای این مشکل میگردد و در انتها نیز موفق میشود. حال «وطنامروز» است در میزگردی صمیمانه با حضور عوامل اصلی «لوپتو» محمدحسین صادقی «تهیه کننده»، عباس عسکری «کارگردان» و فرشاد امینزاده «نویسنده» به بررسی این موضوع پرداخته است.
***
نه مینیمال نه شعاری
فرشاد امینزاده به عنوان یکی از نویسندگان این انیمیشن سینمایی، در پاسخ به اینکه تازگی و متفاوت و نو بودن ایده این انیمیشن پویانمایی چقدر مدنظر سازندگان بوده، گفت: ما سعی کردیم کاری که میسازیم، یک کار غیرعادی بدون مخاطب نباشد. حتما مخاطب برایمان مهم بوده ولی نمیخواستیم از این دست کارهای مینیمال شعاری بسازیم. میخواستیم کاری بسازیم که کودک ببیند و یک ساعت لذت ببرد و این برای او یک خاطره ماندگار شود.
عباس عسکری، کارگردان «لوپتو» در همین باره افزود: از همان اول هم جذابیت و حال خوب برایمان خیلی مهم بود. خیلی مهم بود که کودک حداقل در حین تماشای این فیلم حال خوبی را تجربه کند؛ حالا اگر تاثیر عمیق هم در کنارش بود، چه بهتر. از همان سال 94 که نگارش فیلمنامه آغاز شد، محتوای امیدبخش آن مورد توجه ما بود و از قضا اکران هم در شهریور و مهر افتاد که شرایط جامعه کمی ملتهب شد و این تقارن به نظرم خیلی خوب بود، چرا که مردم در چنین روزهایی بیشتر به چنین فیلمهایی نیاز دارند.
* خلق به جای اقتباس
امینزاده در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا برای این ایده از دیگر الگوهای پویانمایی هم کمک گرفتند یا خیر، گفت: نه اصلا! از همان ابتدا تولید ایده مدنظرمان بود، نه اقتباس و الگوبرداری. به دنبال خلق یک ایده خوب بودیم و خیلی به دنبالش گشتیم. حدود 50 الی 60 ایده داشتیم؛ از کتابها، بانک فیلمنامه خانه سینما و... در این مسیر کمک گرفتیم. این ایدهها بررسی شدند و ایدههایی که برجستهتر بودند، مشخص شدند. قویترین ایده همین «لوپتو» بود که آن موقع با نام «من و فرشته» شناخته میشد. یک تیم ایدهپردازی داشتیم و ایده را در این تیم پرورش دادیم. نشستیم و کار کردیم و به این ایده پر و بال دادیم و رسیدیم به سیناپس و فیلمنامه از دل آن درآمد.
عسکری درباره اینکه چرا قصه این انیمیشن دست روی یکی از اسباببازیهای سنتی کرمان گذاشته، تاکید کرد: «لوپتو» عروسک دستسازی است که در کرمان برای بچهها ساخته میشود. بیشتر قدیمیهای کرمان این عروسک را میشناسند. شاید این فیلم باعث شود این عروسک هم احیا و در بین نسل جدید هم بیش از پیش مطرح شود.
* برای احیای اعتماد از دست رفته
سپس محمدحسین صادقی، تهیهکننده انیمیشن «لوپتو» درباره متفاوت و تازه بودن ایده این اثر که پیشتر درباره آن صحبت شد، گفت: هر فیلمسازی یا بهتر است بگویم هر گروه فیلمسازیای، نگاه خودش را به مقولات دارد. ما هم در استودیوی فراسوی ابعاد، از زمان شکلگیری ایده، این مفهوم حالخوبکن و سرگرمکننده برایمان مهم بوده است. مقوله جذابیت برای ما خیلی موضوعیت دارد و روی آن تاکید داریم. مجموع این مباحث منجر به خروجیای شد که الان تحت عنوان «لوپتو» روی پرده سینماست.
فرشاد امینزاده در همین باره اضافه کرد: من قبلا هم گفتهام که 99 درصد کار باید جذابیت باشد. یک اعتمادی به آثار حوزه کودک بوده که از دست رفته؛ اول باید این اعتماد را بازسازی کرد و سپس اگر توانستیم و زورمان رسید و محتوای خوبی بلد بودیم، آنها را هم به اثر اضافه کنیم. احیای آن اعتماد خیلی مهم است.
تهیهکننده «لوپتو» عنوان کرد: هر مجموعه یک نگاه اصلی دارد و سعی میکند آن نگاه اصلی را دنبال کند. به دلیل آنکه کار و فرآیند تولید گروهی است، این نگاه یک مقدار استودیومحور میشود. استودیوی قاب آسمان را با «فهرست مقدس» و «پسر دلفینی» میشناسند؛ هنر پویا را با «شاهزاده روم» و «فیلشاه» و «بچه زرنگ». در فراسوی ابعاد هم آثار تلویزیونی قبلا تولید شده و این آثار به علاوه «لوپتو» کارنامهاش را تشکیل میدهند.
* وسوسه برای اکران؟ هرگز!
صادقی در جواب این سوال که آیا اکران موفق «پسر دلفینی» موجب وسوسهای برای اکران اثرشان در این برهه شد، اظهار کرد: اگر بخواهم صادقانه پاسخ بدهم، خیر! ما فیلممان از بهمن 98 آماده اکران بود. قرار بود نوروز 99 اکران شود که متاسفانه کرونا پیش آمد و شیوع گستردهاش باعث تعطیلی سینماها شد. به همین خاطر اکران «لوپتو» چندین بار به تعویق افتاد. ابتدای امسال بود که در جلساتی که با حوزه هنری داشتیم به این نتیجه رسیدیم امسال از تاریخ 14 مهر که مصادف با پایان صفر بود، اکران را شروع کنیم. «پسر دلفینی» سال 99 تولیدش تمام شد، البته دیرتر از ما تولید را شروع کرده بودند و به همین دلیل بیش از یک سال پس از «لوپتو» تولیدش تمام شد. آنها هم میخواستند اکران کنند و در پیچوخم تصمیمگیری بین تهیهکننده و پخش، تصمیم بر اکران «پسر دلفینی» در شهریور شد. از زمانی که اکران آنها شروع شد، تاریخ شروع اکران «لوپتو» هم مشخص بود. اینطور نبود که ما بگوییم حالا که «پسر دلفینی» خوب فروخته، ما هم بیاییم و اکران کنیم. از قبل تاریخ آغاز نمایش معلوم بود، البته اینکه پسر دلفینی 17 و نیم میلیارد تومان فروخت و اواسط اکرانش از استقبال خوبی برخوردار شد هم خیلی ما را امیدوار کرد. پس از آن اتفاقاتی افتاد و تنشهایی به وجود آمد؛ در نتیجه ما هم اکرانمان عقب افتاد و زمان آغاز اکران از 14 مهر به 11 آبان تغییر کرد.
وی ادامه داد: ما در این بحث که میخواهیم اکران کنیم، از همان ابتدای سال تصمیم جدی داشتیم. این مسائل که شروع شد، خیلی راجع به این موضوع صحبت کردیم که چه کنیم و چه تصمیمی بگیریم. چند مساله وجود داشت؛ مثلا اینکه آیا اصلا در این شرایط مخاطبی هست که برای فیلم کودک به سینما برود؟ آیا اصطلاحا سر فیلم بریده نمیشود؟ نظرات متفاوت بود و تصمیمگیری راحت نبود. من خودم هم با بچههای پخش چندین بار صحبت کردم و این تصمیم گرفته شد که اگر میتوانیم، برای حال جامعه و فضای کودک و نوجوان کاری کنیم و فضا را بهبود ببخشیم چون این مسائل و اعتراضات و ناآرامیها خیلی ارتباطی به کودکان ندارد و آنها نباید تحتالشعاع این اتفاقات، از دنیای کودکانه خود دور شوند.
صادقی درباره پیامی که اکران در چنین شرایطی میتواند داشته باشد، گفت: پیام اکران در این زمان یعنی ما تمام تلاشمان را برای بهبود حال بچهها کردیم و امیدواریم اتفاقات خوبی در ادامه بیفتد. اکران ما نزدیک جامجهانی هم بود و این اتفاق بزرگ رسانهای میتوانست بر امور فرهنگی هم سایه بیندازد و در نتیجه همه چیز تحتالشعاع این رویداد قرار گیرد. تا چه زمانی برای اکران صبر کنیم؟ صبر کنیم تا نوروز؟ این سوالات مطرح بود و در نهایت تصمیم بر این شد که اکران کنیم.
* عروسکی ساختنی و دستساز
عسکری درباره لفظ لوپتو و معنا و مفهوم آن گفت: اگر اشتباه نکنم ریشه لوپتو از لعبت میآید. در بعضی استانهای دیگر هم این لفظ مصطلح هست. غیر کرمان حتی در برخی استانهای شمالی هم به این عروسکها میگویند لوپتو. سیستان و بلوچستان هم همینطور. البته نمیدانم چقدر این لفظ در بین آنها فراگیر است. در خود کرمان هم شاید نسل جدید خیلی درباره این عروسک چیزی نداند. شاید با این اسم برای این انیمیشن، عروسک لوپتو هم احیا شود.
صادقی نکتهای درباره این عروسک اضافه کرد و گفت: عروسک لوپتو مهمترین ویژگیاش این است که ساختنی و دستساز است. به عنوان مثال در قدیم کسی لوپتو نمیفروخت و خود مادرها بودند که با وسایل داخل خانه، پارچه اضافی، نخ و کاموا این عروسک را میساختند تا بچهها بازی کنند و لذت ببرند. لوپتو اسباببازیای با شکل ثابت نبوده و هر کسی خلاقیتش بیشتر بوده، لوپتوی قشنگتر و بامزهتری میساخته است. به عبارتی میتوان گفت این عروسک تولید داخل و ساختنی بوده است و خودشان آن را میساختهاند. به خاطر همین ویژگی عروسک، آقای عسکری پیشنهاد دادند که اسم «لوپتو» نام این انیمیشن باشد.
صادقی همچنین درباره بازخوردهایی که از مخاطبان در استان کرمان و خارج از این استان گرفتهاند، گفت: مهمترین بازخورد در کرمان این بود که مردم فهمیدند چقدر حوزه تولید انیمیشن شهرشان پیشرفت داشته است. بازخورد دیگر مخاطبان هم به طور کلی خیلی خوب بود. افراد زیادی تماس گرفتند و پیغام دادند. من حتی میرفتم و کامنتهای سینماتیکت را میخواندم و همه مثبت بودند و مخاطبان بویژه کودکان از فیلم راضی بودند.
کارگردان «لوپتو» درباره شخصیتپردازیها یادآور شد: وجهه طنز کار برایمان خیلی مهم بود. اصلا آسایشگاه روانی به خاطر همین وجهه طنز اضافه شد. همان اول هم یک مقدار این هراس وجود داشت که ساخت شخصیتهایی که مشکل روانی دارند، دشوار باشد اما به خاطر پتانسیل خوب شخصیتپردازیهای این سبک برای سوار کردن بار طنز روی آنها، این انتخاب را داشتیم و به نظرم انتخاب خوبی هم بوده و با استقبال بینندگان مواجه شده است. شاید اگر آدمهای عادی بودند، اینگونه درنمیآمد و ویژگی خاص این کاراکترها تاثیر خاصی روی طنز انیمیشن داشت.
عسکری در پاسخ به اینکه چگونه برای این انیمیشن به شعار «شادی ساختنی است» رسیدند، گفت: این شعار ابتکار بچههای تیم تبلیغات و پخش بود. شعار خوبی بود و با محتوای فیلم ارتباط داشت. شعار اولیه «جشن اسباببازیهای ایرانی» بود اما با عوض شدن شرایط و تعویق اکران، شعار عوض شد و بحث محتوایی و امید دادن هم در شعار جدید مدنظر قرار گرفت.
تهیهکننده «لوپتو» ادامه داد: در برههای برنامهریزیهای کمپین فیلم به کلی نسبت به شرایط عوض شد؛ به این علت که چند تا اتفاق مهم افتاد. اینترنت شکل و شمایلش تغییر کرد؛ کلا در دورهای قطع بود و بخش زیادی از کمپین تبلیغاتی فیلممان که در فضای مجازی اتفاق میافتاد، بلاتکلیف ماند. حتی شعار تبلیغاتیمان هم عوض شد و شیوههای تبلیغاتی و دعوت مردم هم دوباره از اول برنامهریزی شد و همه اینها متاثر از فضای روز بود.
صادقی درباره تغییر نام فیلم در اواسط فرآیند تولید گفت: همان زمانی که روی طرح این انیمیشن کار میکردیم، یک اسم باید برایش انتخاب میکردیم. موقتا اسم «من و فرشته» انتخاب شد و پروانه ساخت را هم با همین نام گرفتیم اما از همان روز اول همه مطمئن بودیم که اسم عوض میشود. سال 95 پروانه ساخت گرفتیم و تولید را شروع کردیم. سال 96 هم با حوزه هنری وارد همکاری شدیم. سال 97 بود که ما به اسم «لوپتو» رسیدیم و اواخر تولید بود که این اسم قطعی شد.
* سودآور ماندگار مهجور
فرشاد امینزاده، نویسنده فیلمنامه «لوپتو» با تاکید بر عدم حضور انیمیشن ایران در جایگاه واقعیاش گفت: مسؤولان نمیدانند که حوزه انیمیشن چه گوهر گرانبهایی است و از سر همین ندانستن سراغش نمیآیند و زیان میبینند. وقتی انیمیشن میسازی، در حقیقت کالایی تولید میکنی که قابلیت صادرات دارد ولی حتی یک گرم آن صادر نمیشود. این صرفه اقتصادی جدا از بخش فرهنگی است و اگر تنها آن سرمایهای که برمیگردد مدنظر مسؤولان باشد، ارتقای خوبی را در عرصه انیمیشن خواهیم دید.
محمدحسین صادقی راجع به تصمیماتی که «لوپتو» برای حضور در جشنوارههای داخلی داشته، گفت: سال 98 پروژه به پایان رسید و فیلم ما آماده بود. همان موقع فرم جشنواره فجر را پر کردیم. جشنواره فجر پروتکلهایی برای حضور انیمیشنها دارد و تنها در صورتی جشنواره پذیرای فیلمهای انیمیشن خواهد بود که بیش از یک اثر آماده و متقاضی باشد. سال 98 فقط ما متقاضی بودیم. سال 99 «پسر دلفینی» تنها فیلم انیمیشن متقاضی فجر بود. در فجر 1400 هیچ پویانماییای تقاضای حضور در جشنواره را نداشت. امسال هم «ببعی» و «مسافری از دایتیا» هستند. «مسافری از دایتیا» کاری از بچههای انیمیشنساز شهر مشهد است و فرآیند تولید آن کمی جلوتر از «ببعی» است. اگر این دو اثر پویانمایی با هم برسند، احتمال حضورشان در فجر میرود.
صادقی افزود: هر آن چیزی که به کودک مرتبط است، راهبردی است. بیتوجهی به هر یک از حوزههای آموزش و پرورش، فعالیت هنری، فرهنگی، رسانهای و... آسیبزاست. اصلیترین ولنگاریهای فرهنگی، ناشی از کمکاری در حوزه کودک و نوجوان است. متاسفانه در رژیم مصرف رسانهای کودک ما چندان نظارتی انجام نمیشود و آنها با چند کلیک ساده به هر گونه محتوایی میتوانند دسترسی داشته باشند؛ کنترل چندانی وجود ندارد و کپیرایت خیلی معنا ندارد. تولیدات حوزه کودک انگشتشمار است. حالا اگر ذرهبین بیندازیم روی پویانمایی خیلی عمیقتر این موضوع را درک میکنیم.
وی همچنین گفت: یک مثال میزنم. مثلا منابع آب؛ سرمایهگذاری 20 سال گذشته به سمتی بوده که بزرگترین صنایع فولاد ما در مناطقی بوده که مشکل آب داریم. این موضوع خیلی مبناییتر و عمیقتر است. انیمیشن تنها یک نمود آن است. انیمیشن محصولی راهبردی است. ضریب نفوذش در مخاطب بسیار گسترده است. کمتر محصولی میتوان پیدا کرد که اینگونه باشد. زبان انیمیشن زبان بینالمللی است. شخصیتهای انیمیشن، انتزاعی و تخیلی و برگرفته از خلاقیت نویسنده است و نوعی جهانشمولی دارد. همه انسانها فارغ از فرهنگ و زبانشان، کاراکترهای کارتونی را دوست دارند. شما اقبال به آثار غربی را در شرق نگاه کنید؛ ببینید الان در ایران انیمههای ژاپنی چقدر طرفدار دارند!
صادقی ماندگاری شخصیتهای خلقشده در انیمیشن را فاکتور دیگری از یک اثر موفق دانست و گفت: دیزنی همین یک ماه پیش 96 سالگی میکی ماوس را جشن گرفت. کدام محتوای فرهنگیای، ماندگاری 96 ساله دارد؟ ما با چه ابزاری بهتر از انیمیشن میتوانیم مفاهیم فرهنگی، داستانی، ادبی، تاریخی، فرهنگی و دینی خودمان را منتقل کنیم؟ ما چطور میتوانیم تخت جمشید را به طور کامل تصویرسازی کنیم؟ چطور تمدن 2500 سال پیش ایران را نشان دهیم؟ چطور آینده ایرانی-اسلامی را به تصویر بکشیم؟ در جواب به این سوالات از هر طرف برویم، ختم میشود به انیمیشن اما متاسفانه خیلی بیتوجهی به این حوزه میشود و این خیلی عجیب است. دلیلش هم این است که تصمیمگیران درگیر روزمرگی شدهاند.
تهیهکننده حوزه انیمیشن تصریح کرد: اگر مرغ و گوشت نباشد، یک نفر یقه مسؤول را میگیرد اما کودک نمیداند و نمیتواند یقه مسؤول را بگیرد و بگوید به من بیتوجهی نکن، زیرا او رسانهای ندارد. بزرگترها چشم به روی کودکان بستهاند و فقط دارند به همدیگر توجه میکنند. فکر کنید 3 ماه مرغ نباشد؛ چه اتفاقی میافتد؟ حالا تصور کنید ۳ سال انیمیشن ایرانی نداشته باشیم؛ هیچکس ککش هم نمیگزد. چون اولویتمان نیست و درگیر روزمرگی شدهایم. چون نیازش دیده نمیشود.
صادقی در پاسخ به این پرسش که آیا «لوپتو» برای نمایشگاههای آینده نوشتافزار آماده میشود، گفت: ما برای «لوپتو» محصولات جانبی را آماده کردیم و به صورت محدود عرضه شده است؛ مثل دفترچه، پازل و پوشاک. انشاءالله «لوپتو» در نمایشگاه سال آینده نوشتافزار خواهد درخشید. ما باید به سمت تولید اسباببازیهایی با عنوان مثلا «لوپتو» برویم و این فضا را ادامه دهیم. تولید اسباببازی با یک برند جدید کار آسانی نیست؛ انشاءالله هم در آیندهای نه چندان دور شخصیت «لوپتو» مورد استقبال بچهها قرار بگیرد. برای اکران خارج از کشور مذاکراتی شده است و هنوز هم در حال پیگیری هستیم و بخش بینالملل حوزه هنری هم جدیت در حال بررسی این موضوع است. در ترکیه هم تلاش داریم در سینماهای این کشور اکران شود. وی ادامه داد: ما باید یک شوخی هم با برخی رسانهایها داشته باشیم؛ بسیاری از خبرنگاران عزیز که با ما گفتوگو داشتند، «لوپتو» را تماشا نکرده بودند! و صرفا برخی رسانهها منتظر یک خط رسانهای هستند؛ اینکه «لوپتو» در یک برههای اکران میشود و به دلیل داغ بودن سوژه به این موضوع میپردازند و دیگر تمام میشود. رسانه میتواند مهم باشد؛ این فیلم 3 ماه اکران است و یک موج رسانهای هم ایجاد میشود ولی نباید شاهد این موضوع باشیم که در طول سال این پرداختن رسانهای تمام شود! رسانه باید پیگیر موضوعات از جمله انیمشین در طول سال شود و میتوان گفت متاسفانه بعضی اوقات رسانه هم درگیر روزمرگی است.
* دراماتیک مثل زندگی حاج قاسم
امینزاده درباره محاسن و معایب تولید در شهرستان اینطور بیان میکند: تولید در شهرستان معایب و محاسن خود را دارد؛ خوبی آن ارزان بودن است و اگر مسؤولی به این موضوع توجه کند، میتواند به سرعت آن کار را جذب کند و به طور عمده هنرمندان شهرستانی انسانهای کمتوقعی هستند! از معایب آن میتوان به کم بودن امکانات آن اشاره کرد؛ به طور مثال ما در «لوپتو» از جهت صداگذاری و موسیقی دچار مشکل بودیم.
صادقی درباره تولید اثری با موضوع «حاجقاسم» در قالب انیمیشن یادآور شد: حاج قاسم یک زندگی به معنای واقعی دراماتیک از دوران کودکی تا لحظه شهادت داشت. در قالبهای مختلف فیلم، سریال و انیمیشن میتوان درباره این موضوع کار کرد و هنوز هم بنده درباره این سوژه فکر میکنم اما معتقدم نباید تولید محتوا در هر قالبی با احساسات انجام شود، تاکنون هم چندین بار به بنده برای تولید این موضوع پیشنهاد شده است ولی نمیتوان یک کار دقیقهای ساخت چون آدم و مفهوم این سوژه مهم است ولی ما در جلسات سوژه و ایده اگر به یک حرف مشترک برای ساخت یک اثر با موضوع حاجقاسم برسیم، حتما تولید میکنیم.
ارسال به دوستان
در جمعه شادی، چشم یک ملت روشن شد
سرود پیروزی ایران
شروین طاهری، ورزشگاه احمد بن علی/ دوحه: سرانجام ملیپوشان ایران سرود ملی را به یاد آوردند تا یک ملت را به سر دادن سرود پیروزی وادارند. جمعه سیاه بریتانیاییها، برای ایرانیها یک جمعه درخشان بود.
ابعاد پیروزی ۲ بر صفر ایران بر ولز در دومین گام در جامجهانی قطر ۲۰۲۲ تنها به ورزش و فوتبال محدود نمیشود همانطور که تبعات شکست کابوسوار ۶ گله از انگلستان فقط فوتبالی نبود و بدخواهان و خودباختگان آشکارا اعتراف کردند که آن شکست را که زخمی عمیق بر دل ایرانیان بر جا گذاشت، به جشن نشستهاند.
باید اینجا بودید و میدیدید چطور شکست تراژیک ما در مقابل انگلیسیها دل هزاران قطری، فلسطینی، پاکستانی و هندی را شکسته بود؛ مردمانی که هنوز ظلم استعمار را فراموش نکردهاند.
آنچه دیروز رخ داد اما بار دیگر پاسخی به این پرسشها بود: چرا ایرانیان مرد روزهای سختند و چرا حماسهها از دل چنین روزگاری خلق میشود؟
حال باید شادمان باشیم که در کوتاهترین زمان ممکن از بیراهه به راه و از بیخودی به خود آمدهایم و با جبران اشتباهات و رفتارهای ضدملی منجر به شکست روز اول مقابل یکی از مدعیان جام، ورق را برگردانده و به مسیر عزت بازگشتهایم.
بعد از چنین مقدمهای، این حرف که پیروزی چهارم آذر ۱۴۰۱ بر ولز به معنای واقعی، نقطه عطفی در تاریخ معاصرمان بوده است، گزافه نیست. همانطور که پیشتر در هشتم آذر 76 با فتح ورزشگاه ملبورن در یک روز سخت مقابل استرالیا شاهد بودیم.
در هفتههای گذشته بحث حضور نمایندگان فوتبال ایران در جامجهانی که هم ملیپوشان و هم هوادارانمان را شامل میشد، با فضاسازی رسانههای غربی و اقمار فارسیزبانشان تبدیل به یک تابو شده بود. حالا آن تابو به لطف همخوانی سرود پیروزی ملیپوشان و دهها هزار حامیشان در این بخش از ساحل جنوبی خلیجفارس شکسته است.
پیش از بازی در گفتوگو با یک شبکه تلویزیونی ولزی (T2) که درباره احتمال تکرار صحنه نخواندن سرود توسط ملیپوشان در مقابل ولز همانند بازی انگلیس پرسیده بود، به طور غریضی پیشبینی کردم این اتفاق دیگر تکرار نخواهد شد، چرا که هم فوتبالیستها و هم مردم در بازی اول دیدند ضعف نشان دادن در عرصه ملی در مقابل دیگر کشورها میتواند چه بلایی بر سر ما بیاورد.
تولد دوباره یک ملت
بازی دیروز فرصتی بود تا همه و همه اشتباهاتشان را اصلاح کنند. ملیپوشان دوباره مسؤولیت ملیشان را اعاده کردند، هواداران بسیار هماهنگتر و منسجمتر بودند، کیروش راهبرد قهقرایی بازی برای گل نخوردن را به یک بازی رو به جلو تغییر داد و از 1-5-4 به یک
2-4-4 متعادل رو آورد، مهدی طارمی مثل همیشه قلب و مغز توأمان تیم ملی بود، حسینی و چشمی از ضدقهرمان به قهرمان تبدیل شدند، عملکرد خط حملهمان متحول شد و در عین حال مدافعانمان هر ۲ گل پیروزی را زدند.
هر چه از زمان بازی گذشت، بازی تیم کیروش در هماهنگی بیشتر میان سکوها و چمن، توسعه پیدا کرد.
گل روزبه چشمی با آنکه بسیار دیرهنگام و از پی چندین گل و موقعیت گل از دست رفته به دست آمد، گویی یک چشم روشنی از آسمان بود؛ معجزهای که غیرممکن را ممکن کرد؛ یعنی بازگشت یک فرد، یک گروه و یک ملت از هزیمت به عزت تنها ظرف 4 روز. مدافعی که از نگاه عموم مردم بدترین بازیکن تراژدی ورزشگاه الخلیفه دوحه در روز اول شناخته میشد – اگر چه نه به لحاظ تاکتیکی و نه از نظر روانی مقصر آن شکست محسوب نمیشد- و قطعا نامحبوبترین بازیکن تیم ملی در ۲ جامجهانی اخیر بوده، با آن ضربه استثنایی دقیقه ۹+۹0 بسیاری از تعاریف در ورزش و حتی جامعهشناسی را به هم زد. روزبه دیروز مثل سربازی مورد غضب قرار گرفته بود که تیری را به هدف میزند که چند سردار و قهرمان حرفهای محبوب و معروف نتوانسته بودند به هدف بزنند. او در بازی نخست مقابل انگلیس، به شکلی معجزهآسا به خاطر مصدومیت امید ابراهیمی، هافبک دفاعی مورد علاقه کارلوس کیروش و سپس ترس فاجعهبار مرد پرتغالی از هری کین، به عنوان سوئیپر و یارگیر میانی در دفاع ناقص ۳نفره، بین ۲ دفاع مرکزی ما قرار گرفت تا این خطای تاکتیکی حفرههای بسیاری را به روی مهاجمان تیم ساوتگیت بگشاید. در مقابل ولز اما او که توسط رسانهها طرد شده بود، تنها 13 دقیقه مانده به پایان وقت قانونی به جای یک هافبک دفاعی مصدوم دیگر کیروش یعنی سعید عزتاللهی وارد زمین شد تا سرنوشت خود و تیمش را تغییر دهد.
فراموش نکنیم در همین روز قطر، قهرمان آسیا و میزبان جام، با همه هزینههای نجومی، امتیازات میزبانی، برنامهریزیهای چند ساله در محیط گلخانهای، جذب استعدادهای خارجی و گرد آوردن لشکری منظم از هواداران و بدون دغدغه بحرانهای سیاسی و اجتماعی، نتوانست در گروهی نسبتا آسان، از تبعات شکست مقابل تیم متوسط اکوادور در بازی افتتاحیه بگریزد و دیشب با شکست مقابل سنگالی متوسط (بدون مانه) به عنوان نخستین تیم از جام خانگی خداحافظی کرد.
* ایران، سومین خط حمله برتر جام
بازی درخشان دیروز شاگردان کیروش - که بهترین بازی تاریخ تیمملی کشورمان بود - اما همراه با نتیجهای درخشانتر، همه غمهای ما را شست و زخمهای ما را مرهم کرد. همچنین با پیروزی بر یکی از حرفهایترین تیمهای حاضر در جام بیستودوم، عمدتا متشکل از بازیکنان شاغل در لیگ برتر جزیره به اضافه یکی از گرانترین بازیکنان جهان که اراده و استعدادش برای رقم زدن اتفاقات بزرگ برای سرزمین مادریاش ولز بر کسی پوشیده نیست، حالا به جرأت میتوان گفت تیم ملی ایران، کیفیت جهانیاش را همراه با پیشرفت جام به جام طی یک دهه گذشته ثابت کرده است. بیدلیل نبود که «دکلان رایس» هافبک انگلیسی پس از بازی اول، در برخورد رو در رو به خبرنگاران گفته بود بازیکنان ایران کیفیت بسیار بالایی داشته و شکست سنگینشان به معنی از میدان به در شدن تیم آنها از رقابت صعود با ولز و آمریکا نخواهد بود.
از همان نخستین حملات ایران که به گل آفساید علی قلیزاده انجامید، گرت بیل و یارانش دریافتند باخت 6 گله حریفشان به سهشیرها، صرفا یک حادثه فوتبالی بوده، هر چند شاید تحت تاثیر بحرانی اجتماعی. در نهایت ۲۱ موقعیت گل ایرانیها در مقابل ۱۰ مورد ولزیها گویای این بود که تیم برتر میدان که بوده است.
ایران تا پیش از ۲ گل دیرهنگام خود دستکم ۵ بار (شامل ۲ تیر دروازه) تا پای گشودن دروازه حریف رفت. در مقابل ولز فقط ۲ موقعیت جدی روی دروازه ما خلق کرد که دومی را حسینی در واپسین دقایق با واکنشی استثنایی از زیر طاق بیرون کشید تا بخت تیم برای زدن ۲ گل دیرهنگام و پیروزی حفظ شود. حال ایران با برخورداری از سومین خط حمله برتر جام با 4 گل، جایگاه خود را به عنوان گزینه دوم صعود از گروه پس از انگلیس، پس گرفته و اینجا در دوحه کسی قصد بازگشت ندارد، دستکم تا قبل از آنچه تقابل انتقامی ایران با هلند در یکچهارم نهایی فرض میشود. معادلات فوتبالی نیز مؤید آن است که 2 رقیب اصلی ما برای صعود، شرایطی سختتر از ما خواهند داشت. به همین دلیل با توجه به اینکه آمریکاییها از کسب 3 امتیاز حیاتی مقابل ولز بازماندهاند، دیدار سهشنبه میتواند تکرار یک هشتم آذر حماسی دیگر برای ملت و فوتبال ایران باشد.
ارسال به دوستان
راز تیمی که ناامید نشد
تیم ملت
محمد رشوند: بسان فنری که تا آخرین نقطه ممکن جمع شده بود و اگر همه جهان هم جمع میشدند، دیگر جایی برای فشار بیشتر وجود نداشت؛ این حکایت روحی - روانی ملیپوشان فوتبال ایران طی چند هفته اخیر بود؛ تا قبل از بازی با ولز.
وقتی ما با 6 گل مقابل انگلیس شکست خوردیم و سپس ژاپن و عربستان موفق به شکست آلمان و آرژانتین شدند، یک خودکمبینی عمومی سراغ همه ما آمد با تکرار دیوانهکننده این پرسش: پس چه بلایی بر سر بهترین تیم آسیا آمد؟
کارلوس کیروش، با تجربه بیش از 40 سال مربیگری در بالاترین سطح ممکن، پس از شکست اول تنها یک کار را تکرار کرد؛ بازگرداندن روحیه به بازیکنانی که روحیه خود را از دست داده بودند. قصه پیروزی ما مقابل ولز دقیقا از همان لحظهای شروع شد که داور در سوت پایان بازی ما با انگلیس دمید و کیروش همه بازیکنان را به کنار زمین فراخواند. حلقه اتحاد زدند و با صدای بلند برای آنها چنین نطق کرد: «نگاه همه ایران و جهان به شماست. من تکتک شما را میشناسم. من قابلیتهای شما را دیدهام. این بازی را فراموش کنید، چرا که حریف ما برای فتح جام آمده و تازه ماموریت ما قرار است از بازی دوم برابر ولز شروع شود. ما میخواهیم صعود کنیم و با برد مقابل ولز و آمریکا، این امر شدنی است». کیروش صدایش را بالاتر برد و گفت: «من شما را میشناسم و شما مرا. ما بازمیگردیم». هر کسی از حیث جسمی و حتی روحی به یک گوشهای پرتاب شده بود و سرمربی به آنها گفت: «4روز فرصت دارید خودتان را جمع کنید».
کیروش فشارهای سیاسی و خارج از مستطیل سبز را میشناسد، او میدانست چه فشار غیرمنصفانهای روی بازیکنانش هست. حتی آنهایی که قبل از بازی نخست، به هر دلیلی سرود را عوض لب، در قلب خواندند هم خودشان نمیدانستند تاوان چه چیزی را میدهند.
اما همانطور که ما امیدوار بودیم، همانگونه که کارلوس به همه قول داد، تیمملی ایران بازگشت؛ غرورانگیز و فاتح.
خبرنگار اعزامی «وطنامروز» در ورزشگاه محل بازی دیروز، واقعیت را بدون سانسور برای ما مخابره کرد. وقتی بازیکنان این بار سرود ملی را روی لب آوردند و معدود تماشاگران، اعتراضاتی را داشتند، حتی همانها، تکرار میکنیم تک تک آنها در طول 100 دقیقه با هر حمله تیمملی از جا برخاستند و با تشویقهای خود، به ملیپوشان روحیه دادند.
شاید خیلی از رسانههای همراه سیاسی و حتی غیرهمسو ترجیح دهند این موضوع را نادیده بگیرند اما چون ما دیدیم مینویسیم؛ دیروز در ورزشگاه احمد بن علی «غیرخودی» نداشتیم. شاید دل بعضیها به خاطر مسائل 2 ماه اخیر، کمی چرکین بود اما باور کنید این معجزه فوتبال و تیمملی بود که همه را با هم همصدا و همگام کرد. شروین طاهری، خبرنگار «وطنامروز» در ورزشگاه، برایمان نوشت: فضای این بازی هیچ شباهتی به نبرد با انگلیس نداشت. همه هواداران ایرانی که قسمت اعظم ورزشگاه را پوشش داده بودند، موتور محرکه تیمملی بودند. هرگاه سردار و مهدی از وسط زمین استارت میزدند، این ایرانیها بودند که با صدای بلند و تشویقشان، آدرنالین ملیپوشان را چند برابر میکردند.
کسی به بازیکن تیم ملیاش بیشرف نگفت. کسی به پسران ما که نماینده ایران در جامجهانی هستند، انگ زشت نزد. هر که به ورزشگاه آمده بود، دوست داشت بیشتر میهمان جامجهانی باشد و این مهم شدنی نبود و نیست جز با پیروزی مقابل ولز و آمریکا و در نهایت صعود از گروه. دیروز همه چیز فرق میکرد، اگرچه رقیبمان تیمملی پرمهره و مدعی کسب جام بسان انگلیس نبود اما هماهنگی خاص بین سکو و مستطیل سبز باعث شد بچهها این بار دچار شوک و تردید نشوند. آنها سرود صعود را در همین بازی بلند و یکصدا و با ۲ گل زیبا و دیرهنگام خواندند. کیروش برخلاف بازی نخست، اشتباهات تاکتیکیاش را اصلاح کرد. تغییرات جواب داد. تیر دروازه آنها را کبود کردیم. اما گویی خدایی که آن بالاست، این بار شخصا دخالت کرد. حق ما مساوی نبود، سهم ما حتی پیروزی یک بر صفر هم نبود. ما باید با ۲ گل و قاطعانه میبردیم و بردیم. این کمترین حق تیمی بود که 90 دقیقه بازی بهتری انجام داد. حتی همان دقایقی که توپ و زمین در اختیار ولز بود، ما بودیم که در ضدحملات و خلق موقعیت بهتر عمل میکردیم.
صدای توپهایی که به تیر چپ و راست دروازه ولز خورد آنقدر بلند بود که به بستهترین گوشها هم نفوذ کرد. این فوتبال است و خدای عادلش بالاخره یک جایی با تو تسویه میکند، حقت نباشد، به وقتش تقاصش را میدهی، سهمت باشد، شده دقایق 98 و 101 در جریان عادی بازی، ۲ گل برتری را میزنی.
دیروز مزد اتحاد را گرفتیم. نان یکصدایی را در تنور همدلی گرم کردیم و به همان چیزی رسیدیم که یک عمر انتظارش را میکشیدیم، پیروزی با تفاضل ۲ گل در یک بازی جام جهانی، آن هم در مصافی که انصافا سرتر و برتر بودیم و شانس و اقبال دخلی به دشتمان نداشت. ته تفرقه، انتهای خودزنی، پایان جنگ با همنوع و همزبان، همانی است که در بازی با انگلیس دیدیم.
اگرچه از حیث فنی مقابل هم قرار دادن قدرت ولز و انگلیس، قیاس معالفارق است اما اگر نمایش دیروز را روز اول تکرار میکردیم، نهایت یک شکست آبرومندانه نصیبمان میشد. شبیه همان باختهای قبل به پرتغال، مکزیک، اسپانیا و آرژانتین. در اینکه انگلیس پرمهرهتر است و از بعد فنی حقش برد مقابل ما بود، هیچ بحثی نیست. چرا که واقعیت فوتبال قابل کتمان نیست اما موضوع مهم، چگونه باختن است. چطور وا دادن است.کیروش وعده داد تجربه 40 سالهاش میگوید قادر به جمع کردن این تیم در عرض 4 روز است؛ به شرط آنکه همه با هم همصدا شوند؛ از سکو تا چمن و از تهران تا دوحه. دیروز چنین شد و ما میوه این اتحاد را چیدیم. فارغ از نتیجه بازی دیشب آمریکا و انگلیس که هنگام ارسال روزنامه به چاپخانه از نتیجه پایانیاش بیاطلاع بودیم، ما در بهترین حالت با شکست و مساوی آمریکا (مقابل انگلیس) با یک تساوی به دور دوم میرویم و اگر آمریکا دست به شاهکار بزند و انگلیس را ببرد، باز هم با یک برد قادر به صعودیم. پیشبینی دشوار است اما بعید است آن انگلیس که در روز نخست دیدیم، نتواند از سد آمریکا بگذرد. با این وجود، ما همانند 4 سال قبل باز هم شانس صعود داریم. باز هم سهشنبه 8 آذر میتواند «روز فوتبال» باشد. باز هم میشود همانند بار نخست که 25 سال پیش در این تاریخ با تساوی مقابل استرالیا توانستیم به جامجهانی 1998 فرانسه صعود کنیم و یک شگفتی بزرگ را رقم بزنیم، این بار هم قادریم برای نخستینبار در طول تاریخمان از گروه صعود کنیم. دفعه قبل طارمی تک به تک را نزد و شاید 8 آذر بزند.
ما توانش را داریم. شعار نمیدهیم، تیم ما از حیث فنی و حالا روحی، در بهترین وضعیت ممکن قرار دارد. شاید فاصله ما با دور دوم تنها و تنها یک امتیاز باشد، شاید هم یک برد که هر دو کاملا در دسترس است. این تیم دیروز مقابل ولز روی همه پیشفرضهای غلطی که هفته گذشته پس از شکست اول پیش آمد، خط قرمز کشید و حالا امید یک ایران به ساق پای این پسران است؛ همانهایی که بارها نشان دادند از این مردمند، چرا که چکیده توده به شمار میروند، فرزندان این آب و خاک هستند. از حالا تا 8 آذر ۳ روز سرنوشتساز را پیش رو داریم. به کیروش اعتماد کنیم. فضای اطراف تیم را همچنان گرم و پر انرژی نگه داریم.
اگر نتایج به گونهای رقم بخورد که تیمملی ایران به دور دوم جامجهانی 2022صعود کند، تردید نکنید تا ابد میگویند تیمملی فوتبال ایران دست به این کار مهم زد. آن روز نه کسی اتفاقات سیاسی را به یاد میآورد و نه خیلی از مسائلی که وجود دارد دست کم با فوتبال در اذهان میماند. آن روز همه میگویند تیمملی فوتبال ما در 8 آذر 1401 با عبور از آمریکا به مرحله دوم جامجهانی 2022 صعود کرد. این خاصیت فوتبال است که ورای همه اتفاقات سیاسی در حافظه تاریخی یک ملت میماند، چرا که خالقش همان ملت است.
ارسال به دوستان
یک ایران خندید
محکومیم به برد
محمدرضا کردلو: هیچ وقت، هیچوقت شبیه بعدازظهر جمعه 4 آذر 1401 ایرانی نبودم. ایرانیترین خودم بودم. پیش از رفتن به استادیوم، بیشترین فشار دنیا روی قلبم بود و مدام به این جمله فکر میکردم که در سختیها باید ذهنی سرد و قلبی گرم داشت. مدام این گزاره را در درونم تکرار میکردم تا تقویت شود. بالاخره یک چیز میشود، تو نباید ببازی. من همه تیم ملی بودم. و همه تماشاگران عاشق ایران، هرکدامشان یک تیم ملی بودند که پیش خودشان میگفتند: «تو نباید ببازی». ما هیچ راهی جز برد نداشتیم. تک تک ما هیچ راهی جز برد نداشتیم. دوستم میگفت: دنیا به آخر نمیرسد که!
و من تاکید میکردم حرف نزن! «ما هیچ راهی جز برد نداریم». و هیچ راهی نداشتیم. بچههای تیم ملی، فهیمتر از همیشه این را میدانستند که «هیچ راهی جز برنده شدن نیست». و وای از لحظه سرود ملی!
نمیدانم تلویزیون خودمان نشان داد یا نه اما نمایشگر استادیوم زوم کرد روی یک ایرانی و اشکهایش. هر کس تعلل و تاملی داشت، بعد از تماشای آن اشکها صدایش بلندتر شد، برای خواندن سرود ملی. دریغش میآمد اگر نمیخواند. بچهها خواندند، ورزشگاه خواند و برای خیلیها معلوم شد هنوز، بهمن فر ایمان ماست؛ فقط بهمن. و استقلال و آزادی، با هم نقش جان ما است. آن لحظه زیبا، شروع پیروزی بود و ولز خفه شده بود. تماشاگران یکدست، بیحرف پس و پیش، بیادا و اطوار گروهکهای ضدایرانی، فقط «ایران» را تشویق میکردند و همین یکی تمامکننده کار بود. بازیکن وسط زمین میفهمید از زبان تماشاگران هم امروز فقط روز ایران است. حسینی مثلا. چه روحیهای گرفته بود. رامین، رامین. من پشت دروازه نشسته بودم و میدیدم رامین در راست زمین چه جانی میگذارد. کم نیار پسر. و رامین کم نیاورد. داد میزدم رامین باغیرت. و تماشاگران همراه من میگفتند رامین باغیرت. چقدر برازنده بود برای رضاییان. چقدر خوب بود همه چیز؛ همه چیز. چشمی چشم و چراغ شد برای تیم ملی. چشمی حجت دیگری شد بر 10 سالگی تعویضهای درست کیروش. بر قدرت مربیگری کیروش در نیمه مربیان. ولز لوله شد. خفه شد. جاماند. بِیل بِیل و جیمز جیمز که میگفتند همین چلمنهای بیدست و پا بودند؟ اینها از آمریکا مساوی گرفتند؟ خداییاش و منطقا ما نباید آمریکا را 0-4 ببریم؟ چرا! و میبریم اگر خدا بخواهد. امشب در قطر تمام نمیشود. بیرون استادیوم داد میزدند قطر امشب برای ایرانیهاست و چقدر همه همراهی میکردند. توی متروی دوحه، هر که از هر جای عالم آمده بود با بوق آقای لیدر، ایران، ایران میکرد. چقدر آسیاییها خوشحال بودند. و چقدر آنها که ولز را بچه انگلیس میدانستند. خیابان، بیفراخوان، تا صبح برای ایرانیهاست. شادند. به کوری چشم دشمنان ایران. ماشاءالله به ایران؛ ماشاءالله.
ارسال به دوستان
نگاهی مستند به همبستگی سکو و زمین در روز پیروزی ایران بر ولز
آمدیم، خواندیم، بردیم!
وطنامروز: دیدار ایران- ولز نمونهای کامل از افزایش ضربان هجومی تیمملی در همبستگی با تکامل ریتم تشویق سکوها در تاریخ بازیهای ملی بود؛ جایی که بنا به جمیع شرایط، تیمملی مقابل یاران بیل، میزبان بود.
ناگفته نماند از ساعات قبل مسابقه در مترو و مسیرهای منتهی به ورزشگاه الریان و محیط پیرامون آن، اثر کمتری از تماشاگرنمایان مترصد سوءاستفاده سیاسی از بازی ایران- ولز به چشم میخورد. در نهایت آنها با ایجاد چند درگیری پراکنده روی سکوها، با سرافکندگی ورزشگاه را ترک کردند.
پس از آنکه اقلیت کوچک ولزیها در ورزشگاه 40هزار نفری احمد بن علی دوحه، سرود ملی کشوری کوچک را خواندند که عملا آرزوی استقلال از بریتانیا را دارد، نوبت اکثریت قاطع ایرانیهای حاضر بود که پاسخی در خور به حریف بدهند اما متاسفانه بخشی از آنها صدایشان را بر سر 11 مرد سپیدپوشمان که هویت ملی را زمزمه میکردند، بلند کردند؛ گروهی که به شکلی عجیب در آغاز این مسابقه باز هم مانند دیدار اول مقابل انگلیس پشت دروازه خودی تجمع کرده بودند.
نکته شیرین اینجا بود که با سربلند بیرون آمدن ملیپوشان از خان اول، هموطنانمان خیلی زود پشت سر آنها متحد شدند و از ثانیههایی قبل از سوت آغاز مسابقه، با فریادهای «ایران ایران» و «ایرانی باغیرت» و با ضرباهنگ کوبهها و پسزمینه آشنای بوقها، جو ورزشگاه را در اختیار گرفتند. بدین ترتیب تا دقیقه ۱۶ که قلیزاده توپ را - در موقعیت آفساید- وارد دروازه هنسی کرد، لشکر ایران در قطر ۲۰۲۲ دیگر به یک پیکره یکپارچه تبدیل شده بود. پس از آفساید اعلام شدن این گل، شور جمعیت فروکش نکرد و بویژه در موقعیتهایی که گرت بیل صاحب توپ میشد یا پشت ضربات ایستگاهی قرار میگرفت، جو بدی برای او و همتیمیهایش ایجاد میشد.
دیدار دوم ما در گروه B جامجهانی از همه نظر یک دیدار خانگی محسوب میشد. ورزشگاه احمد بن علی، خانه باشگاه الریان در شمال غرب شهر دوحه است که حالا به خانه ایران در جام تبدیل شده و هتل و زمین تمرین تیمملی در آن قرار دارد، بویژه در آخرین جلسه تمرین قبل از بازی با ولز که ظهر پنجشنبه گذشته برگزار شد، آگاهی محیطی و احساس اعتماد به نفس شاگردان کیروش در زمین تمرین جنب ورزشگاه احمد بن علی مشهود بود. از طرف دیگر برتری عددی مطلق هموطنانمان، جو میزبانی را کامل کرده بود.
هر چند ناگفته نماند با وجود حضور پرشور دهها هزار هموطنمان در دوحه، خالی ماندن سکوها در جای جای ورزشگاه کاملا به چشم میآمد. این وضعیت باعث شده بود به خاطر رنگ قرمز صندلیها، هارمونی یک دست سفید ما در بعضی بخشها به نفع سرخی ولزیها از بین برود؛ ولزیهایی که شمارشان به زحمت به 5 هزار نفر میرسید اما کاملا متحد و با لباسهای سرخ یکپارچه، کمتر از 10 قطاع از سکوها را به خود اختصاص داده بودند.
حوالی دقیقه ۲۰ بود که پس از فروکش کردن یک دور حملات رفت و برگشت روی دروازههای 2 طرف، غریو «یا علی مدد» از سکوهای سمت راست جایگاه به هوا خاست. این جو میزبانی باشکوه تا پایان نیمه اول نه تنها فرونکاست، بلکه در چند دقیقه پایانی این نیمه بویژه پس از موقعیت خطرناکی که سردار آزمون از دست داد، ریتم تشویق تماشاگران ایرانی هر چه یکدستتر و بلندتر شد به طوری که میهمانان بریتانیایی چه در زمین و چه روی سکوها کاملا تحتالشعاع این فضا قرار گرفته بودند.
با شروع توفانی ملیپوشان در آغاز نیمه دوم و 2 تیر دروازه پیاپی توسط آزمون و قلیزاده و سپس یک بلاک داخل 18 قدم حریف بریتانیایی، آنها برای دقایقی کپ کرده بودند. زمانی که هواداران ولزی حوالی دقیقه ۵۰ تلاش کردند با دم گرفتن یک سرود هماهنگ به سبک فوتبال جزیره، فضا را عوض کنند، هیمنه فریادهای ایران ایران تازه آشکار شد، چرا که صدای هواداران رقیب تبدیل به نالهای محو شد!
این جو مهیب تاثیر خود را بر زمین گذاشت و تا 10 دقیقه پایانی، شاگردان «راب پیج» عملا نتوانستند از زیر این فشار بیرون آمده و سازمان تیمی خود را بازیابند.
پس از آن در حالی که ولزیها در حال بازگرداندن جریان بازی و خیمه زدن در زمین ما بودند، فراخوان هماهنگ «حمله حمله» از روی سکوها، به ملیپوشان با نیروهای تازه نفسشان برای تمام کردن کار بزرگی که آغاز کرده بودند و ثبت یک پیروزی تاریخی شهامت داد.
دقیقه ۸۵، اخراج «وین هنسی» دروازهبان ولز به خاطر خطای بیرون محوطه جریمه روی طارمی، عملا با فشار هواداران ایرانی بعد از کارت زرد اولیه رخ داد. فریادهای تماشاگران، تیم داوری را مجبور به بازبینی کرد و بعد از VAR بود که اسکوبار سنگربان رقیب را اخراج کرد.
شور سکوها فرو نخوابید تا اینکه 14 دقیقه بعد، لحظه جشن بزرگ پیروزی فرا رسید...
ارسال به دوستان
معجزه امید
اتحاد و همدلی جواب داد تیم ملی فوتبال ایران در یک بازی دراماتیک با نتیجه 2 بر صفر تیمملی ولز را شکست داد
عصبانیت اغتشاشگران از پیروزی ایران و شادی مردم
کیروش: میتوانیم به دور بعد صعود کنیم
مهدی طارمی: از همه هوادارانمان تشکر میکنم
پورعلیگنجی: سرود ملی را خواندیم تا دل مردم شاد شود
***
فراخوان شادی در خیابان
مردم سراسر ایران پیروزی تیمملی فوتبال کشورمان در جامجهانی قطر را جشن گرفتند
گروه سیاسی: دیروز لحظات غرورانگیزی برای مردم ایران رقم خورد. 100 دقیقه نفسگیر؛ 100 دقیقه پر از استرس و دلهره که مردم ایران تجربه کردند و البته به پایانی لذتبخش منجر شد. تیمملی فوتبال کشورمان در یک بازی تماشایی توانست با نتیجه 2 بر صفر، تیم ملی فوتبال ولز را شکست دهد تا امیدمان به صعود از دور گروهی رقابتهای جامجهانی بیش از پیش شود. بازیکنان تیم فوتبال کشورمان با انجام یک بازی زیبا و بینقص، تلخی شکست سنگین از انگلیس در دور اول مسابقات گروهی را جبران کردند. روز گذشته پس از پیروزی تیم ملی فوتبال کشورمان، مردم ایران به خیابانها آمده و شادمان از برد ارزشمند تیمملی فوتبال ایران، ابراز خوشحالی کردند.
مردم ایران از همه اقشار با حضور در خیابانها ضمن ابراز خوشحالی بابت برد تیم ملی فوتبال کشورمان شیرینی و شکلات پخش کردند. اما پیروزی تیمملی فوتبال ایران برابر ولز، همانطور که مردم ایران را خوشحال کرد، باعث ناراحتی جریان رسانهای آشوب و البته وطنفروشان شد. وطنفروشانی که پس از باخت ایران در مقابل انگلیس ابراز خوشحالی کرده و وطنفروشی کردند، این بار نیز منتظر باخت ایران بودند تا بیوطنی خود را دوباره فریاد بزنند اما پیروزی تیم ملی ایران برابر ولز، شادی احتمالیشان را به عزا تبدیل کرد. با این حال وطنفروشان و رسانههای فارسیزبان ضدایرانی از جمله سعودی اینترنشنال نتوانستند ناراحتی و عصبانیت خود را از پیروزی ایران در این مسابقه پنهان کنند.
لشکر مجازی ضدایرانی با حمله به حسابهای بازیکنان تیمملی فوتبال ایران در شبکههای اجتماعی، ضمن فحاشی به بازیکنان، آنها را بابت برد و خوشحالی از این پیروزی شیرین، تخریب کردند. شبکههای ضدایرانی از جمله اینترنشنال نیز که طی روزهای گذشته سعی در حاشیهسازی برای تیم ملی ایران داشتند، با انتشار اخبار ضدایرانی، به پیروزی ایران واکنش نشان دادند.
این شبکه وابسته به رژیم سعودی، با مردم خواندن جریان آشوب و درحالی که چشم بر خوشحالی بیپایان مردم ایران از پیروزی تیم فوتبال کشورشان بسته بود، در واکنش به پیروزی ایران نوشت: «پیروزی مقابل ولز در روز بیاعتنایی به خواست مردم». البته در نظر این شبکه سعودی لندننشین، اغتشاشگران و تروریستهایی که در روزهای اخیر دست به ترور، خشونت و جنایت زدهاند، مردم هستند. رذالت این شبکه سعودی ضدایرانی اما به اینجا ختم نشد. حساب کاربری اینترنشنال در شبکه اجتماعی پس از پایان بازی ایران - ولز، در توئیتر نوشت: «تیم فوتبال جمهوری اسلامی برابر ولز با نتیجه 2 بر صفر به پیروزی رسید». اینترنشنال در حالی دیروز سعی در به حاشیه بردن خوشحالی مردم و جدایی تیمملی فوتبال از ملت ایران داشت که پس از باخت تلخ تیم فوتبال کشورمان به انگلیس، در اقدامی تحقیرآمیز و ضدایرانی نوشته بود: «سنگینترین شکست ایران در تاریخ حضور در جامجهانی رقم خورد».
رذالت اینترنشنال صرفا با یک هدف انجام میشود؛ تحقیر مردم ایران در زمان شکست و به حاشیه بردن خوشحالی مردم بابت برد تیمملی فوتبال کشورشان. عصبانیت این شبکه به کارشناسان مزدورش هم سرایت کرد. یکی از کارشناسان این شبکه ضدایرانی در واکنش به برد ارزشمند تیمملی فوتبال ایران گفت: به تیمملی تبریک نمیگویم. حتی نمیتوانم خسته نباشید بگویم به بازیکنان تیم ملی. من به هیچ وجه بازی ایران را نمیبینم یعنی میبینم اما فقط به این دلیل که ببینم چه عکسالعملی نشان میدهند.
هم سرود خواندیم، هم شادی کردیم و هم بردیم
در حالی که جریان آشوب انتظار داشت بازیکنان تیم فوتبال کشورمان سرود ملی کشور را نخوانند یا در صورت گلزنی شادی پس از گل انجام ندهند، بازیکنان تیمملی فوتبال ایران با همخوانی سرود ملی راهی زمین بازی شدند. بازیکنان کشورمان پس از هر کدام از گلهایی که روزبه چشمی و رامین رضاییان به ثمر رساندند، بیتوجه به فشارها و تخریبهای جریان رسانهای آشوب، ابراز شادی و خوشحالی کردند. جدای از مباحث فنی، حمایت مردم و روحیهبخشی به بازیکنان تیم و همچنین بیاعتنایی آنها به حاشیهسازی معاندان و وطنفروشان، از عوامل اصلی برد شادیآور ایران برابر ولز بود. بازی خوب تیم ملی ایران در بازی مقابل ولز، نوید یک بازی زیبا، غیرتمندانه و در آخر پیروزیبخش در مقابل آمریکا را هم میدهد.
***
همانطور که کیروش وعده داده بود، او تجربه 40 سالهاش را به کار بست تا تیم شکستخورده و خارج از مدار ایران که با 6 گل باورنکردنی برابر انگلیس شکست خورده بود، یک بازگشت تاریخی را برابر ولز تجربه کند. یک برد 2 بر صفر حالا ما را در آستانه صعود از گروه دوم قرار داده است. اگر دیشب آمریکا بازی را واگذار یا حتی مساوی کرده باشد، ایران با یک مساوی برابر آمریکا میتواند صعود کند. (این گزارش پیش از بازی آمریکا و انگلیس تهیه شده است.) تیم ملی که در یک هفته گذشته زیر فشار سخت سیاسی و غیرمنصفانه قرار داشت، بعد از شکست مقابل انگلیس بدترین شرایط را از حیث روحی- روانی پشت سر میگذاشت اما تجربه کیروش در بدترین شرایط به کار بچهها آمد. او موفق شد با تجربه خودش وضعیت را تغییر دهد و اینگونه بود که با بردن ولز در جامجهانی ماندیم. تیم ملی فوتبال ایران با ارائه یک نمایش برتر و درخشان و تهاجمی قاطعترین برد خود را در ادوار جامجهانی به دست آورد. این نمایشی فراتر از انتظارات پس از شکست سنگین مقابل انگلیس بود. بچهها این بار بیتوجه به حواشی بیرحمانه خارج زمین، هم سرود ملی را یکصدا خواندند و هم درون زمین همانند یک تیم واحد تنها به موفقیت مجموعه فکر کردند. ترکیب صحیح، چینش درست و همچنین فداکاری بازیکنانی که 90 دقیقه سرشان را مقابل توپ گذاشتند، بردی خارقالعاده و خاطرهانگیز را برای هواداران فوتبال ایران رقم زد. آن هم در شرایطی که ایران بعد از دیدار مقابل انگلیس به نظر در ضعیفترین حالت روحی خود قرار داشت اما با کاهش فشار بیرونی و همچنین اتحاد بیشتر در موقعیت دشوار پیش از مسابقه، همه چیز برای موفقیت مهیا شد. برای ایران همه چیز از نیمه دوم آغاز شد؛ جایی که قلقگیری نیمه اول بدل به یک بازی سریع، استفاده از کنارهها و همچنین حرکات موثر سردار روی مدافعان وسط ولز شد. در این میان احسان حاجصفی و سعید عزتاللهی بهترین نمایش ممکن را در میانه میدان داشتند و مدافعان مرکزی و کناری ایران هم فرصتی برای ایجاد موقعیت به حریف نمیدادند. به اینها باید نمایش ویژه سیدحسین حسینی را هم اضافه کرد که با تصمیم خوب کیروش بار دیگر فرصت بازی یافت تا بهترین نمایش عمر فوتبالی خود را ارائه دهد. ایران اما بعد از آنکه 3 فرصت استثنایی گلزنی را از دست داد، با یک اتفاق (اخراج گلر ولز که ستاره بازی بود)، موقعیت برتری عددی را به صورت کامل به دست آورد و با ورود مهدی ترابی، هر لحظه بیشتر در موقعیت برد قرار گرفت. با این حال بازیکنی فوتبال ایران را به مهمترین برد چند دهه اخیر رساند که بیشترین انتقادات را در مسابقه قبلی روی دوش خود داشت؛ روزبه چشمی. ایران پس از این گل هم عقب نکشید و این بار با یک ضدحمله سریع دیگر و با کیفیتی که مهدی طارمی به صورت ویژه از آن برخوردار است، صاحب موقعیت گل شد تا رامین رضاییان هم یکی از معدود گلهای ملی خود را به زیبایی به ثمر برساند و صحنههایی فوقالعاده در ورزشگاه خلق کند؛ زمانی که او به همراه تنی چند از بازیکنان ایران مشغول گریستن بود... فوتبال ایران به این پیروزی احتیاج داشت، بویژه که نشان داد با رویکرد تهاجمی چه تیم خوبتر و موفقتری خواهد بود. حالا ایران با 3 امتیاز وارد روز سوم مسابقات شده و دست بالا را مقابل آمریکا و ولز خواهد داشت و چه بسا نخستین صعود به دور دوم جامهای جهانی در انتظارمان باشد. صعودی که پایهاش را در بهترین نمایش تاریخ فوتبال ملی جستوجو خواهیم کرد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|