|
ارسال به دوستان
اخبار
نمایشگاه «سر نهان» برپا شد
نمایشگاه انفرادی «رایا بختیاری» با عنوان «سر نهان» در گالری استخر برپا شد. این نمایشگاه از رایا بختیاری که روز گذشته افتتاح شد، تا سهشنبه ۸ اسفند ادامه دارد. رایا بختیاری در توضیح این نمایشگاه نوشته است: «فضای خالی مکعب مزین به آینه، میتواند پلی باشد میان آنچه هستیم و آنچه خواهیم بود». علاقهمندان میتوانند برای بازدید از این چیدمان حجم با عنوان «سر نهان» هر روز از ساعت ۱۷ تا ۲۱ به گالری استخر از پروژههای آرتیبیشن مراجعه کنند. گالری استخر در خیابان شریعتی، بالاتر از پل رومی، کوچه رضایی، پلاک ۶، ایوان ربط واقع است.
***
«آپوزیشن» جمعهها در شبکه 2 سیما
برنامه طنز «آپوزیشن» با محوریت طنز نقادانه برنامههای شبکههای فارسیزبان ماهوارهای روانه آنتن شبکه 2 سیما شد. این برنامه که از سری برنامههای طنز «دیبیسی» است با روایتی فکاهی برنامههای گفتوگومحور و به اصطلاح کارشناسانه شبکههای ماهوارهای فارسیزبان را به چالش میکشد؛ چالشی که ضمن ایجاد لحظاتی مفرح برای مخاطب، هجو بودن متن و ساختار این برنامهها را نمایش میدهد. «آپوزیشن» محصول گروه اجتماعی اقتصادی شبکه 2 سیما است که به تهیهکنندگی و کارگردانی مصطفی صاحبی در مدرسه سینمایی اندیشه و هنر ماه تولید شده است که قسمت اول دیروز به جای «دیبیسی» از شبکه 2 سیما پخش شد.
***
انتشار شاعرانههای یک دیپلمات
کتاب «مسافر آینه» مجموعه اشعار نزار قبانی با ترجمه صالح بوعذار به همت انتشارات روزگار در شمارگان ۵۰۰ نسخه با قیمت ۲۱۰ هزار تومان منتشر شد. نزار توفیق قبانی (۱۹۲۳-۱۹۹۸) دیپلمات، شاعر و نویسنده سوری است. عاشقانههای نزار قبانی شهره همگان است، چرا که وی با زبانی سهل و ممتنع توانسته به لایههای فراموششده کوچه و بازار نفوذ کند و با ظرافتها و ظرفیتهای زبانی و شعری خویش، شعرهای عاشقانه ناب و جاودانهای بیافریند. شعرهای نزار قبانی به واقع ترجمان شاعرانگی زندگیاند. وی کوچکترین و مغفولترین کارها و حالات روزمره را به شعر و شور مبدل کرده است. کارهایی چون: خوردن قهرمه در قهوهخانهای متروک با معشوق، خواندن روزنامه، تماشای تلویزیون، راه رفتن زیر باران، غرق شدن در افسون یار و... .
نزار قبانی، کاشف حالات و آنات روزمره زندگانی است و آنها را چنان ظریف و زیبا در شعر خویش به کار میگیرد که گویی برای نخستینبار بر انسان تجلی میکنند و انسان با آنها مواجههای زیباییشناسانه و شاعرانه میکند.
***
پیمان معادی درگیر یک پرونده قتل شد
سریال «افعی تهران» به کارگردانی سامان مقدم بهزودی پخش میشود. در این سریال به تهیهکنندگی جواد فرحانی بازیگرانی چون پیمان معادی، سحر دولتشاهی، آزاده صمدی، پژمان جمشیدی با حضور مریلا زارعی، هومن سیدی، مهسا حجازی، بهادر مالکی، بهآفرین غفاریان، نیلوفر کوخانی، تورج اصلانی، امیراحمد قزوینی، محمد صدیقیمهر و بازیگر خردسال ماهور نعمتی حضور دارند.
۲۰ سال پس از تجربه همکاری سامان مقدم و پیمان معادی در «کافه ستاره»، این تجربه این بار با سریال «افعی تهران» تکرار میشود. این سریال نخستین حضور پیمان معادی در شبکه نمایش خانگی است. همچنین نویسندگی فیلمنامه «افعی تهران» را پیمان معادی و پویا مهدویزاده برعهده داشتهاند. «افعی تهران» در ژانر درام اجتماعی، ماجراهای یک کارگردان سینما است که درگیر پرونده قتلی میشود. «افعی تهران» به طور اختصاصی از پلتفرم فیلمنت پخش میشود.
***
«کارآگاه چینک» در شبکه کودک
پویانمایی «کارآگاه چینک» با گویندگی ۱۶ نفر از گویندگان گفتار فیلم در واحد دوبلاژ اداره کل تامین و رسانه بینالملل دوبله شد. این سینمایی در گونه انیمیشن، ماجراجویی و خانوادگی محصول روسیه در سال ۲۰۲۲ قرار است از شبکه کودک سیما پخش شود.
مدیر دوبله این سینمایی انیمیشن مهسا عرفانی و صدابردار آن حسین حسنیفر است. زهره اسدی، ارغوان افراسیاب، رضا الماسی، محمد بهاریان، محمد تنهایی، ارسلان جولایی، نفیسه زاجکانیها، ابوالفضل شاهبهرامی، سحر صحامیان، پویا فهیمی، کورش فهیمی، امیرصالح کسروی، علی همت مومیوند، صنم نکواقبال، حسین نورعلی و مهسا عرفانی این کار را دوبله کردهاند. این پویانمایی ماجرای سرقت کندوی طلایی در سرزمینی است که معتقدند در صورت ناپدید شدنش تباهی بر شهر سایه میافکند و در ادامه یک کارآگاه جوان به کمک استادش به حل پرونده میپردازد.
«کارآگاه چینک» اثری کارآگاهی و معمایی است که با پرداخت خوب داستان در این زمینه موفق عمل کرده است. از طرفی بحث تلاش و امید و نگاه به آینده و پیشرفت در کار و شغل و زندگی و ایجاد فرصت برای نسل جوان و اعتماد به این نسل و تعامل نسل گذشته و نسل جوان از مباحث ارزشمندی است که در این اثر مطرح میشود و میتواند برای نوجوانان یک اثر ترویجی و انگیزشی محسوب شود و تاثیر مثبتی داشته باشد.
ارسال به دوستان
نگاهی به کتاب «عملیات احیا» و روایت صعود یک مجموعه دانشبنیان
فرق میکند چه کسی رئیس باشد
عباد محمدی: آن روز غروب، در ترافیک مانده بودم، کلافه و پر از غرولند. آخرین کتابی که به دستم رسیده بود، چند روزی میشد گوشه ماشین رهایش کرده بودم. به نظرم میآمد کتاب از جنس همان گزارشهای مرسوم سازمانی است که تلاش میکنند خود را با شعار سال تطبیق دهند و از این محل خودی نشان دهند. گیر دادن بهانه میخواهد و ترکیب ترافیک و کتاب ظرفیت اعجازانگیزی برای پیله کردن ایجاد کرده بود!
آن روز وضعیت ترافیک عجیب بود، قفل قفل!
تا آن لحظه تصمیمم این بود که کتاب را به حال خودش رها کنم، همان گوشه ماشین. یا در نهایت ازسر لطف بگذارمش در کتابخانه برای دکور! کمتر با کتابها چنین رفتاری را میکنم اما کتابی که در حال گزارشدهی تملقگونه باشد، سزاوار چنین رفتاری است.
هیچ مجالی برای حرکت نبود، ناگزیر کتاب را برداشتم و بیسبب صفحهای از کتاب را باز کردم. نخستین واژههایی که در چشمم میدوید، اینطور نوشته شده بود: «مهندس، چند روز قبل از اینکه شما مدیرعامل کارخونه بشین، یکی از بشکهها به خاطر گازوئیل منفجر شد. حسین نزدیک بشکه واساده بود و توی آتش سوخت. همون روز منتقلش کردن بیمارستان مشهد؛ الان خبر دادن فوت کرده».
یک جای کار جور در نمیآمد؛ چرا یک کتاب گزارشگونه، باید خبر مرگ دهد! آن هم مرگی که از سوی مدیرعامل عارض شده است!
متعجب به صفحههای ابتدایی کتاب برگشتم، کمی بعدتر از مقدمه! صفحهها را یکییکی ورق میزدم. یک کارگر، سینه راز گشوده بود و همه ناگفتههایش را یکجا پس میداد. گویی از دهه 70 منتظر این لحظه مانده که یک نفر سوالی بپرسد و او همه خاطرات خاکخوردهاش را از گنجه ذهنش بیرون بکشد. در نهایت وقتی از او پرسیده بودند تو جای مدیر باشی چیکار میکنی؟ گفته بود: «با چند موشک نقطهزن، اینجا را با خاک یکسان میکنم».
حالا صدای بوق ممتد ماشینها و چشمک پرتکرار خودروها، این ندا را میداد که وسط خیابان در حال خواندن کتابی هستم که پیش از این در نظرم یک گزارش سازمانی میمانست. کمی جلوتر، گوشهای از بزرگراه ایستادم؛ چراغی زردرنگ به زور خودش را روی برگههای کتاب انداخته بود. فقط صدای بوق ماشینهای کلافه، کافی بود که از خیر ماجرای کتاب بگذرم، اما چیزی درون من میگفت سرعت خواندنت پایین است!
داستان کتاب سراغ ماجرای «جمکو» و روزهای اعتراضات کارگران وامانده از معیشت زندگی رفته بود، این ماجرا در حدود سال 96 اصلا پدیدهای منحصربهفرد نبود! اما الان که ماجرا را از زبان یکی از حاضران میخوانم، وجودم گُر گرفته است. هر چه را از «بیمدیریتی و نالایقی» شنیدهاید کتاب یکجا جمع کرده و کاملاً شمرده شمرده به خورد ذهنتان میدهد. نویسنده با طرح گزارههایی بیسابقه از شرایط یک کارخانه ایرانی، نیت کرده خواننده را چنان عصبانی کند که بخواهد کتاب را گوشهای پرت کند و چند جمله کشدار نصیب بانیاش کند اما در عین غضب، گزینش واژهها و جزئیات ماجرا، این اجازه را به شما نمیدهد که از خواندن دست بکشید و عقب بنشینید. هنوز عصبانیت و کلافگی دست از سر شما برنداشته که بغضِ استیصال گلویتان را میفشارد! راوی ابایی ندارد که بگوید انسانیت مرده است و از کارخانهای ورشکسته بنویسد که نکهت توحش مدرن در سولههای آن پیچیده است. چند فصل نخست، ماجرای یک مردابه ریاست است که مدیرعامل هیچ طوری از فساد و رانت فرونگذاشته است و نویسنده به ظرافت، خاک این فساد را تا حلق خواننده میفرستد. چه کسی باور میکرد کتابی که احتمال میدادم گزارش سازمانی است، حالا با نگاهی انتقادی روایت ناکارآمدی مدیران را در تکتک سطرها گنجانده باشد؟! ماجرا برای سال 96 است و این بوی تازگی به این راحتیها اجازه نمیدهد از ادامه ماجرا پا پس بکشید.
اصل داستان از یک تلفن آغاز میشود، تلفنی که همه چیز را به هم میریزد و نویسنده هیچ ترسی ندارد که پرطمطراق بنویسد که بوی تحول میآید. اما مگر شدنی است؟ تصور کنید مدیرعامل جوان از همان نخست که وارد کارخانه میشود، با این صحنه مواجه است: «همه فکر و ذهنم شده بود حساب خالی شرکت و حقوق اسفند و عیدی سال جدیدِ همکارها که پنج ماه حقوق عقبافتاده داشتند. دلم گرفته بود که گوشیام زنگ خورد. اسم علیرضا را که دیدم، گل از گلم وا شد. با خودم گفتم «الحمدلله حقوق بچهها ردیف شد» و گوشی را جواب دادم.
– خوشخبر باشی علیرضا.
- کارشناس اداره ثبتاسناد با حکم قضایی اومده جلو کارخونه میگه بانک شاکی شده. میخواد کارخونه را مصادره کنه». گویا همانطور که این بوقهای بدخلق ممتد قرار نیست دست از سر من بردارند، این کارخانه به گل نشاندهشده هم قرار نیست از جا کنده شود.
گلویم از شدت هیجان خشکیده، کاش کنار کتاب یک بطری آب هم فرستاده و رویش نوشته بودند «برای مواقع ناآرامی»! داستان جلو میرود، نه من که گوشه بزرگراه ایستادهام و نه تیم جمکو، هیچکس نمیخواهد وادهد. در آن گیرودار مصادره کارخانه و بدهی عظیم برجامانده، مدیرعامل جدید اما رؤیاهای متفاوتی در سر دارد، میخواهد کرامت انسانی به کارگرها بدهد و در روند کارخانه شفافیت ایجاد کند! هر چه نویسنده قراردادهای استثماری از مدیرعامل قبلی رو میکند، مدیر جدید طرحهای خارقالعاده اجرا میکند. هرچه نویسنده فساد رو میکند، مدیرعامل جدید با اعطای نقش به مهندسانش، ظرفیت ایجاد میکند. هر چه نویسنده ورقهای وارداتی احتکارشده را از دل انبار شرکتهای واسط بیرون میکشد، مدیرعامل جدید به فکر استفاده و عرضه موجودی انبار است. هر چه نویسنده تلاش میکند گلایه مصرفکنندهها از موتورهای بیکیفیت ایرانی را به صورتمان بکوبد، مدیرعامل جدید رکوردهای استاندارد جهانی را میشکند.
کتاب کاملا آرام و حرفهای از فضای ناکارآمدی عبور میکند، نویسنده صبوری میکند تا زمانی که نشانههای موفقیت مدیرعامل جدید و تیم قدیم کاملا آشکار شود. یک تماس به موقع، کارخانه را از شر بدهیهای بانک و مسؤول مصادره نجات میدهد، یک همراهی به موقع نماینده مجلس موتورهای زنگاربسته را احیا میکند، یک فرصت به موقع میرود تا دل نیروگاه اتمی و موتورها را اورهال کند، یک طرح به لحظه تمام استانداردهای اروپا را به نفع صادرات میشکند، یک ریسک بجا موتوری را طراحی میکند که در جهان فقط 4 سازنده دارد، یک طرح به موقع به کارخانه نظم میدهد، یک اعتماد واقعی به کارگرها کرامت انسانی میدهد، یک امیدواری بهموقع میرود تا برای نخستین جعبه سیاه موتورهای جهان را روی موتورالکترونیکی سوار کند، یک اراده بهموقع، الگوی مهندس ایرانی میشود تا جا پای روش مهندسان روس بگذارد و این روایت هیجانانگیز پرچالش در اپیزودهای مختلف تکرار میشود. در حقیقت، داستان ما یک قهرمان دارد که تنها نیست! یک قهرمان که بدون تیمش قهرمان نیست. قهرمان ما آمده تا استعداد جمعی جمکو را به آنها یادآوری کند و شگفتی بیافریند. راستی! مگر قهرمانها هم توکل میکنند؟ این چه قهرمانی است که کارش با توسل پیش میرود؟ این چه قهرمانی است که میگوید من دست خدا را دیدم؟ این چه قهرمانی است که میگوید من نبود، آنها بودند؟
آخرین صفحات کتاب ورق میخورد، عکسهای افتخار در انتهای کتاب گنجانده شده و برای یافتهها یک عکس گذاشته است، حالا کسی که میخواست با موشک نقطهزن کارخانه را بفرستد روی هوا، لبخند به لب دارد و تو میدانی که قهرمانهای ما خیالی نیستند.
نور سرخ گرداننده پلیس همه فضای ماشین را پر میکند، تقتق!
- آقا مشکلی هست؟ مدت زیادی است که اینجا توقف کردهاید!
نگاه میکنم، دیگر نه از بوقهای بدخلق خبری است و نه از ماشینهای گیره کرده در گره ترافیک! کتاب را سمت افسر پلیس میگیرم و میگویم:
- تقصیر این کتاب است که نمیگذارد تکان بخورم.
همانطور متحیر کتاب را در دست گرفته و صفحاتش را نگاه میکند! میپرسم میتوانم بروم؟ همانطور بهتزده، میگوید بفرمایید. ماشین روشن میشود و حرکت میکنم،
- آقا کتابت!
- هدیه من به شما سروان، من آنچه باید را دانستم.
کتاب «عملیات احیا»، داستان همتها و ارادههاست؛ نمیدانم چند کتاب انگیزشی خواندهاید یا چه میزان به دنبال داستانهای موفقیت در کوتاهمدت بودهاید یا چه قدر به دنبال قهرمانهایتان گشتهاید، اما هرآنچه بخواهید در این کتاب است. عملیات احیا نوشته شده تا بگوید میشود کاری کرد که یک شرکت ورشکسته در حال مصادره در شمال شرق ایران با همت جوانان ایرانی، ناجی تشنگی مردم در جنوب غرب شود. کتاب «عملیات احیا» در 20 فصل روایت صعود یک مجموعه دانشبنیان به قلههای فناوری است که به قلم «محمد حکمآبادی» نوشته شده است.
ارسال به دوستان
بیش از 1000 نمایش متقاضی حضور در بیست و هشتمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان
حالا نوبت نمایش بچههاست
گروه فرهنگ و هنر: جشنواره تئاتر کودک و نوجوان از جمله رویدادهای حوزه هنرهای نمایشی کشور است که از ابتدای دهه 70 یا بهتر بگوییم از سال 70 تا امروز - پس از 27 دوره برپایی - خود را به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای حوزه کودک و نوجوان معرفی کرده است؛ جشنوارهای که امروز با عنوان بینالمللی، در حالی در آستانه برگزاری بیستوهشتمین دوره خود است که انتظارات درباره حضور گروههای تاثیرگذار بینالمللی همچنان برآورده نشده است؛ انتظاری که البته با توجه به شرایط ویژه و سیاستهای نهادها و مجامع بینالمللی گویا چندان هم به جا نبوده است. نمونه آن را میتوان در عملکرد و همکاریهای کانون پرورش فکری و کودکان و نوجوان با یک مجموعه بینالمللی در سالهای گذشته به وضوح دید؛ مجموعهای که با عنوان جهانی تلاش در نهادینه کردن برخی روشها غیرانسانی و غیراخلاقی در بین کودکان و نوجوانان این سرزمین داشت که با تغییر در مدیریت و سیاستهای کانون پرورش فکری، از ادامه آن جلوگیری شد. این جشنواره با هدف هویت بخشیدن به تئاتر کودک و نوجوان و رشد و بالندگی این حوزه کار خود را آغاز کرد. پیش از آن، در سال 1368 پس از فروکش کردن جنگ تحمیلی، گروهی از کودکان و نوجوان در شهر همدان چند نمایش را با موضوعات مختلف از جمله جنگ و پیامدهای بمباران مناطق مسکونی روی صحنه بردند که این آثار توجه بسیاری را به خود جلب کرد و همین حرکت بنیان و شالوده برگزاری جشنواره تئاتر کودک و نوجوان در سال 70 شد.
نخستین جشنواره سراسری تئاتر کودک و نوجوان از 29 شهریور تا 4 مهر 1370 با حضور 6 گروه نمایشی از سراسر کشور در همدان برگزار شد که در زمان خود به عنوان حرکتی نو در حوزه فرهنگ و هنر در سراسر کشور انعکاس بسیار خوبی داشت و تا نهمین دوره برگزاری خود تا سال 78 در همدان ماند.
برگزاری این جشنواره در همدان در دهه 70 پیامدهای مثبت بسیاری داشت که از جلسات نقد و بررسی تئاترهای اجرا شده، کارگاههای جانبی جشنواره و حضور هنرمندان تئاتر کودک کشور به عنوان میهمان تأثیر پذیرفته بود که مشهودترین این اثرپذیری، تربیت و پرورش استعدادهای هنری و بازیگران مطرح تئاتر در این دهه از حیات هنر نمایش کشور بود.
جشنواره تئاتر کودک در همدان در آستانه 10 سالگی به دلیل جابهجایی مدیران در اداره کل فرهنگ و ارشاد همدان و بیاعتنایی مدیران جدید به تئاتر، از این شهر به شهر دیگری رفت و دهمین دوره آن سال 1379 در ارگ جدید شهر بم برگزار شد.
آنطور که هنرمندان و پیشکسوتان تئاتر نقل میکنند، جشنواره دهم، یکی از دورههای پربار جشنواره تئاتر کودک بود که در آن دوره، انجمن نویسندگان کودک و نوجوان، نشستهای تخصصی با موضوع جایگاه قصه در تئاتر کودک و نوجوان برگزار کرد. بعد از این دوره بار دیگر جشنواره به شهر دیگری رفت و دوره یازدهم در زاهدان و دوازدهم در گچساران برگزار شد.
این اتفاق باعث پایین آمدن کیفیت برگزاری جشنواره شد تا جایی که دوره سیزدهم که قرار بود سال 82 برگزار شود، کنسل و جشنواره تا 3 سال پس از آن به دنبال حامی مالی بود تا بتواند به حیات خود ادامه دهد که متأسفانه این اتفاق نیفتاد و جشنواره تئاتر کودک از سال 82 دیگر برگزار نشد.
هیات مدیره دفتر تئاتر کودک و نوجوان مرکز هنرهای نمایشی که در آن نام چهرههای شناختهشده تئاتر کودک دیده میشد، از جمله رضا بابک، سیدحسین فداییحسین، سیدعلی کاشفیخوانساری و عباس جهانگیریان، کار خود را رسماً از اسفند 1384 آغاز کرد و نخستین دستاوردهای تشکیل این دفتر، احیای جشنواره تئاتر کودک پس از یک وقفه 5 ساله بود. در آن دوره از جشنواره به استان همدان به عنوان زادگاه این جشنواره پیشنهاد برگزاری داده شد که متأسفانه همدان به دلیل مشکلات مالی نتوانست آن را بپذیرد و جشنواره به استان اصفهان رفت. جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان برای هفدهمین دوره برگزاری مجدد به همدان و زادگاهش برگشت. در این دوره 112 اثر نمایشی از سراسر کشور به دبیرخانه این جشنواره ارسال شد که هنرمندان شهرهای همدان و تهران بیشترین متقاضیان شرکت در این جشنواره بودند. از این تعداد 12 گروه نمایشی برای شرکت در هفدهمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان انتخاب شدند و این جشنواره در 4 بخش مسابقه بینالمللی، مسابقه ایران، مسابقه نمایشنامهنویسی و بخش ویژه برگزار شد. بعد از این دوره تا مدتها میزبانی 5 ساله برای استان همدان در برپایی این جشنواره تمدید میشد و جشنواره تئاتر کودک در زادگاهش تا سالها زندگی کرد.
اما پس از شیوع کرونا 2 سال جشنواره تعطیل شد و سال 1400 با وقفه، بیستوهفتمین دوره جشنواره تئاتر کودک و نوجوان در همدان برگزار شد و برگزاری آن به مدت 5 سال دیگر یعنی تا سال 1405 در همدان تمدید شد.
اما در آستانه برگزاری دوره اخیر، خبر عدم همکاری ارشاد و استانداری همدان باعث شد مجدد این رویداد از همدان رخت بربندد و با اعلام آمادگی استان یزد این جشنواره به شهر اردکان یزد منتقل شد.
امیر مشهدیعباس، دبیر دوره بیستوهشتم نیز در نشست خبری این رویداد بدون اشاره به ماجرای انتقال جشنواره به یزد تنها به ارائه آمار و ارقام جشنواره بسنده کرد و سخنی پیرامون چرایی و جزئیات این عدم همکاری بیان نکرد! اما آنچه مشخص است اینکه مدیران و مسؤولان استان همدان از ابتدا چندان تمایلی به برپایی این جشنواره نداشتند که خود جای تامل و صد البته تاسف دارد، هر چند انتقال جشنواره به استان یزد، اقبال و استقبال مخاطبان و علاقهمندان برای حضور در این رویداد را حتی افزایش داشته است. دریافت بیش از 1200 اثر برای حضور در دوره بیستوهشتم و پذیرش حدود 700 اثر یک رکورد منحصر به فرد را در حوزه تئاتر کودک و نوجوان رقم زده است که خود با توجه به موانع پیش رو یک شاهکار مهم به شمار میرود.
حضور یک دستگاه تریلر جهت اجرای سیار، برگزاری برنامههای شادپیمایی و نمایشهای خیابانی، برگزاری کارگاههای تخصصی با مدیریت داوود کیانیان و الهام احمدی، تقاضای حضور 44 کشور با 100 اثر در دوره بیست و هشتم و حضور چهرههای مطرح و محبوب کودکان و نوجوانان چون مجید قناد (عمو قناد)، بهرام شاهمحمدلو (آقای حکایتی)، محمد مسلمی، حمید گلی، علی فروتن (عمو فیتیلهایها) و ملیکا زارعی (خاله شادونه) از جمله اقدامات منحصر به فرد این دوره است.
ارسال به دوستان
برگزاری چهارمین روز جشنواره موسیقی فجر
این هنرمندان دنیا را فتح میکنند
علیرضا سعیدی*: چهارمین روز سیونهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر، میزبان مخاطبان موسیقی با برگزاری کنسرت «ارکستر غفاری» به رهبری امین غفاری از نوازندگان شناختهشده ویولن بود.
در این کنسرت که با استقبال خوب مخاطبان مواجه شد، قطعاتی از مهمترین ملودیهای معروف حوزه موسیقی کلاسیک، موسیقی «پاپ کلاسیک» و موسیقی سریالهای پرطرفدار توسط ۵۰ نفر از نوازندگان کودک، نوجوان، جوان و بزرگسال پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
امین غفاری در این کنسرت تلاش کرد به واسطه حضور هنرجویانی که تحت نظر او به فراگیری موسیقی مشغول هستند، قطعات پرطرفداری را به شیوه تکنوازی ویولن با ارکستر، تکنوازی پیانو با ارکستر و تکنوازی سازها با ارکستر برای علاقهمندان اجرا کند؛ مسیری که در برخی موارد برای نوازندگان کم سن و سال، نواختن چنین ملودیهایی بسیار دشوار است اما آنها نشان دادند به دلیل استمرار تمرینها، میتوانند در قالب یک ارکستر کودک و نوجوان که فقط تعداد کمی هنرمند بزرگسال آنها را همراهی میکنند، حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. شرایطی که در این دوره از جشنواره به نظر میرسد جزو سیاستهای اصلی برگزارکنندگان برای توجه به هنرمندان گروه سنی کودک و نوجوان باشد.
به گفته این هنرمند بینالمللی عرصه ویولننوازی، اصلیترین هدفی که برای برگزاری این کنسرت مدنظر بود، انتقال پیامی به همه دنیاست که هنرمندان کودک و نوجوان ایرانی میتوانند آینده درخشانی را برای سرزمین ایران رقم بزنند و با این درخشش تمام قلههای موفقیت دنیا را فتح کنند که امیدواریم بهزودی و در کنسرتهای پیش رو نیز استمرار داشته باشد.
علیرضا دری نوازنده درام، حمیدرضا دری نوازنده گیتار، محمدصادق فرزانه نوازنده گیتار بیس، احمدرضا شربتی و آرینا هاشملو نوازندگان ویولن، الشن نمازیان و بهار برجعلیا نوازنده پیانو، النا فریوسفی، الهه زارع، الینا شجراتی، امیرعلی سرخانی، ایلیا فریوسفی، باران چهرازی، تارا بهرامی، درسا رهبری، دریا روحی، دلسا افشاریزاده ارومیه، رادین جعفری، فاطمه خلجاسعدی، فرشاد عبدالملکی، مانی مشیرغفاری، مهیار خانمحمدی، زهراسادات خالصی، آراد سلاجقه و الینا بختیاری نوازندگان ویولن، امیرارسلان خداویرن نوازنده پیانو، رزا محسنی، رضا خرمی، زهرا مرادی، زهرا نجفیدوست، حسن اکبریان، فرشاد شیرانی و میلاد پرویزی نوازندگان ویولن، سارینا کرمی نوازنده پیانو، شایلان کریمیان، شمیمسادات حسینی، صبا غلامی، علی خطیبی، فاطمه باغبان، مبین عزتی کامکار، مهراد پیریزاده، مهسا تیموری، نسرین نصیرزاده و نیما قاسمی گورتی نوازندگان ویولن، پریناز سعیدی و ابراهیم قائدی نوازنده ویلنسل، عادل اصغرزاده نوازنده کنترباس و آریان زمانی علویجه و محمدرضا ترابیان نوازنده ویولا اعضای این ارکستر را تشکیل میدادند. سیونهمین جشنواره بینالمللی موسیقی فجر به همت دفتر موسیقی معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، توسط انجمن موسیقی ایران با همکاری بنیاد رودکی به دبیری رضا مهدوی در بخشهای رقابتی (جایزه باربد) و غیررقابتی، همزمان در تهران و ۱۴ استان دیگر در حال برگزاری است و امروز پایان مییابد.
کارشناس حوزه موسیقی *
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|