|
رکوردشکنی «فرزندان ایران» در پارالمپیک با کسب جایگاه چهاردهم با ۸ طلا، ۱۰ نقره و ۷ برنز
رکورد مدال در پاریس
کاروان ورزش ایران که با نام «فرزندان ایران» و با شعار «ایمان، ایثار و افتخار» در هفدهمین دوره بازیهای پارالمپیک به میزبانی پاریس شرکت کرده بود، رکورد کسب بیشترین مدال تاریخ را شکست. هفدهمین دوره بازیهای پارالمپیک با دهمین حضور ورزش ایران در این بازیها همزمان شد و طی آن کاروان ورزش کشورمان با نام «فرزندان ایران» و شعار «ایمان، ایثار و افتخار» با ۶۵ ورزشکار در ۱۰ رشته عازم پاریس شد. ورزشکاران کشورمان در پایان ۱۰ روز رقابت با حریفان خود موفق به کسب ۸ مدال طلا، ۱۰ مدال نقره و ۷ مدال برنز شدند و با کسب رتبه چهاردهم به کار خود در این رقابتها پایان دادند. این تعداد مدال بیشترین مدالی است که ورزش ایران در ۱۰ دوره حضورش در بازیهای پارالمپیک به دست آورده است. البته از حیث کیفیت مدال، کاروان ورزش ایران شرکتکننده در بازیهای پارالمپیک لندن با کسب ۲۴ مدال شامل ۱۰ طلا، ۷ نقره، ۷ برنز و قرار گرفتن در جایگاه یازدهم همچنان عنوان بهترین « کاروان پارالمپیک» کشورمان را به خود اختصاص داده است.
* ثبت آخرین مدال طلای کاروان ایران؛ امینزاده قویترین مرد پارالمپیک پاریس شد
ملیپوش پاراوزنهبرداری کشورمان هشتمین مدال طلای کاروان ایران را کسب کرد. در آخرین روز بازیهای پارالمپیک پاریس احمد امینزاده، وزنهبردار کشورمان در دسته فوقسنگین به رقابت با رقبای خود پرداخت. امینزاده که چندی پیش در مسابقات جهانی مدال طلا کسب کرد، در نخستین حرکت خود در پارالمپیک وزنه 253 کیلوگرمی را درخواست کرد و موفق به مهار آن شد. وی در حرکت دوم وزنه 258 و در سومین حرکت نیز وزنه 263 کیلوگرمی را مهار کرد و به مدال طلا رسید. به این ترتیب امینزاده هشتمین مدال طلا و آخرین مدال کاروان ایران را در بازیهای پارالمپیک پاریس کسب کرد. وی با ثبت این وزنه به عنوان قویترین مرد بازیهای پارالمپیک پاریس معرفی شد.
* پادشاهی غریبشاهی در پاراوزنهبرداری
ملیپوش پاراوزنهبرداری ایران در هفدهمین دوره بازیهای پارالمپیک ضمن شکستن رکورد پارالمپیک به مدال طلای این رشته دست یافت تا هفتمین مدال طلای کاروان ورزش کشورمان به دست بیاید. در آخرین روز هفدهمین دوره بازیهای پارالمپیک، مسابقات وزنهبرداری در سالن لاچاپله آرنا برگزار شد و علیاکبر غریبشاهی، ملیپوش کشورمان در دسته ۱۰۷ کیلوگرم، به مصاف رقیبانی از امارات، برزیل، مالزی، آمریکا، ژاپن، مکزیک، ازبکستان و مغولستان رفت. غریبشاهی که ۴ قهرمانی جهان و یک طلای بازیهای آسیایی را در کارنامه دارد، در حرکت اول خود وزنه ۲۴۷ کیلوگرم را انتخاب کرد که با موفقیت بالای سر برد و رکورد پارالمپیک را هم شکست. او که رکورددار جهان هم محسوب میشود در دومین حرکت وزنه ۲۵۲ کیلوگرمی را درخواست داد که بهدرستی آن را هم مهار کرد و یک بار دیگر رکورد شکست. سومین حرکت غریبشاهی وزنه ۲۶۱ کیلوگرم بود که او در مهارش ناموفق بود و در نهایت با همان رکورد ۲۵۲ کیلو قهرمان پارالمپیک پاریس شد. در این دسته وزنهبردار مغولستانی نقره گرفت و مدال برنز هم به نماینده مکزیک رسید.
* طلاییهای ورزش ایران در هفدهمین دوره بازیهای پارالمپیک
ساره جوانمردی - تپانچه بادی ۱۰ متر
امیرحسین علیپور - پرتاب وزنه
سعید افروز - پرتاب نیزه
روحالله رستمی – پاراوزنهبرداری
تیمملی والیبال نشسته
یاسین خسروی - پرتاب وزنه
علیاکبر غریبشاهی – پاراوزنهبرداری
احمد امینزاده - پاراوزنهبرداری
***
تصمیم ناجوانمردانه کمیته بینالمللی پارالمپیک
صادق بیتسیاح که با شکستن رکورد پارالمپیک پاریس در رشته پرتاب نیزه موفق به کسب مدال طلا شده بود، با اعلام سایت رسمی مسابقات، دیسکالیفه شد. دهمین روز بازیهای پارالمپیک ۲۰۲۴ پاریس شامگاه شنبه با برگزاری مسابقات پارادوومیدانی در ورزشگاه استادوفرانس پیگیری شد. در رقابت پرتاب نیزه کلاس 41 F صادق بیتسیاح، ملیپوش پرافتخار ایران که در دوره قبلی به مدال نقره دست یافته بود، با حریفانی از هند، چین، عراق، کوبا و ساحل عاج رقابت کرد. بیتسیاح در پرتابهای اول و دوم پرتابی به میزان 43.48 متر و 46.84 متر را داشت و خیلی زود خودش را بالاتر از سایر نفرات قرار داد. پرتابگر کشورمان در پرتاب سوم خود مرتکب خطا شد تا ورزشکار هندی از این فرصت بهره ببرد و با شکستن رکورد پارالمپیک (47.32 متر) به رده اول صعود کند. بیتسیاح در تلاش چهارم 43.78 متر پرتاب داشت اما در تلاش پنجم نیزه را 47.64 متر پرتاب کرد و رکورد پارالمپیک را شکست. ملیپوش کشورمان در آخرین پرتاب خود خطا کرد اما در نهایت با 47.64 متر ضمن شکستن رکورد پارالمپیک صاحب مدال طلا شد ولی چندی از کسب این عنوان نگذشت که سایت رسمی مسابقات، خبر از دیسکالیفه شدن صادق بیتسیاح داد.
به دنبال این اتفاق، مسؤولان تیم پارادوومیدانی ایران اعتراض خود را نسبت به این موضوع به کمیته برگزاری بازیها اعلام کردند که نتیجهای نداشت. بنا به گفته سرپرست کاروان ورزش ایران در بازیهای پارالمپیک پاریس، مدال طلای پرتابنیزه صادق بیتسیاح به دلیل ادای احترام به پرچم عزای حضرت سیدالشهدا(ع) از او پس گرفته شده است.
برخی حضار و خبرنگاران خارجی در این باره نوشتهاند که مسؤولان مسابقه این حرکت او را حمایت از گروه جهاد اسلامی فلسطین دانستهاند. کمیته برگزاری بازیهای پارالمپیک پاریس اعتراض مسؤولان تیم پارادوومیدانی ایران نسبت به دیسکالیفه شدن صادق بیتسیاح در رقابتهای پرتاب نیزه را رد کرد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از هشتادویکمین دوره یک فستیوال 92 ساله
فریاد «غزه» در «ونیز»
گروه فرهنگ و هنر: حمایت قابل توجه اهالی سینما در جشنواره مهم و باسابقه اروپاییها یعنی جشنواره فیلم ونیز از مردم مظلوم فلسطین و محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در نوار غزه، نشاندهنده تغییر مناسبات جهانی نه تنها در محافل سیاسی – امنیتی، بلکه در مجامع فرهنگی – هنری است.
اگر سال 1978 میلادی، حامی فلسطین در آکادمی اسکار هو شد، امسال نه تنها حامی غزه در سالن دالبیتئاتر شهر لسآنجلس تمجید شد، بلکه شاهد موج گستردهای از اعتراضات اهالی هنر از اروپا و آمریکا تا آفریقا و آسیا به لابیگری صهیونیستها هستیم. هنرمندان به جهت ارتباط احساسیتر و عمیقتر با آحاد جامعه، نوعی ادای دین و ابراز همدردی به مردم فلسطین نشان دادند و دیگر مثل گذشته، حمایت از فلسطین و غزه به کشور، نهاد یا عقیده خاصی محدود نیست و صدای فلسطین و فریاد مردم غزه به مطالبهای جهانشمول بدل شده است.
در مراسم اختتامیه جشنواره امسال ونیز که شامگاه شنبه در جزیره شمالی ایتالیا برگزار شد، کم نبودند فیلمسازان و بازیگرانی که به حمایت از آرمان فلسطین پرداختند. سارا فریدلند کارگردان آمریکایی، اسکندر کوپتی سینـماگر فلسطینی، لینو موسلا و لورا مورانته بازیگران ایتالیایی، نئو سورا کارگردان آمریکایی، آنا فوگلیتا بازیگر ایتالیایی، مهدی برساوی کارگردان و فاطما صفار بازیگر فیلم «آیچا» و فابیو تستی هنرپیشه ایتالیایی از جمله هنرمندانی بودند که رفتار حمایتی آنها از مردم فلسطین بازتاب زیادی در رسانههای مختلف جهان داشت. برای نمونه، سارا فریدلند که با فیلم «تماس آشنا» موفق شد ۲ جایزه بهترین فیلم اول و کارگردانی بخش افقهای جشنواره ونیز را دریافت کند، پس از دریافت جایزه گفت: «به عنوان یک هنرمند آمریکایی یهودی، این جایزه را در حالی دریافت میکنم که سیصدوسیوششمین روز نسلکشی اسرائیل در غزه و هفتادوششمین سال اشغال فلسطین را شاهد هستیم. این مسؤولیت ما به عنوان فیلمساز است تا از این فرصتها برای جلوگیری از فرار اسرائیل از مجازات در صحنه جهانی استفاده کنیم. من در همبستگی با مردم فلسطین و مبارزه آنها برای آزادی، در کنارشان ایستادهام».
حمایت از مردم فلسطین تنها به مراسم اختتامیه محدود نمیشد و در افتتاحیه جشنواره ونیز و در جریان فرش قرمز کمدی - درام ایتالیایی «احساس بهتر»، لینو موسلا، بازیگر ایتالیایی، تیشرتی با نوشته «فلسطین را آزاد کنید» به تن داشت و لورا مورانته، دیگر بازیگر این فیلم نیز بادبزنی همراه داشت که روی آن نوشته بود: «نسلکشی غزه را متوقف کنید. بیش از ۴۰ هزار نفر و بیش از ۱۶ هزار کودک جان باختهاند».
در چنین شرایطی، هشتادویکمین دوره جشنواره فیلم ونیز در حالی به پایان رسید که همچون سال گذشته، امسال هم شاهد حضور فیلمهای بزرگی بودیم که هر کدامشان شانس بالایی برای کسب جوایز داشتند. سال 2023 با وجود حواشی و روزهای عجیبی که سینما به خاطر اعتصابات انجمن بازیگران پشت سر گذاشت، جشنواره ونیز پذیرای فیلمهای بزرگی بود، از «بیچارگان» اثر یورگوس لانتیموس، «مایسترو» اثر بردلی کوپر و «پریسیلا» اثر سوفیا کوپولا تا «آدمکش» اثر دیوید فینچر، «فراری» اثر مایکل مان، «ضربه شانس» اثر وودی آلن و «هیتمن» اثر ریچارد لینکلیتر. به همین منوال، امسال هم ونیز سال موفقی را پشتسر گذاشت و فیلمسازان بزرگی با آثارشان به آن قدم گذاشتند؛ از «اتاق همسایه بغلی» اثر پدرو آلمودوار، «بروتالیست» اثر بردی کوربت، «نظم» اثر جاستین کرزل و «ماریا» اثر پابلو لارین تا «جوکر: جنون مشترک» اثر تاد فیلیپس، «بیبیگرل» اثر هالینا رین و «بیتلجوس بیتلجوس» اثر تیم برتون.
در این میان جایزه شیر طلایی ونیز 2024 در نهایت به «اتاق همسایه» رسید؛ نخستین فیلم انگلیسیزبان آلمودوار با بازی تیلدا سوینتن، جولین مور و جان تورتورو. فیلم داستان روزهای پایانی زندگی زنی را روایت میکند که از یک سرطان کشنده رنج میبرد و شانس بالایی برای زنده ماندن ندارد. او در حالی که با ترس از مرگ دستوپنجه نرم میکند، با دوست قدیمی نویسندهاش روبهرو میشود که اخیرا کتابی درباره رویارویی با مرگ نوشته است. ۲ دوست قدیمی، تصمیم میگیرند چند روز پایانی را در کنار یکدیگر وقت بگذرانند. فیلم آلمودوار که تأملی بر دوستی و مرگ است، پس از تشویق ۲۰ دقیقهای حضار، موفق به کسب جایزه شیر طلایی شد. آلمودوار که یکی از فیلمسازان محبوب ونیز است، بسیاری از فیلمهای خود را طی ۴ دهه گذشته در این جشنواره به نمایش گذاشته است. او هنگام دریافت جایزه گفت: «دوست دارم این جایزه را به خانوادهام تقدیم کنم. این فیلم نخستین فیلم من به زبان انگلیسی است اما روح آن اسپانیایی است».
جایزه شیر نقرهای بهترین کارگردانی هم به بردی کوربت برای «بروتالیست» (The Brutalist) رسید که به نظر میرسد در فصل جوایز، حضور پررنگی خواهد داشت. «بروتالیست» داستان یک معمار مشهور اروپایی به نام لازلو توث (آدرین برودی) را روایت میکند که سال ۱۹۴۷، پس از دوران جنگ، از مجارستان به آمریکا فرار کرده است تا آغاز دوبارهای داشته باشد اما هیچچیز مطابق برنامه پیش نمیرود. نه تنها همسر او در اروپا گرفتار میشود و نمیتواند همراه او به آمریکا بیاید، بلکه حالا به جای طراحی ساختمانهای شگفتانگیز، زغالسنگ جابهجا میکند تا او را از پناهگاه اخراج نکنند و آواره نشود.
از سویی در حالی که انتظار میرفت آنجلینا جولی شانس بالایی برای کسب جایزه بهترین بازیگر زن داشته باشد اما این نیکول کیدمن بود که با فیلم «بیبیگرل» (Babygirl) گوی رقابت را از او ربود اما کیدمن به دلیل مرگ مادرش نتوانست در مراسم اهدای جایزه شرکت کند. او در بیانیهای که توسط هالینا راین، کارگردان «دختر بچه» خوانده شد، گفت: «به ونیز رسیدم و مدت کوتاهی پس از آن متوجه شدم مادر زیبا و شجاعم جانلآن کیدمن درگذشته است. من در شوک هستم و باید پیش خانوادهام بروم. این جایزه برای اوست؛ اویی که به من شکل داد و من را ساخت».
پیشبینی بهترین بازیگر مرد اما تا حد زیادی چالشبرانگیز بود و قبل از برگزاری مراسم کارشناسها انتظار داشتند این جایزه به آدرین برودی برسد اما ونسان لندون برای «پسر ساکت» (The Quiet Son) این جایزه را به خانه برد.
ارشیا شکیبا با فیلم کوتاه «چه کسی خورشید را دوست دارد» (Who Loves the Sun) برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه بخش افقهای هشتادویکمین جشنواره بینالمللی فیلم ونیز شد. ارشیا شکیبا که فارغالتحصیل مدرسه فیلمسازی تورنتو است، فعالیت هنری خود را با ساخت موزیکویدئو برای گروههای راک زیرزمینی ایرانی آغاز کرد. فیلم کوتاه مستند «چه کسی خورشید را دوست دارد» در سوریه اتفاق میافتد و بیانگر واقعیتهای تلخ زندگی در پس مناظر پساآخرالزمانی سوریه جنگزده است.
***
فهرست کامل برندگان جشنواره فیلم ونیز ۲۰۲۴
بخش اصلی
شیر طلایی بهترین فیلم: «اتاق همسایه» ساخته پدرو آلمودوار
جایزه ویژه هیات داوران: «آوریل» ساخته دئا کولومبگاشویلی
شیر نقرهای بزرگ هیات داوران: «ورمیلیو» ساخته مائورا دلپرو
شیر نقرهای بهترین کارگردانی: بردی کوربت برای «بروتالیست»
جام ولپی بهترین بازیگر زن: نیکول کیدمن برای «بیبیگرل»
جام ولپی بهترین بازیگر مرد: ونسان لندون برای «پسر ساکت»
اوسلای طلایی بهترین فیلمنامه: موریلو هاوزر برای «من هنوز اینجا هستم»
جایزه مارچلو ماسترویانی برای بهترین بازیگر نوظهور: پل کرچر برای «و فرزندانشان پس از آنها»
بخش افقها
بهترین فیلم: «سال جدیدی که هرگز نیامد» ساخته بوگدان مورسانو
بهترین کارگردانی: سارا فریدلند برای «لمس آشنا»
جایزه ویژه هیات داوران: «یکی از آن روزهایی که هم میمیرد» ساخته مورات فیرات اوغلو
بهترین بازیگر زن: کاتلین شالفانت برای «لمس آشنا»
بهترین بازیگر مرد: فرانچسکو گگی برای «خانواده»
بهترین فیلمنامه: اسکندر کوپتی برای «تعطیلات شاد»
بهترین فیلم کوتاه: «چه کسی خورشید را دوست دارد» ساخته ارشیا شکیبا
ارسال به دوستان
یادداشت روز
توفان الاقصی و جنگ وجودی در منطقه
سمیرا کریمشاهی: آنچه تقابل ایران و رژیم صهیونیستی را در دهههای اخیر مدیریت کرده و در میانه ۲ سر طیف جنگ تمامعیار و نیابتی حفظ میکند، اصطلاحا نبرد در منطقه خاکستری (The Gray Zone) بوده و همچنان هست. دنبال کردن تخاصم در منطقه خاکستری اغلب غیر آشکار، با ابزارهای نسبتا غیرمتعارف و غلبه قلمروسازی ژئوپلیتیک بر جغرافیا دنبال میشود. معمولا طرفها خطوط قرمز نانوشتهای میان خود دارند که آنها را از نزدیک شدن به جنگ آخر برحذر میدارد. در واقع برای دور ماندن از منتهاالیه طیف و تهاجم (Aggressive) تا جایی که امکان دارد گستره جابهجایی خود و خطوط قرمز را در منطقه خاکستری انعطاف میبخشند، چرا که خارج شدن وضعیت از کنترل و خروج به سمت جنگ، مستقیما ماهیت طرفین را هدف قرار میدهد؛ چیزی که در مصداق مورد نظر ضربه کاری به موجودیت رژیم صهیونیستی یا فروپاشی شبکه مقاومت در نظر گرفته میشود، لذا طرفهای درگیر تلاش داشتهاند با در نظر گرفتن چنین ریسک نهاییای، بتوانند طبق راهبرد تدریجی با هزینه کمتر از درگیری نهایی و مستقیم و طی نبرد طولانی در همان منطقه خاکستری بقای یکدیگر را به چالش بکشند.
راهبرد اعمالی تدریجیای که رژیم صهیونیستی با توجه به دوران گذار منطقهای و تضعیف هژمون آمریکایی در نظر گرفته، ائتلاف علیه ایران و به انزوا کشاندن شبکه مقاومت است. این رژیم که اواخر دهه 50 میلادی برای خروج از انزوا دکترین «اتحاد پیرامونی» را در پیش گرفت و در دهه اخیر برای کشاندن ایران به انزوا به دنبال عملیسازی راهبرد «اتحاد با پیرامون ایران» است. فاز ابتدایی این طرح به منظور خروج رژیم صهیونیستی از «عنصر غیرعادی» به عادیسازی روابط با دولتهای منطقه تقریبا به طور مطلوب برای رژیم پیش رفت. گام بعدی در ائتلافسازی منهای ایران هم دنبال شد اما آمریکا و اسرائیل بخوبی آگاهند تا «توافق بزرگ» رقم نخورد، ادامه پیشبرد نقشه کذایی برای خاورمیانه غیرممکن است. پیوستن عربستان سعودی به قطار روابط آشکار و عادیشده با اسرائیل، قطعهای بزرگ از پازل «پیرامونی ایران» است که از شمال تا جنوب از طریق خاک جمهوری باکو، اقلیم کردستان و کشورهای حاشیه خلیجفارس در دسترس رژیم صهیونیستی باشد و به اهرم موازنه در برابر دسترسی ایران به سرزمینهای اشغالی از طریق لبنان، سوریه و مقاومت فلسطین برسد.
توطئه جدید امنیتی آمریکا و اسرائیل نه فقط ایران را بلکه امنیت جمعی در سراسر منطقه را با اتکا و گره زدن آن به امنیت سرزمینهای اشغالی درگیر میکند. به بیان بهتر امنیت و همگرایی منطقه که با حذف ایران ناشدنی است، در گرو تامین امنیت رژیم صهیونیستی قرار میگیرد. این روند طبق نقشه طراحیشده مسیر خود را طی میکرد که جهان شاهد 7 اکتبر و توفان الاقصی شد. عملیات مقاومت فلسطین اگر نگوییم نابودکننده، در حداقل نقطه اثرگذاری خود مختلکننده نقشهای شد که موازی با گذار منطقهای طراحی و دنبال میشد. یعنی با توفان الاقصی در کنار اینکه بار دیگر فلسطین به مثابه «مساله» ظهور و بروز دارد، مقاومت فلسطین توانست فراتر از بضاعت خود در سطح مخدوشسازی طرح خاورمیانهای جبهه غربی - عبری - عربی اثرگذار باشد. لذا در همین راستا رهبر انقلاب اسلامی در سخنرانیشان به مناسبت سالگرد رحلت امام(ره) با تبیین نقش منطقهای توفان الاقصی، یکی از نقاط اساسی این رخداد را اهمیت عنصر زمان اعلام کردند که عملیات مقاومت «دقیقا در لحظه نیاز منطقه» رخ داد. ایشان با اشاره به یک نقشه وسیع آمریکایی - صهیونیستی که با همکاری بعضی دولتهای منطقه دنبال میشد هدف آن را «تسلط رژیم صهیونیستی بر سیاست و اقتصاد کل منطقه غرب آسیا بلکه کل دنیای اسلام» عنوان کردند. توفان الاقصی باطلکننده چنین طرحی برای تسلط جبهه دشمن بر نظم پساآمریکایی شد تا برخلاف روند در جریان، اکنون طرفها نقطه زمانی منطقه را به بعد و قبل توفان الاقصی تقسیم کنند و معادله نظم غرب آسیا طبق وضعیتی که به یک سالگی شروع خود نزدیک میشود بازطراحی شود.
در این نقطه کانونی منطقه، اسرائیل نه تنها نتوانست با ابزارهای تقابل غیرمستقیم موجود در منطقه خاکستری از جمله ائتلافسازی، تحریم، ترور، جنگ روانی، حمله سایبری، تروریسم رسانهای، خرابکاری و... به نتایج جنگ مستقیم (تهدید بقای شبکه مقاومت) برسد، بلکه اکنون خود به مرز نبرد موجودیت رسیده است. هرچند این وضعیت ۲ طرف را در بر میگیرد اما مخاطرهپذیری رژیم صهیونیستی در برابر شبکهای که با دارایی پایگاه اندیشهای (گفتمان مقاومت) ظرفیت بازپروری خود را دارد بسیار بالاتر است.
آنچه رهبر انقلاب با گذشت 8 ماه از توفان الاقصی «مرگ و زندگی» برای جبهه دشمن و هم جبهه حق تعبیر کردند و توسط نبیهبری، رئیس مجلس لبنان در دیدار با ایشان «جنگ وجود» خوانده شد، در واقع آگاهی طرفها به شرایطی است که تاکنون به این حد نزدیکی به مرز جنگ تعیینکننده و خطر خروج کامل از منطقه خاکستری نرسیده بودند. جابهجایی سریع خطوط قرمز و کمرنگ شدن کارآمدی عنصر بازدارندگی در تحولات اخیر جبهه تقابل، به منظور حفظ فاصله با مرز جنگ تمامعیار است. به همان اندازه که این وضعیت استثنایی، «فرصت»آفرین برای ضربه و تحمیل هزینه بر طرف مقابل است، «مخاطرهآمیز» هم میتواند باشد و این مشغولیت اصلی در اتاق فکرهای ۲ جبهه است که چگونه حداکثر فرصت با دفع خطرهای موجود را ترتیب دهند. مرگ و زندگی میتواند وابسته به میزان هنر ریسکپذیری طرفها بر سر اولویتبندی فرصتها و محدودیتهای موجود باشد. لازم به تاکید است که اگر تنش فراتر از حد کنترلشده نرود و طرفها موفق به حفظ فاصله با انتهای طیف تقابل شوند، دیگر بازگشتی به ماقبل هفت اکتبر وجود ندارد. جبهه تقابلی طرفین خطوط قرمز متعددی را پشت سر گذاشته، تاکتیکهای تازهای را رمزگشایی کرده و سرانجام مرزهای تنش جابهجا شدهاند، لذا ویژگی تعیینکنندگی نبرد در زمین توفان الاقصی همچنان باقی خواهد ماند و گذار منطقهای را در دل تنش و کنش بازیگران دستخوش اثرگذاری خود خواهد کرد.
ارسال به دوستان
شهید «ماهر الجازی» در مرز فلسطین اشغالی و اردن 3 صهیونیست را به هلاکت رساند
حماسه ۳ گلوله
هشتگ «مقاومت اسلامی در اردن» در شبکه اجتماعی ایکس ترند شد
گروه بینالملل: عملیات استشهادی موفق یک شهروند اردنی علیه نیروهای مرزی صهیونیست، مقاومت علیه رژیم اشغالگر را وارد فاز تازهای کرد که حالا ورای مرزهای فلسطین اشغالی را هم در بر میگیرد. صبح دیروز یک راننده کامیون اردنی روی پل موسوم به ملک حسین یا النبی در گذرگاه مرزی الکرامه با فلسطین اشغالی، از خودروی خود پیاده شد و با 3 شلیک کلت کمری از فاصله صفر، ۳ افسر اسرائیلی پاسگاه مرزی را به هلاکت رساند. او لحظاتی بعد با آتش متقابل صهیونیستها به شهادت رسید. حتی شبکه العربیه، رسانه بینالمللی سعودی نیز با مرتبط دانستن این عملیات با تجاوز جدید ارتش اشغالگر قدس به کرانه باختری، مناطق فلسطینی را به آتشفشان در حال فوران تشبیه کرد. به گزارش رادیو دولتی عبری، ارتش رژیم صهیونیستی در بیانیهای اعلام کرد: «کامیونی که مهاجم قبل از پیاده شدن و تیراندازی به سمت نیروهای اسرائیلی در آن رانندگی میکرد، تله انفجاری نبود». از سویی دستگاه نظامی اسرائیل با انتشار کپی پاسپورت عامل استشهادی اردنی، هویت او را فاش کرد. این مرد «ماهر ذیاب حسین الجازی» 39 ساله اهل منطقه ادهر واقع در شرق پترا در جنوب اردن است. منابع اردنی حاضر به انتشار اطلاعات تکمیلی از او نشدهاند که آیا جزو اکثریت فلسطینی مردم اردن است یا خیر. با این حال تارنمای خبری الوکیل نیوز، خاندان جزی را از قبایل اردنی متعلق به قبیله الحویتات، از عشایر جنوب این کشور برشمرد. در همین حال شبکه العربیه، الجازی را عضو سابق ارتش اردن معرفی کرد. از سویی نه تنها اغلب کاربران عرب شبکههای اجتماعی، بلکه برخی تارنماهای فلسطینی، اردنی و لبنانی ماهر الجازی را با عنوان شهید یاد کردند. دیروز هشتگهای «مقاومت اسلامی در اردن»، «شهید جازی» و «عملیات گذرگاه الکرامه» در شبکه اجتماعی ایکس ترند شد. هزاران اردنی به مناسبت این عملیات، جشن گرفته و شیرینی پخش کردند. همچنین تصاویر منسوب به کلت کمری و خشاب شهید الجازی که توسط منابع عبری منتشر شده بود، تبدیل به سوژه محبوب کاربران عرب شبکههای اجتماعی شده و تصویرسازیهایی نیز با آن انجام شد. در این میان روزنامه یدیعوت آحارانوت نیروهای امنیتی به هلاکت رسیده اسرائیلی را یوهانان شوهوری (61 ساله)، اوری برنبام (65 ساله) و آدریان مارسلو پودمسر (57 ساله) معرفی کرد. به گزارش منابع عبری، پس از این حمله اسرائیلیها گمرک و گذرگاه مرزی دره رود اردن را به طور کامل بستند و بالگردهای رژیم بر فراز منطقه پرواز کردند. این اقدام رژیم باعث ازدحامی بزرگ در گذرگاه الکرامه شد، چرا که ماموران اسرائیلی تمام خودروها را بازرسی کرده و تمام رانندگان کامیونهای اردنی را بازداشت کردند. همچنین همه مسافران و خودروها به داخل مرز اردن بازگردانده شدند و نیروهای رژیم ورودیهای شهر اریحا، نزدیکترین شهر فلسطینی به مرز را بستند. اهمیت گذرگاه مرزی الکرامه و پل النبی (ملک حسین) در منطقه غور واقع در ساحل شمالی رود اردن از آن جهت است که تنها معبر خروجی مسافران فلسطینی به اردن و در کل به خارج از مرزهای 1948 محسوب میشود. 2 هفته پیش، وقتی رژیم صهیونیستی عملیات بیسابقه خود در کرانه باختری را آغاز کرد، محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان رامالله که در ریاض میهمان بن سلمان، ولیعهد سعودی بود، سفر خود به عربستان را نیمهکاره گذاشت و با پرواز به امان تلاش کرد از این گذرگاه به رامالله وارد شود اما مرزبانی رژیم صهیونیستی به بهانه وضعیت امنیت ویژه منطقه، تا ساعتها به او اجازه ورود به سرزمینهای فلسطینی را نداد. دولت اردن دیروز متعاقب رژیم صهیونیستی از آغاز انجام تحقیقات ویژه در این مورد خبر داد. پادشاهی هاشمی اردن، همواره به دلیل مواضع ضعیف خود در برابر جنایتهای صهیونیستها مورد انتقاد افکار عمومی داخلی خود و فلسطینیان قرار میگیرد اما این عملیات نشان داد ملت اردن کما اینکه در تظاهرات چند ماه گذشته نشان دادند، در کنار مقاومت و مردم فلسطین و علیه صهیونیستها هستند. 3.5 میلیون نفر از جمعیت 10 میلیون نفری اردن را فلسطینیان تشکیل میدهند، البته بخش عمده جمعیت این کشور عربی عواطف فلسطینی پررنگی داشته و دارند. این نخستین حمله در نوع خود به گذرگاه مرزی کرانه باختری با اردن از زمان آغاز جنگ غزه است. این در حالی است که از چهارشنبه 2 هفته پیش، کرانه باختری نیز همانند غزه تبدیل به یک منطقه جنگی شده است. ارتش کودککش با همراهی سازمان شاباک (امنیت داخلی اسرائیل) یکی از بزرگترین عملیاتهای نظامی خود را در کرانه باختری از سال 2002 آغاز کرد با این ادعا که گروههای جهادی تحت حمایت ایران در حال ایجاد پایگاه و برنامهریزی برای حمله به اهداف اسرائیلی از این منطقه هستند. 23 گردان ارتش صهیونیستی یعنی ۲ برابر تعداد نیروهای مستقر در نوار غزه و پیرامون آن در عملیات مزبور وارد کرانه باختری بویژه مناطق شمالی آن شده و شهر جنین را به طور کامل محاصره کردند. آنها زیرساختهای حیاتی را در برخی اردوگاهها تخریب کرده و دستکم 23 جوان و نوجوان فلسطینی را به شهادت رساندند؛ عملیاتی که پس از کمتر از 10 روز به شکست انجامید و با مقاومت گردانهای قسام و قدس، نظامیان اشغالگر مجبور به عقبنشینی شدند. پس از عمیات توفان الاقصی و آغاز جنگ غزه در 11 ماه اخیر، با افزایش حملات ارتش و شبهنظامیان شهرکنشین اسرائیلی به مناطق فلسطینینشین کرانه باختری، دستکم 660 فلسطینی در این مناطق به شهادت رسیدهاند. در همین مدت حداقل 23 صهیونیست از جمله پرسنل امنیتی در عملیات انتقامی فلسطینیان در کرانه باختری به هلاکت رسیدهاند. به گزارش تارنمای عبری واللا وابسته به دستگاههای امنیتی رژیم، عملیات پل النبی باعث شوکه شدن اسرائیلیها شده است، بویژه که عامل استشهادی آن یک شهروند اردنی غیرفلسطینیتبار بوده است. بر اساس این گزارش، فرمانده مرکزی ارتش صهیونیستی و فرمانده تیپ منطقه شمال رود اردن و سایر سران نظامی به مکان عملیات رفتهاند.
* شکست امنیتی- اطلاعاتی اسرائیل روی پل
عملیات پل النبی مورد توجه و استقبال گروههای فلسطینی مانند حماس، جهاد اسلامی و جنبش مجاهدین قرار گرفت. همچنین رسانههای جریان اصلی عربی مثل الجزیره این عملیات را حامل پیام برای تلآویو دانستند. کمیتههای مقاومت فلسطین در بیانیهای این عملیات منحصر به فرد را پاسخی به جنایات وحشیانه و نسلکشی در نوار غزه و جنایات صهیونیستهای نازی در کرانه باختری و قدس اشغالی خوانده و تاکید کردند: «این عملیات منحصربه فرد قهرمانانه، بیانگر شکست ترکیبی امنیتی، اطلاعاتی و نظامی تمام ساختار امنیتی رژیم صهیونیستی و حامیانش است». جنبش جهاد اسلامی نیز آن را واقعیترین بیان از مردم اردن و امتهای عربی و مسلمان نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی دانست. در بیانیه این جنبش آمده است: «عملیات قهرمانانه امروز تنها پاسخی است که رژیم اسرائیل و آمریکا که شریکش در نسلکشی در کرانه باختری و نوار غزه است، آن را درک میکنند».
***
نتانیاهو: ما در محاصرهایم!
نخست وزیر رژیم صهیونیستی در واکنش به عملیات شهادتطلبانه راننده اردنی در گذرگاه النبی گفت: «امروز، روز سختی است. ما در محاصره ایدئولوژیای قرار داریم که میخواهد همه ما (صهیونیستها) را از بین ببرد». بنیامین نتانیاهو مدعی شد: «حماس به دنبال تفرقهافکنی در داخل ما (صهیونیستها) و به راه انداختن جنگ روانی علیه خانوادههای اسرا و اعمال فشارهای داخلی است». ایتمار بن گویر، وزیر امنیت داخلی رژیم اسرائیل نیز در واکنش به این عملیات گفت: «جنگی که در آن درگیر هستیم، نه تنها در لبنان و غزه، بلکه در کرانه باختری نیز هست».
***
حماس: اسرائیل منتظر غافلگیری باشد
یک مقام ارشد حماس با بیان اینکه محمد ضیف، فرمانده کل گردانهای عزالدین القسام، شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین در سلامت به سر میبرد، گفت: «اسرائیل منتظر غافلگیریها در کرانه باختری باشد». اسامه حمدان، دیپلمات ارشد حماس به الجزیره گفت:« اشغالگران اسرائیلی در حال برنامهریزی برای کوچاندن 2 میلیون فلسطینی از کرانه باختری به اردن بودند که این طرح نهتنها برای فلسطینیان، بلکه برای تمام منطقه با توجه به انفجاری که ایجاد میکرد و بیثباتی که به وجود میآورد، بسیار خطرناک بود». به گفته او تنشزایی کنونی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری نتوانست منجر به تضعیف اقدامات مقاومت شود. حمدان ادامه داد: «روزهای آینده نشان خواهد داد که کرانه باختری متفاوت از چیزی خواهد بود که اشغالگران به دنبال آن هستند. کرانه باختری میخها را به تابوت اشغالگران خواهد کوبید». او در بخش دیگری از این مصاحبه به وضعیت «محمد ضیف» پرداخت که رژیم صهیونیستی اخیراً سعی در ترور او داشت. حمدان ضمن تکذیب ادعای طرف اسرائیلی درباره شهادت محمد ضیف، با اشاره به کنیه فرمانده ارشد قسام گفت: «برادر ابوخالد در سلامت است و همچنان در صدر امور قرار دارد و به فعالیت خود بهعنوان فرمانده مقاومت ادامه میدهد. شایعاتی که منتشر شده است باعث عقب راندن او نشده و او همچنان در جایگاه خود به وظایفش عمل میکند. بهرغم گذشت بیش از 330 روز از جنگ، نه او و نه سربازانش و نه ارکان [نظامی حماس] عزم و ارادهشان سست و کمرنگ نشده است».
ارسال به دوستان
یادداشت
سختی کار در کرانه باختری
فلسطینیهای ساکن سرزمین فلسطین در 3 بخش اصلی زندگی میکنند؛ یکی غزه، دیگری کرانه باختری و سوم افراد ساکن در سرزمینهای اشغالی - اعرابی که تابعیت اسرائیل را پذیرفتهاند - فارغ از دسته سوم که مورد بحث ما نیست، فلسطینیهای تحت حاکمیت دولت فلسطین در 2 بخش اصلی «غزه» و «کرانه باختری» زندگی میکنند که هر کدام اقتضائات، ویژگیها، سختیها و امتیازات خود را دارد. نوار غزه به عنوان باریکهای کوچک در جنوب غرب فلسطین، بیش از 2 میلیون آواره (از دیگر نواحی فلسطینی) را در خود جا داده و این گستره جغرافیایی به دلیل آنکه هیچ دسترسی محسوسی به خارج ندارد (غزه از شمال، شرق و جنوب با سرزمینهای تحت اشغال اسرائیل، در غرب با دریای مدیترانه و در منطقه بسیار محدودی در جنوب با صحرای سینا در مصر از طریق گذرگاه رفح ارتباط دارد)، عملا بزرگترین زندان سر باز جهان شده است که اسرائیل در طول سالهای اخیر (بویژه از سال 2005 که از آنجا خارج شد یا از سال 2007 که حماس در قدرت سیاسی قرار گرفت) چندین بار تاکنون به آن حمله کرده و گاه و بیگاه در این منطقه دست به کشتار میزند. در جنگ اخیر و پس از توفان الاقصی نیز شاهد بزرگترین جنایتها (که حتی در تاریخ این رژیم هم بیسابقه است) در قبال مردم غزه بودهایم که بنا بر آمار رسمی تا امروز که 11 ماه از جنگ میگذرد، ۴۱ هزار شهید داشته است.
با این حال، تفاوت اصلی غزه با کرانه باختری (دیگر منطقه اصلی محل سکونت فلسطینیها) این است که غزه در واقع اگرچه در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد اما از سال 2005 در اشغال آن نیست. هرچند در جنگ فعلی، ارتش اسرائیل وارد غزه شده اما بعید است بتواند غزه را در اشغال خود نگه دارد.
گروههای مبارز فلسطینی مقر اصلی خود را در غزه قرار دادهاند و در اینجاست که تونلهای متعدد و تو در تو حفر شده و به اصطلاح دست مقاومت (به رغم همه سختیهایش) برای مبارزه در آن بازتر است.
* اوضاع کرانه باختری چطور است؟
کرانه باختری در حقوق بینالملل جزو حاکمیت دولت صهیونیستی محسوب نمیشود، هرچند خود آنها کرانه باختری را استان هفتمشان با نام «یهودا و شومرون» میدانند. کرانه باختری پس از پیمان اسلو، به 3 بخش اصلی A، B و C تقسیم شد که مناطق A (شامل حدود 18 درصد از این منطقه) در حاکمیت سیاسی و امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطین، مناطق B (حدود 22 درصد) تحت حاکمیت سیاسی تشکیلات خودگردان و حاکمیت امنیتی اسرائیل و مناطق C (حدود 60 درصد) تحت حاکمیت سیاسی و امنیتی صهیونیستها قرار دارد.
جالب این است که مناطق تحت حاکمیت فلسطینیها مثل جزایری جدا از هم، در دل مناطق صهیونیستنشین قرار گرفتهاند و برای رفتن از یک منطقه فلسطینی به منطقهای دیگر باید از چند ایست بازرسی گذر کرد و همین موضوع، فلسطینیها را در وضعیت سختی قرار داده که بهشدت از سوی صهیونیستها قابل کنترل است.
تفاوت دیگر نوار غزه با کرانه باختری این است که غزه را حماس - به عنوان اصلیترین گروه مبارز که دارای قدرت سیاسی ـ اجتماعی نیز هست - اداره میکند اما کرانه باختری توسط تشکیلات خودگردان فلسطین اداره میشود که در حقیقت همکار اسرائیل و پلیس آن محسوب میشود. همین تشکیلات بارها سران گروههای مقاومت و مبارزان فلسطینی را بازداشت کرده و در زندانهای خود نگه داشته یا حتی تحویل اسرائیل داده است.
در واقع فلسطینیهای مبارزی که در کرانه باختری حضور دارند، علاوه بر اسرائیل، باید با دشمنی مثلا فلسطینی یعنی تشکیلات خودگردان هم مقابله کنند یا مواظب آن باشند و این، علاوه بر انبوه جاسوسانی است که هم در غزه و هم در کرانه باختری به وفور هستند. با این نمای کلی از 2 منطقه غزه و کرانه باختری، شاید کمی تفاوت وضعیت مبارزه و فضای کار برای مبارزان فلسطینی در این 2 منطقه قابل درک باشد. موشکهای فلسطینی و پهپادهای آنها همیشه از غزه به سمت سرزمینهای اشغالی پرتاب میشوند. گردانهای اصلی مبارز و مقرهای فرماندهی آنها در غزه است و در اینجاست که مقاومت از امتیاز بزرگ تونلها بهره میبرد و در یک کلام، پایتخت مقاومت فلسطین غزه است اما در کرانه اوضاع برای مبارزان بسیار سختتر است و آن اتحاد و انسجام وجود ندارد.
برای مثال، گروههای حاضر در «جنین» نه خیلی میتوانند از همرزمانشان در «نابلس» حمایت کنند و نه آنطور که باید، میتوانند از حمایت آنها بهره بگیرند.
تعدد گروههای مقاومت که برخی از آنها در سالهای اخیر به وجود آمدهاند نیز در کرانه باختری بسیار بیشتر از غزه است.
موج عملیاتهای شهادتطلبانه در کرانه باختری که بعضا متعلق به گروههای شناختهشده نظیر حماس و جهاد اسلامی هم نیستند، نشان میدهد فلسطینیها در مواقع بسیاری مجبورند بدون حمایت و پشتیبانی و تقریبا با دست خالی یا یک سلاح کمری و یا حتی یک چاقو به اشغالگران حمله کنند. در این سختیها و تنگناهاست که اهمیت کار مبارزان کرانه خود را نشان میدهد. یک فلسطینی در گردانهای قسام یا سرایا القدس یا عرینالاسود و دیگر گروهها وقتی در کرانه باختری کار میکند، محدوده عملش بسیار کم و شدیدا تحت کنترل است و وقتی عملیات را انجام میدهد یعنی کاری کارستان کرده است.
البته در همین کرانه هم مناطقی نظیر جنین، نابلس و طولکرم وجود دارند که قدرت مبارزاتی بیشتری دارند و مثلا اردوگاه جنین را باید پایتخت مقاومت در کرانه باختری دانست. شهدای روزهای اخیر در کرانه باختری هم ستارههای این نبردها بودند. برای مثال «محمد جابر» (ابوشجاع) فرمانده گردانهای سرایا القدس (شاخه نظامی جنبش جهاد اسلامی) در طولکرم، 2 سال (از وقتی این مسؤولیت را بر عهده گرفت) تحت تعقیب بود. شهید ابوشجاع بارها از ترور جان سالم به در برد، بارها خانهاش را ویران کردند و نزدیکانش را برای پیدا کردن او اسیر کردند اما 2 سال طول کشید تا دستگاه عریض و طویل امنیتی اسرائیل با کمک همکاران خائنشان در تشکیلات خودگردان توانستند این جوان 26 ساله را شکار کنند.
«ابوشجاع» نخستین نفر از سلسله مبارزان کرانه نیست و آخرین آنها هم نخواهد بود؛ کرانه باختری روزبهروز ملتهبتر شده و به سمت مسلح شدن بیشتر پیش رفته و به انبار باروتی در دل سرزمینهای اشغالی تبدیل شده است و صهیونیستها هم درست از همین میترسند.
ارسال به دوستان
دیدگاه
اسرائیل باید به حماس امتیاز بدهد
مهدی تقوی: روزی که ارتش اسرائیل حمله زمینی به غزه را (پس از یک ماه بررسی) آغاز کرد، چند هدف اصلی برای این حمله اعلام شد که مهمترین آنها «نابودی کامل حماس» و «آزادی همه اسرا بدون مذاکره» بود. امروز در حالی که کمتر از یک ماه مانده تا این جنگ یک ساله شود، رژیم اسرائیل مجبور است یک امتیاز دیگر به حماس بدهد و این بار باید شرطی را قبول کند که نخستوزیر این رژیم چند هفته است روی آن تاکید کرده و حاضر نشده از آن عقبنشینی کند.
۱- مذاکرات توافق برای آتشبس طی چند هفته اخیر در جریان بوده و یکی از مهمترین شروط حماس، عقبنشینی کامل ارتش اشغالگر از ۲ محور «نتزاریم» (در نیمه شمالی غزه که غزه را به ۲ بخش شمالی و جنوبی تبدیل کرده است) و محور «فیلادلفی» (در جنوب غزه) است و آنطور که رسانههای عبری گزارش دادهاند، نتانیاهو کمکم دارد برای پذیرش این شرط حماس - خصوصاً درباره محور فیلادلفی- آماده میشود.
محور فیلادلفی (یا صلاحالدین) سال 1979 در توافق بین مصر و اسرائیل شکل گرفت که یک محور 14 کیلومتری - به موازات مرز غزه و صحرای سینا از ساحل مدیترانه تا گذرگاه کرم ابوسالم (کرم شالوم) - است و گذرگاه مشهور رفح هم در همین جا قرار دارد. این محور، تنها مرز غزه با خارج از فلسطین است که البته به دلیل بسته بودن گذرگاه رفح توسط مصر، عملاً این دسترسی هم قطع است. صهیونیستها با این استدلال که بخش زیادی از تونلهایی که حماس از طریق آنها، تسلیحات و تجهیزات مورد نیازش را وارد غزه میکند در این منطقه قرار دارد، در جنگ اخیر این محور را به اشغال خود درآوردند و یگانهایشان را در آنجا مستقر و اعلام کردند حاضر نیستند این منطقه را حتی بعد از جنگ ترک کنند چراکه معتقدند این تونلها شاهرگ حیاتی حماس است و از این طریق حماس مجددا میتواند توان خودش را احیا کند.
۲- هفته گذشته، پیدا شدن جنازه 6 نفر از اسرای اسرائیلی ـ که در حملات صهیونیستها به هلاکت رسیدهاند ـ در یکی از همین تونلهای رفح، ساکنان سرزمینهای اشغالی را خشمگین کرد و همین باعث شد بزرگترین تظاهرات اعتراضی در اسرائیل شکل بگیرد که تعداد شرکتکنندگان در آن را تا 500 هزار نفر و حتی بیشتر هم ذکر میکنند. کشف این جنازهها که نتیجه عملیات ارتش اسرائیل برای آزادی اسرا بوده، وقتی پیدا شدند که نتانیاهو گفته بود به هیچ وجه حاضر نیست محور فیلادلفی را ترک کند، حتی اگر مجبور باشد چشمش را روی سرنوشت اسرا ببندد.
پافشاری نتانیاهو بر موضعی که حتی مقامات عالیرتبه نظامی ـ امنیتی این رژیم هم با آن مخالفند موجب شده افکارعمومی اسرائیل او را قاتل اصلی اسرا بداند.
برخی خانوادههای اسرا حاضر به دیدار با نتانیاهو نشدند و در پلاکاردهایی که در اعتراضات حمل میکنند گفتهاند دست نتانیاهو به خون فرزندانشان آلوده است.
درگیریها در کابینه رژیم صهیونیستی نیز درباره ادامه جنگ، رویکردهای دولت و از همه مهمتر وضعیت نامعلوم اسرا روز به روز بیشتر از قبل شده و مقامات اسرائیل در علن و به شکلی بیسابقه به جان هم افتادهاند.
«یوآو گالانت» وزیر جنگ رژیم که از جمله مخالفان اصلی نخستوزیر هم محسوب میشود، در جلسه کابینه به نتانیاهو انتقاد کرده و گفته است: تو در سال 2011 برای آزادی یک سرباز اسیر (گیلعاد شالیط) 1027 زندانی فلسطینی و حتی «یحیی سنوار» را آزاد کردی اما امروز حاضر نیستی شرایط را برای آزادی دهها اسیر بپذیری.
گالانت البته تهدید به خروج از کابینه نیز کرده و اگر این اتفاق رخ دهد، وضعیت برای نتانیاهو بدتر هم خواهد شد.
7 اکتبر 2023 - ۱۵ مهر ۱۴۰۲ - در جریان عملیات برقآسای «توفان الاقصی» 250 نفر از ساکنان سرزمینهای اشغالی به اسارت حماس درآمدند که تنها در جریان آتشبس یک هفتهای در اواخر سال میلادی گذشته 50 نفر از آنها با موافقت حماس آزاد شدند و ارتش اسرائیل در طول این 11 ماه تنها توانسته است 5 اسیر را با عملیات نظامی ـ آن هم با همراهی نظامیان آمریکایی! ـ آزاد کند و گفته میشود تاکنون 40 نفر از اسرا نیز در جریان بمبارانهای هوایی غزه از سوی ارتش صهیونیستی کشته شدهاند.
وضعیت نامعلوم اسرای باقیمانده و پیدا شدن گاه و بیگاه جنازههای تعدادی از آنها رژیم صهیونیستی را زیر شدیدترین فشارها قرار داده و حالا آنها مجبورند امتیازهای بیشتری به حماس بدهند تا از زیر بار این فشار رها شوند؛ حماسی که نابودیاش یکی از اهداف اصلی مقامات اسرائیل برای شروع جنگ بود!
ارسال به دوستان
نکته
خبر بد برای وفاق!
امیرعباس نوری: از انتصابات اخیر در دولت چهاردهم، اخبار خوبی شنیده نمیشود. روزی که مسعود پزشکیان با یک نقل قول خلاف واقع توانست همه وزرای پیشنهادی خود را از پیچ بهارستان عبور دهد، دلسوزان تاکید کردند دولت باید در پاسخ به این حسننیت مجلس، نسبت به انتصابات در زیرمجموعه وزارتخانهها، نهایت دقت و مراعات را برای دوری از حواشی و تعهد به ادعای وفاق انجام دهد. حالا اما پس از آنکه همه وزرای پیشنهادی از پیچ بهارستان عبور کردهاند برخی خبرها از انتصاب افراد ضدانقلاب و مسالهدار در وزارتخانهها و زیرمجموعهها حکایت دارد. این انتصابها هیچ نسبتی با شعار وفاق ملی که آقای پزشکیان آن را سر دست گرفته و تلاش میکند با این شعار از ظرفیتهای انقلابی به سود دولت خود بهره ببرد، ندارد. وفاق ملی آدابی دارد اما اکنون پس از رای اعتماد کمسابقه مجلس به وزرای پیشنهادی آقای پزشکیان، گویا برخی وزرا این آداب را فراموش کردهاند، بویژه وزرایی که به خاطر سوابق تاسفبار در حوادث فتنه 1401 و دفاعشان از لاابالیگری و اباحیگری در کشور، کاندیداهای نخست عدم رای اعتماد نمایندگان بودند اما به واسطه نظر مجلس به همراهی حداکثری با ادعای وفاق پزشکیان، رای اعتماد گرفتند، ظاهرا تصور کردهاند از مجلس چک سفید دریافت کردهاند و میتوانند مواضع زشت خود در دفاع از سیاستهای فرهنگی دوران طاغوت را از طریق گماردن افراد مسالهدار در وزارتخانه ادامه دهند. قطعا رای به وزرای پیشنهادی مشروط بوده است و نمایندگان نسبت به نظارت بر وزرای پیشنهادی بویژه وزرایی که سوابق سیاهی در حمایت از فتنههای ضد انقلاب علیه جمهوری اسلامی دارند، باید اهتمام لازم و به موقع را داشته باشند. استنطاق وزرایی که برخلاف ماهیت وفاق پزشکیان، درصدد ادامه رویههای فتنهگون این بار در کابینه هستند، باید در اولویت مجلس قرار گیرد و برخورد به موقع با این وزرا باید در دستور کار باشد. البته اینکه پزشکیان و وزرای او اقدام به انتصاب افرادی با گرایشات سیاسی اصلاحطلبانه میکنند، یک موضوع بدیهی است و قاعدتا نمیتوان نقدی نسبت به آن داشت اما اینجا صحبت از انتصاب افراد وابسته به جریان اصلاحطلبی نیست، بلکه انتقاد درباره انتصاب افراد دارای گرایشات ساختارشکنانه است که در بزنگاهها تمایل خود را برای قانونشکنی و همراهی با ضدانقلاب نشان دادهاند. نمایندگان مجلس حتما باید انتصابات در دولت را زیر ذرهبین نظارتی خود قرار دهند. قطعا نظارت دقیق نمایندگان بر این موضوع، در وهله اول به سود شخص رئیسجمهور خواهد بود، چراکه جلوگیری از افراد قانونشکن و مسالهدار میتواند گفتمان وفاق پزشکیان را از گزند حاشیهسازیهای سیاسی در امان نگه دارد.
ارسال به دوستان
آخرین نظرسنجی قبل از مناظره 2 نامزد جمهوریخواه و دموکرات ریاست جمهوری آمریکا
رقابت سایه به سایه
طبق آخرین نظرسنجی مشترک نیویورکتایمز و سیهنا کالج، نتایج نشان میدهد «دونالد ترامپ» نامزد جمهوریخواه انتخابات آمریکا با ۴۸ درصد آرا، از «کاملا هریس» نامزد حزب دموکرات با ۴۷ درصد پیش است؛ آماری که با نظرسنجی برگزارشده در ماه ژوئیه، بلافاصله پس از کنارهگیری «جو بایدن» از رقابتها، مشابه است. پس از تلاش برای ترور ترامپ بود که او در رقابت با بایدن در نظرسنجیها پیش افتاد و بسیاری از تحلیلگران شرایط وی را با رونالد ریگان پس از ترور او مقایسه کرده و دونالد ترامپ را به عنوان برنده زودهنگام انتخابات 2024 معرفی کردند اما اندکی بعد و پس از کنارهگیری بایدن و جایگزین شدن کاملا هریس شرایط تغییر کرد و بسیاری از نظرسنجیها رشد آرای حزب دموکرات را نشان داد.
در چند نظرسنجی گذشته شواهد نشان از عدم تاثیرگذاری پروندههای حقوقی ترامپ بر وضعیت سبد رای او دارد اما برخی سیاستهای افراطی او و سخنرانیهای پرحاشیه و جنجالی وی منجر به کاهش محبوبیت ترامپ شده است. از طرفی حمایت و کنارهگیری رابرت اف کندی جونیور، نامزد مستقل انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به نفع ترامپ نیز تاثیر چندانی در افزایش محبوبیت او نداشت. به نظر تحلیلگران سیاسی آمریکا، یکی از بزرگترین موانع ترامپ در راه رسیدن به کرسی ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا، معاون او در رقابتهای انتخاباتی است. جیمز دیوید ونس 39 ساله سناتور ایالت اوهایو آمریکا و از چهرههای تندرو جمهوری خواه است که نظرات وی در حوزه سیاست خارجی و داخلی آمریکا منتقدان زیادی دارد. حمایتهای او از اسرائیل و نظراتش درباره زنان و سقط جنین از جمله مواردی است که اعتراضات زیادی از نسل زد را به همراه داشته است.
از طرف دیگر کاملا هریس نیز نتوانسته است از نقاط ضعف شخصیتی ترامپ استفاده کامل را برده و در نظرسنجیها وی را پشت سر بگذارد. حملات دموکراتها به شخصیت و صلاحیت ترامپ برای ریاستجمهوری کارساز نیست و بر اساس نتایج منتشرشده، ۵۴ درصد رایدهندگان ترامپ را چهرهای خطرناک برای تصدی امور میدانند و در مقابل، ۵۲ درصد از رایدهندگان چنین گزارهای را نسبت به هریس مطرح میکنند. با این حال همچنان رقابت تنگاتنگ و نزدیکی بین جمهوریخواهان و دموکراتها برای پیروزی در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در جریان است که نگرانیهای بسیاری را به همراه داشته است. ترس از تکرار وقایعی همچون شورش طرفداران ترامپ در کنگره آمریکا در مراسم تحلیف جو بایدن در سال 2021 بویژه پس از ترور دونالد ترامپ در جریان کمپین انتخاباتی 2024 بسیار افزایش یافته است و به نگرانی اول بسیاری از شهروندان آمریکایی تبدیل شده است. از طرفی دوقطبی شدید جامعه آمریکا مشکلات بسیاری را برای جامعه آمریکا در دوران پساانتخابات ایجاد خواهد کرد. برخی تحلیلگران معتقدند ترامپ در زمان باقیمانده تا انتخابات آمریکا ترفند انتخاباتی دیگری برای رونمایی ندارد اما در طرف دیگر سیاستهای کاملا هریس همچنان برای بسیاری از رایدهندگان ناشناخته است و میتواند در انتخابات پیش رو تعیینکننده باشد. بر اساس آمار نظرسنجیها، تعداد افرادی که میخواهند اطلاعات بیشتری درباره هریس به دست بیاورند، از تعداد افرادی که خواستار آشنایی بیشتر با دیدگاههای ترامپ هستند، ۱۹ درصد بیشتر است. هریس توانسته برخی گروههایی را که بایدن در جلب حمایت آنان ناتوان بود به سمت خود جذب کند، از جمله زنان، رایدهندگان جوان و رایدهندگان لاتینتبار. با این حال، او تاکنون در جلب حمایت بدنه سنتی دموکراتها عملکرد خوبی نداشته است. همین موضوع نیز ممکن است منجر به شکست دموکراتها در انتخاباتی شود که تمام ظرفیت آنها در آن به کار گرفته شده است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از ناکارآمدی در تنظیم بازار گوشت گزارش میدهد
هست اما گران!
* با وجود افزایش واردات گوشت قیمت دست نخورده است
گروه اقتصادی: چند وقتی است دولت وعده افزایش عرضه گوشت تنظیم بازاری را داده است تا از این طریق بتواند تقاضای بازار را کنترل کند و قیمتها تعدیل شود. در حالی که اربعین به پایان رسیده و تقاضای گوشت برای مراسمهای مذهبی دیگر وجود ندارد اما قیمت گوشت همچنان بالاست. این در شرایطی است که با نزدیک شدن به فصل پاییز و افزایش تقاضا برای خرید گوشت، احتمالا قیمتها بالاتر هم خواهد رفت. برخی معتقدند بازار گوشت نیز گرفتار مافیاست و تا آنها نخواهند قیمت گوشت تعدیل نمیشود، حتی اگر واردات گوشت 2 برابر شود. به طور قطع این مساله نیز به تقویت نظارت نیاز دارد که فعلا دولت در این زمینه اقدامی نکرده است.
در حالی که دولت چهاردهم با شعار کاهش فشار اقتصادی و بهبود معیشتی فعالیت خود را آغاز کرد، انتظار میرفت با توجه به منابع ارزی که برای واردات تخصیص داده شده، قیمت گوشت کاهش یابد اما تاکنون این اتفاق نیفتاده است. شاید یکی از مهمترین دلایل ناکارآمدی این سیاست بیتوجهی به نیاز جامعه است. در وضعیتی که بسیاری از مردم تقاضا برای گوشت گرم دارند، عملا عرضه گوشت یخی نمیتواند بازار را متعادل کند.
به عبارت دیگر متقاضیان گوشت یخی متفاوت از گوشت گرم هستند، بنابراین تقاضای آن بخش از بازار همچنان باقی است. از طرف دیگر مکانیسم عرضه دارای مشکل است. برای نمونه بسیاری از فروشگاههایی که گوشت گوسفندی دریافت میکنند، به صورت شفاف و دقیق عرضه نمیکنند. هر چند دولت تلاش کرده به شکل عادی تنظیم بازار را انجام دهد اما به نظر میرسد اگر کار با همان مکانیسم ثبت اطلاعات خریدار و ارسال آنلاین از طریق بازرگام انجام میشد، راحتتر بازار مدیریت میشد، چرا که بخشی از همین گوشتهایی که امروز به عنوان تنظیم بازار عرضه میشود، از طریق قصابیها فروشگاههای سطح شهر به قیمت آزاد وارد بازار میشود. این همان اشتباهی است که از سال 97 بارها در بازار کالاهای اساسی رخ داده است و هیچگاه از این اشتباه همیشگی درس نگرفتهایم.
* احتمال افزایش قیمت گوشت
رئیس اتحادیه گوشت کشور در گفتوگو با «وطن امروز» درباره آخرین وضعیت گوشت گوسفندی در بازار پروتئین کشور اظهار کرد: بازار گوشت مسکوت و میزان فروش کم است و مردم قدرت خرید ندارند. البته به دلیل فصل گرما میزان تقاضا و مصرف گوشت قرمز کاهش یافته و این است که در مغازههای گوشتفروشی خرید بسیار کم است و تقاضا کاهش یافته است.
علیاصغر ملکی ادامه داد: اتحادیه گوشت به عنوان تنظیمکننده و توزیعکننده در بازار عمل میکند. امروز ما شاهد این هستیم نسبت به قبل گوشت بیشتری به بازار تزریق میشود و در صورتی که روند توزیع به همین شکل ادامه یابد، به طور قطع منطقی شدن قیمت در بازار را به دنبال خواهد داشت.
وی افزود: در 3 هفته اخیر بازار گوشت بویژه گوشت گوسفندی شاهد کاهش قیمت و شیب نزولی آرام قیمت بوده که از جمله علتهای آن را میتوان افزایش گوشت وارداتی و تا قدری کم شدن میزان خرید مردم به واسطه عدم توان مالی دانست.
ملکی توضیح داد: مصرف گوشت نسبت به گذشته تا حدی کاسته شده است. امید داریم با توجه به مشکلاتی که کاهش مصرف گوشت برای سیستم درمان کشور به وجود میآورد، این روند با تدابیر دولت اصلاح شود تا در آینده نیاز نباشد همین هزینه، بلکه مبلغ بیشتری را در حوزه درمان هزینه کنیم.
وی افزود: طی چند وقت اخیر به دلیل عرضه گوشت خارجی در بازار، قیمت گوشت قرمز ۲۰ تا ۳۰ هزار تومان کاهش داشته است، به دلیل اینکه بازار ضعیف است و مردم چندان قدرت خرید ندارند. یقینا با حرکت به سمت مهرماه و خنکتر شدن هوا میزان مصرف گوشت قرمز افزایش خواهد یافت. امیدواریم گوشتهای تنظیم بازار بتواند بازار را آرام نگه دارد تا در این زمینه چالشی ایجاد نشود.
ملکی با اشاره به افزایش مصرف گوشت در مقاطعی نظیر محرم و بازگشت حجاج و عید قربان گفت: در حال حاضر این مناسبتها به پایان رسیده و میزان مورد نیاز گوشت برای همه این مناسبتها تأمین شده است. از این به بعد دیگر فشاری بر بازار تأمین گوشت نیست و از شرایط فشار خارج شدهایم، البته بعد از مهرماه احتمالا مصرف و قیمت گوشت در کشور افزایش مییابد. وی تصریح کرد: آمار سالهای گذشته نشان از این دارد که از مهرماه به بعد تا حدی مصرف گوشت در کشور افزایش مییابد که با مدیریت وزارت جهاد کشاورزی و نظارت نهادهای ناظر و مدیریت عمومی گوشت در کشور انشاءالله شاهد آرامش بیشتری در این بازار خواهیم بود.
در مقطع کنونی دولت اگر به دنبال تعدیل قیمت گوشت است، باید هزینههای تولید را کاهش دهد. در چند وقت اخیر قیمت نهادههای دامی در بازار جهانی کاهش داشته است. حتی گفته میشود قیمت مواد غذایی نیز روند نزولی داشته اما بازار ایران بیتوجه به تغییرات بازار جهانی، همچنان قیمت بالای خود را حفظ کرده است.
قیمت گوشت در بازار ایران تعدیل نمیشود مگر اینکه دولت برنامه مدونی برای تولید دام داشته باشد. در سالهای گذشته بعد از اینکه قیمت گوشت افزایش یافت، بسیاری از دامهای ماده نیز سر از کشتارگاهها درآوردند و همین مساله منجر به بروز مشکلاتی برای تولید گوشت در سالهای بعد شد. در شرایط کنونی نیز دولت چهاردهم راهبردی برای حل مشکل گوشت ندارد و تنها به واردات گوشت اکتفا کرده است. به طور قطع تنظیم بازار بر مبنای واردات میتواند اثری موقت داشته باشد، هر چند در یک ماه اخیر با وجود اینکه دولت واردات را افزایش داده، قیمت گوشت تغییر چندانی نداشته است، البته در همین شرایط هم اگر دولت واردات گوشت را متوقف کند، به طور قطع بار دیگر قیمتها صعودی میشوند. از طرف دیگر به طور طبیعی در فصول سرما تقاضا برای گوشت بیشتر از فصلهای گرم سال است. هرچند بسیاری از مسؤولان و کارشناسان تاکید دارند امکان جایگزین کردن گوشت مرغ با گوشت قرمز وجود دارد اما از آنجا که در مقطع کنونی میزان عرضه و تقاضای گوشت مرغ برابر است، در صورتی که تقاضا از گوشت قرمز به سمت گوشت مرغ سرازیر شود، به طور قطع قیمت گوشت مرغ نیز افزایش خواهد یافت.
این در حالی است که برخی معتقدند هر محصولی تقاضای خاص خود را دارد و امکان جایگزین کردن آن وجود ندارد، بویژه اینکه حذف برخی مواد غذایی در بلندمدت میتواند روی سلامت افراد جامعه تاثیر بگذارد. به همین دلیل پیشنهاد مسائلی مانند جایگزین کردن یک محصول با محصول دیگر کاربردی نیست، بنابراین در شرایط کنونی دولت باید سیاستهای خود را در راستای تقویت اقتصاد کشاورزی قرار دهد.
* سیاست مؤثر در تنظیم بازار گوشت
ارائه تسهیلات برای سرمایهگذاری دامپروران و کشاورزان در تولید دام میتواند تا حدودی این چالش را برطرف کند. یکی دیگر از مسائلی که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که دام ایلها بخش مهمی از نیاز گوشت کشور را تامین میکند، از آنجا که از ایلات چندان حمایت نشده، بسیاری از آنها یکجانشین و از دامپروری دور شدهاند.
یکی از سیاستهای کلان کشور در سالهای اخیر موضوع خودکفایی بوده است اما وزارت جهاد کشاورزی تاکنون به واردات گوشت برای حل این مساله اکتفا کرده است. در سالهای نخستین تحریمها علیه ایران گفته میشد برخی از همین گوشتهای وارداتی دوباره از ایران به سمت کشورهایی مانند عراق و افغانستان قاچاق میشود، به همین دلیل واردات گوشت تاثیر چندانی بر بازار ایران نداشت. حتی در دولت دوازدهم برای برخی مسؤولان وزارت جهاد کشاورزی به اتهام فساد در بخش واردات پرونده قضایی نیز تشکیل شد.
موضوع مدیریت بازار گوشت در مقطع کنونی اهمیت بسیار بالایی دارد، چرا که حقوق و دستمزد به میزان تورم افزایش نیافته است. از طرف دیگر دولت چهاردهم اخیرا اعلام کرده برنامهای برای افزایش یارانهها ندارد، آن هم در شرایطی که مصرف گوشت قرمز در دهکهای پایین جامعه بشدت کاهش یافته است. علیاصغر ملکی، رئیس اتحادیه گوشت کشور چندی پیش این موضوع را تایید کرد که سرانه مصرف گوشت در ایران حدود نصف استاندارد جهانی است. در حالی که سرانه مصرف گوشت در دنیا حداقل 12 کیلوگرم است - البته برخی کشورها بیشتر از این میزان گوشت مصرف میکنند - در ایران میزان مصرف گوشت به کمتر از 6 کیلوگرم رسیده است.
طبق استانداردهای بهداشت و سلامت به نسبت وزن افراد، هر فرد باید حداقل روزانه 50 گرم گوشت مصرف کند که این یعنی در ماه باید یک و نیم کیلو گوشت مصرف کند تا بدن بتواند سیستم ایمنی مناسبی داشته باشد.
ارسال به دوستان
در آستانه سفر رئیسجمهور به عراق فرمانده نیروی زمینی سپاه از خلع سلاح گروهکهای تروریست در اقلیم کردستان خبر داد
کومله آواره
گروه سیاسی: فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیروز از خلع سلاح تمام گروهکهای تروریستی در اقلیم کردستان عراق خبر داد. سردار محمد پاکپور در همین خصوص گفت: «با رشادتهای نیروی زمینی سپاه و قرارداد امنیتی امضاشده با کشور عراق، تمام گروههای تروریستی در اقلیم کردستان عراق خلع سلاح شدند. دلاوران نیروی زمینی سپاه با تمامی امکانات و تجهیزات و در تمامی مرزهای کشور در حالت آمادهباش بوده و آماده هر نبردی هستند».
اشاره سردار پاکپور به قرارداد امنیتی امضاشده با عراق، مربوط به توافقنامه امنیتی میان تهران و بغداد برای خلع سلاح این احزاب تروریست بود که اسفند سال ۱۴۰۱ با حضور «محمد شیاع السودانی» نخستوزیر عراق بین «دریابان علی شمخانی» دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران و «قاسم الاعرجی» مشاور امنیت ملی نخستوزیر عراق به امضا رسید. امضای این توافقنامه در حالی صورت گرفت که 5 ماه قبل (مهر 1401) ایران مراکز تروریستی گروهکها در شمال این کشور را موشکباران کرده بود.
هرچند مساله حضور احزاب کرد جداییطلب ایرانی در شمال عراق به دههها قبل برمیگردد، اما در اواسط دهه 70 شمسی و پس از سالها مبارزه رزمندگان کشورمان با این گروهکها، مناطق مرزی کردنشین تا حدی امنیت یافتند. سپس از اوایل دهه 90، دوباره بحث حضور تروریستها در شمال غرب کشور قوت یافت. در همین باره فرمانده نیروی زمینی سپاه با یادآوری اینکه در دهه 90 بخشی از حاشیه مرزها در احاطه عناصر ضدانقلاب بود اظهار کرد: بعد از آن دولت عراق توافقنامه امنیتی با ایران امضا کرد که عناصر ضدانقلاب از مرزهای این ۲ کشور اخراج و پاکسازی شوند و این بزرگترین پیروزی جمهوری اسلامی بود.
طبق توافقنامه اسفند 1401 بین ایران و عراق، کشورمان تا ۲۸ شهریور سال گذشته به عراق مهلت داده بود احزاب کرد ایرانی مستقر در اقلیم کردستان را که تهدید امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران هستند، خلع سلاح و اردوگاههای نظامی آنان را پلمب کند. در نهایت روز پنجشنبه هفته گذشته در آستانه سفر رئیسجمهور ایران به عراق و اقلیم کردستان، یکی از مهمترین مفاد توافقنامه امنیتی میان عراق و ایران و اقلیم که تخلیه سه اردوگاه احزاب معاند ایران در استان سلیمانیه و در نزدیکی مرزهای غربی ایران بود، وارد مرحله اجرایی شد. نکته جالب توجه اینجاست که سرکردههای همین گروهکهای تروریستی مجبور شدند خودشان دستور تخلیه پایگاههایشان را به نیروهای زیرمجموعهشان اعلام کنند!
بر همین اساس، همه اعضا و خانوادههای 3 شاخه «کومله کردستان ایران»، «کومله زحمتکشان کردستان» و «کومله شاخه سازمان حزب کمونیست ایران» اردوگاههای محل اقامت خود در استان سلیمانیه اقلیم کردستان عراق را در منطقه زرگویز، زرگویزله و بانهگهوره تخلیه و تمام سلاحهای سنگین و نیمهسنگین خود و تجهیزات لجستیکی را تسلیم نیروهای امنیتی وابسته به حزب اتحادیه میهنی کردستان (حزب جلال طالبانی رئیسجمهور فقید عراق) کردند.
حزب اتحادیه میهنی یا همان یکیتی مدیریت استان سلیمانیه اقلیم کردستان را برعهده دارد و اجرایی کردن این بند از توافقنامه میان ایران و عراق به این حزب کرد اقلیم سپرده شده بود. در همین رابطه کمیته مرکزی کومله اعلام کرد: «بیش از ۲ سال با حکومت اقلیم کردستان مذاکره کردیم که از انتقال و تبعید نیروهای کومله از منطقه زرگویز منصرف شود اما حکومتهای اقلیم کردستان و دولت عراق تأکید کردند طبق قرارداد امنیتی تهران - بغداد و در راستای حفظ امنیت مرزهای مشترک با همسایگان، باید ۳ اردوگاه زرگویز، زرگویزله و بانهگهوره در مجاورت مرزهای غربی ایران تخلیه شود».
* تاثیر غریو موشکها در حصول توافق
چنانکه در بیانیه کمیته مرکزی کومله آمده بود، اقلیم کردستان ۲ سال اصرار و مذاکره این گروهک تروریستی را رد کرده و همراه با دولت مرکزی عراق از آنها خواسته است پایگاههای خود در زرگویز، زرگویزله و بانهگهوره را تخلیه کنند. اردیبهشت سال 1403 «نچیروان ادریس مصطفی بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق در راس هیاتی عالیرتبه پس از ۳ سال به ایران سفر کرد. بارزانی مقطعی را برای سفر خود به ایران برگزیده بود که به جهت بروز تنشهایی بین ایران و اقلیم کردستان، حائز اهمیت بود.
دیماه 1402 در پی شهادت سردار سیدرضی موسوی توسط صهیونیستها در حومه دمشق، ایران با علم به اینکه تروریستهای حاضر در شمال عراق با ماموران موساد همکاری دارند، مقرهای موساد، همچنین تروریستهای کرد در اقلیم کردستان عراق و شمال سوریه را موشکباران کرد، سپس تنشهایی بین ایران و اقلیم کردستان به وجود آمد و در نهایت اردیبهشت سال 1403، نچیروان بارزانی به ایران آمد و در مذاکراتی که با مقامات کشورمان داشت، بر توافقنامه امنیتی بین تهران و بغداد تاکید شد.
به این ترتیب اگر بین موشکباران مهر سال 1401 شمال عراق تا امضای توافقنامه امنیتی تهران - بغداد 5 ماه فاصله بود، بین سفر بارزانی به ایران تا موشکباران دی 1402 نیز صرفا 4 ماه فاصله افتاد؛ موضوعی که نشان میدهد اعمال قدرت جمهوری اسلامی ایران در فراتر از مرزهای خود که با غریو موشکهای نقطهزن انجام شده بود، تا چه میزان میتواند انگیزههای سیاسیون برای امضا و اجرای توافقی شایسته بین همسایگان قدیمی را سرعت بخشد.
* خشم گروهکهای تجزیهطلب
اجرایی شدن توافقنامه امنیتی میان ایران و عراق توسط اقلیم کردستان، خشم و عصبانیت سرکردههای گروهکهای تروریستی تجزیهطلب را در پی داشت. در همین رابطه، عبدالله مهتدی، سرکرده گروهک تروریست کومله گفت: «این تصمیم زیر فشار ایران انجام شده، این یک جنگ روانی علیه احزاب کرد بویژه کومله است». این مطالب در حالی بیان میشود که «نچیروان بارزانی» رئیس اقلیم کردستان عراق در مراسم قدردانی از نقش شهید قاسم سلیمانی در امنیت و بقای کردستان عراق گفته بود: «شالوده عراق جدید و روابط امروز فیمابین برآمده از همکاری مبارک ایران و عراق است و لذا ایران برای ما صرفا یک همسایه نیست. اگر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی نبود، معلوم نبود حرکت کُرد امروز چه سرنوشتی داشت. رعایت حرمت این همکاریها و تعاملات خط قرمزی است که ما هرگز از آن عبور نخواهیم کرد». در همین راستا، قباد طالبانی، معاون نخستوزیر اقلیم کردستان نیز روز جمعه تأکید کرد: «کومله باید مطیع اوامر ما باشد و براساس مفاد توافقنامه ایران و عراق عمل کند».
در همین راستا «محمدکاظم آلصادق» سفیر جمهوری اسلامی ایران در عراق با اشاره به بندهای موجود در توافقنامه امنیتی تهران - بغداد گفته بود: «در این توافقنامه ۳ بند مهم وجود دارد که شامل کنترل مرزها توسط دولت مرکزی، خلع سلاح معارضان و تبادل مجرمان است و در آن بر انتقال این نیروهای معارض از کنار مرزها به عمق خاک عراق تاکید شده است؛ 3 اردوگاه در اربیل و یک اردوگاه نیز در سلیمانیه در این ارتباط در نظر گرفته شده است. منطقه سلیمانیه محل تجمیع این نیروها توسط نیروهای اتحادیه میهنی اقلیم کردستان در حال دیوارچینی است که در واقع این نیروها محصور شوند».
سفیر ایران در عراق همچنین در رابطه با معنا و مفهوم خلع سلاح بیان کرده بود: «خلع سلاح به این معنا که سلاحهای نیمهسنگین از آنها گرفته شود، انجام شده است اما اینکه بگوییم سلاحهای سبک از آنها گرفته شده باید به این موضوع توجه داشت که بیشتر مردم عراق به نحوی در خانه خودشان یک کلاشنیکف و سلاح گرم دارند ولی این نیروها مجاز نیستند این سلاح را داشته باشند و با تدابیری که در اقلیم کردستان طراحی شده است، بناست آنها حضور مسلحانه در اقلیم نداشته باشند».
* ضربات پی در پی به تروریستها
همزمان با انتقال گروهکهای تروریست از پایگاههایشان، خبر رسید مسؤول میز ایران در گروهک تروریست پکک (صالحه آقابیگ) در سلیمانیه عراق به هلاکت رسیده است. کشته شدن این تروریست که مسؤولیت میز ایران در پکک را برعهده داشت، ضربه دیگری بود که در زمان حساس تخلیه پایگاههای تروریستها به این گروهک وارد شد. جالب آنکه پیش از انتقال اعضای کومله از مجاورت مرزهای ایران به یک اردوگاه دورافتاده، نیروهای امنیتی اقلیم کردستان، اعضای حزب دموکرات کردستان ایران (حدکا) را هم ناچار کردند در راستای اجرای خواستههای ایران، پس از ۳ دهه، مقر اصلی خود را در کوی سنجق معروف به قلعه دموکرات در گردهچال نزدیک به شهر اربیل پایتخت اقلیم کردستان ترک کنند. اعضای این حزب در زمان انتقال به کمپ، خلع سلاح شده بودند و همه تجهیزات آنها تحویل نیروهای وابسته به حزب بارزانی شده بود.
اما این پایان ماجرا نیست و تحویل دادن افراد تحت تعقیب که در عضویت احزاب کرد معاند ایران هستند نیز بخشی از توافقنامه امنیتی میان تهران و بغداد است. چنانکه اواخر تیرماه ۱۴۰۳ کاظم غریبآبادی، معاون امور بینالملل قوهقضائیه و دبیر ستاد حقوق بشر ایران اعلام کرده بود: «طبق یکی از مفاد چندگانه توافقنامه امنیتی ایران و عراق در رابطه با خنثی کردن تهدیدات گروهکهای معاند کرد ایرانی مستقر در شمال عراق، فهرستی مشتمل بر ۱۲۰ نفر از رهبران و اعضای احزاب تروریست تجزیهطلب مستقر در اقلیم کردستان به دولت عراق و حکومت اقلیم کردستان ارائه شده است که در صورت رؤیت در خاک عراق، باید فوراً دستگیر و به ایران مسترد شوند». گفته میشود در این فهرست نام سران و رهبران احزاب معاند کرد از جمله رهبران کومله و دموکرات، پژاک و پاک و کسانی که دستشان به خون مردم ایران آلوده است، وجود دارد.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با مرجان رشوند درباره وضعیت جمعیت در کشور
فرصت طلایی پنجره جمعیتی
* نظارت مناسبی بر طرح جوانی جمعیت صورت نمیگیرد/ * طرحهای جمعیتی از واقعیات جامعه عقب است
رشد جمعیت کشور روند مطلوبی را در سالهای اخیر طی نکرده است و در این بین طرحها و اقداماتی نظیر طرح حمایت از جوانی جمعیت نیز نتوانسته تاثیر چندانی بر توقف این روند داشته باشد. این مساله حتی در دیدار هیات دولت با رهبر معظم انقلاب هم مورد تاکیدمعظم له قرار گرفت و ایشان خطاب به وزیر بهداشت دستور پیگیری موضوع جوانی جمعیت و برطرف کردن موانع آن را دادند. در باب وضعیت جمعیتی و آینده پیش رو در این حوزه با مرجان رشوند، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به گفتوگو نشستیم.
* * *
* پنجره جمعیتی به چه معناست و الان در کشور پنجره جمعیتی ما چه وضعیتی دارد و برای استفاده از فرصت آن چه باید کرد؟ آیا طرحهایی که اکنون مطرح شده با وضعیت پنجره جمعیتی ما متناسب است؟
با یک مقدمه شروع میکنم؛ ترکیب سنی متاثر از باروری، مرگومیر و مهاجرت است. در نبود مهاجرت، ترکیب سنی توسط باروری و مرگومیر تعیین میشود. در مرحله اول گذار یعنی مرحلهای که در آن باروری تقریبا ثابت و مرگومیر رو به کاهش است، کاهش مرگومیر بیشتر ناشی از مرگومیر کودکان است، بنابراین درصد کمسالان یا افراد زیر 15 سال در جمعیت بالا میرود و در نتیجه جمعیت به طور بیسابقهای رو به جوانی میرود. البته با توجه به ثبات نسبی که در جمعیت سالمند یعنی جمعیت 65 سال و بالاتر وجود دارد. در این مرحله بالا رفتن نسبت کمسالان در جمعیت مستلزم پایین آمدن نسبت جمعیت در سنین فعالیت است، یعنی جمعیت 15 تا 64 سال. پس با توجه به وابسته بودن کمسالان، یعنی جمعیت زیر 15 سال، فشار به سنین واقع در فعالیت زیاد میشود و بالا میرود و نسبت قابل ملاحظهای از منابع صرف نگهداری، بهداشت، آموزش و سایر هزینههایی میشود که مربوط به دوران زیر 15 سال است. پیداست که این وضعیت نمیتواند مشوق توسعه اقتصادی باشد. بیشتر کشورهای کمتر توسعهیافته از جمله ایران تا این اواخر در چنین وضعیتی بودند، یعنی جمعیت زیر 15 سالهها زیاد بود و اصطلاحا جمعیتی جوان داشتند.
از طرفی در جمعیتهایی که گذار جمعیتی را طی کردهاند و برای چند دهه باروری در سطح جانشینی و زیر سطح جانشینی را تجربه کردهاند درصد زیر 15 سالهها در سطح پایین و نسبتا ثابت است. این در حالی است که با ارتقای امید به زندگی، افراد بیشتری وارد سنین پیری میشوند و مدت طولانیتری در سنین پیری زندگی میکنند. در نتیجه درصد کهنسالان یا جمعیت 65 سالهها و بیشتر، بالا میرود.
2 حالت از ترکیب سنی جمعیت ذکر شد: یکی زمانی که نسبت کمسالان در جمعیت زیاد میشود (جمعیت زیر 15 سال) و دیگری زمانی که سهم و نسبت جمعیت 65 سالهها و بالاتر در جمعیت زیاد میشود. به جمعیت زیر 15 سال و جمعیت 65 سال و بالاتر به لحاظ اقتصادی اصطلاحا جمعیتهای غیرفعال گفته میشود. در هر دو شکل، اگر جامعهای یکی از این شرایط را داشته باشد فشار زیادی بر افرادی که در سنین فعالیت هستند یعنی 15 تا 64 سالها وارد میشود و قسمت قابل ملاحظهای از منابع باید صرف نگهداری، بهداشت، آموزش و سایر هزینهها شود که متوجه جمعیت زیر 15 سال است، همچنین در جامعهای که سالخوردگانش زیاد باشد، باید نسبت قابل ملاحظهای از منابع صرف نگهداری، بهداشت و سایر مسائل مربوط به کهنسالان شود. طبیعی است چنین وضعیتی نمیتواند در دراز مدت مشوق توسعه باشد. بویژه اگر همراه با فقر و تهیدستی سالمندان و سالخوردگان و فقر ملی باشد.
در حدفاصل این 2 وضعیت، دورهای پیش میآید که در پی کاهش نسبتا سریع در سطح باروری و تغییرات کند در سطح مرگومیر، نسبت زیر 15 سالهها در جمعیت کاهش مییابد و در نتیجه ترکیب سنی جمعیت از جوانی دور میشود. به عبارت دیگر، در این دوره در حالی که تغییر در نسبت سالمندان ناچیز است، نسبت زیر 15 سالهها در جمعیت بهشدت افت میکند و کم میشود، در نتیجه سهم جمعیت بالقوه فعال 15 تا 64 ساله از کل جمعیت در مقیاسی که در تاریخ بیسابقه است زیاد میشود.
در این صورت با توجه به اینکه در این دوره نسبت جمعیت خارج از سن فعالیت، یعنی زیر 15 سالها و 65 سالها و بیشتر، به جمعیت بالقوه فعال یعنی 15 تا 64 سالهها به حداقل میرسد، شرایط بسیار مساعد جمعیتی برای رشد بالقوه اقتصادی فراهم میشود. با توجه به وضعیت بسیار مساعد این دوره، جمعیتشناسان به آن پنجره جمعیتی میگویند و اقتصاددانان به خاطر فرصتی که برای توسعه اقتصادی به آنها میدهد به آن اصطلاح موهبت جمعیتی را دادهاند.
این وضعیت یعنی پنجره جمعیتی یا موهبت جمعیتی در تاریخ جمعیتی هر ملت معمولا فقط یک بار اتفاق میافتد. عمر کوتاهی در حدود 4 دهه دارد و اگر بهدرستی هدایت شود، میتواند به نحو شایان و قابل توجهی به توسعه کشور کمک کند اما در صورت عدم هدایت و بهرهبرداری درست و بهموقع از آن، به جای کمک به توسعه اقتصادی و اجتماعی به مانعی بزرگ در مسیر توسعه تبدیل میشود و حتی میتواند به انحطاط یک ملت بینجامد.
معجزه شرق آسیا مصداقی از استفاده بهموقع و درست از این وضعیت است؛ در واقع حدود یکسوم موفقیتهای اقتصادی این منطقه به پنجره جمعیتی و استفاده بهموقع از این فرصت استثنایی جمعیتی و هدایت درست آن نسبت داده شده است.
سازمان ملل از پنجره جمعیتی تعریفی ارائه داده است و حدودی تکنیکی برای بحث پنجره جمعیتی تعیین و مشخص کرده است. به این شکل که هر گاه نسبت زیر 15 سالههای یک جمعیت کمتر از 30 درصد شود و نسبت جمعیت 65 ساله و بالاتر زیر 15 درصد باشد، آن جامعه وارد دوره پنجره جمعیتی شده است.
تعریف دیگر از پنجره جمعیتی این است: دورهای که در آن نسبت وابستگی سنی کل کمتر از نیم باشد. بنابراین پنجره جمعیتی دورهای است که در آن کمتر از یکسوم جمعیت خارج از سن فعالیت باشد. یعنی جمعیت زیر 15 سالهها و 65 سالهها و بیشتر، کمتر از یکسوم آن جمعیت باشد و بیش از دوسوم جمعیت در سنین فعالیت باشد، یعنی در سنین 15 تا 64 سال باشد. هر گاه جامعهای به لحاظ ساختار سنی به چنین شرایطی برسد که جمعیت خارج از سنین فعالیتش کمتر از یکسوم باشد و جمعیت سنین فعالیتش بیش از دوسوم جمعیت را تشکیل بدهد، میگوییم وارد دوره پنجره جمعیتی یا به قول اقتصاددانان وارد دوره موهبت جمعیتی شده است.
ایران از سال 1385 وارد دوره پنجره جمعیتی شده است. در سال 1385 جمعیت زیر 15 سالههای ما 25 درصد و جمعیت 65 سالهها و بالاتر کمتر از 6 درصد بود و حدود 69 درصد از جمعیت ایران در سنین فعالیت یعنی 15 تا 64 سال بود. این دوره عمر کوتاهی دارد و حدود چهار دهه دوام دارد، یعنی طی سالهای
1430-14۲۵ به بعد با افزایش جمعیت سالمند بهتدریج پنجره جمعیتی بسته خواهد شد.
صرف ورود به پنجره جمعیتی نمیتواند باعث رشد و توسعه اقتصادی در یک کشور شود. اینطور نیست که بگوییم هر کشوری دوره ورود به پنجره جمعیتی را تجربه میکند، حتما به رشد و توسعه اقتصادی میرسد، بلکه یکسری عوامل بینابین در تبدیل فرصت جمعیتی به توسعه اقتصادی، به سود اقتصادی و به رشد اقتصادی دخیل هستند. در این بین آنچه بیش از هر چیزی اهمیت پیدا میکند، نقش سیاستها و برنامههای اقتصادی و اجتماعی دولت در استفاده و بهرهبرداری از پنجره جمعیتی است. یعنی اگر کشور یا جامعهای به دوره پنجره جمعیتی برسد، بهرهبرداری از پنجره جمعیتی باید محور و مرکز سیاستهای اقتصادی و جمعیتی آن کشور قرار بگیرد.
تنها درصورت موفقیت سیاستها و برنامههای دولت بویژه در حوزه اشتغال و سرمایهگذاری است که پنجره جمعیتی به توسعه، سود اقتصادی و رشد اقتصادی تبدیل میشود و میتواند به رشد اقتصادی و توسعه پایدار ملی شتاب بدهد و ایران را به یکی از قدرتهای اقتصادی آسیا و جهان تبدیل کند.
برای استفاده حداکثری از این فرصت طلایی جمعیتی باید میزان بیکاری کاهش یابد بویژه کاهش بیکاری برای فارغالتحصیلان دانشگاهی، چون بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی نسبت به دیگر بیکاران، وضعیت بدتری دارد. باید بتوانیم بهدرستی از فرصت طلایی جمعیت و این موقعیت پنجره جمعیتی و تبدیل آن به سود اقتصادی، رشد و توسعه اقتصادی استفاده کنیم در غیر اینصورت نهتنها به رشد و توسعه اقتصادی نخواهیم رسید، بلکه به آسانی میتواند به بار جمعیتی تبدیل شود و مسائل و چالشهای متعدد اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی را رقم بزند.
* وضع شاخصهای جمعیتی در ایران چگونه است؟ برخی کارشناسان در این رابطه هشدار میدهند و نسخههایی ضربتی و فوری برای بهبود اوضاع تجویز میکنند. تحلیل شما از وضعیت کنونی ایران چیست؟
برخی شاخصهای جمعیتی در جامعه ایران وضعیت مطلوبی ندارند. برای مثال میزان باروری کل و میانگین سن در نخستین ازدواج در برخی استانها وضعیت مطلوبی ندارند. در کلانشهرهایی مثل تهران میزان باروری کل خیلی پایینتر از سطح جانشینی است و میانگین سن در نخستین ازدواج نیز به طور قابل توجهی بالاتر از میانگین کشوری است. افزایش سن ازدواج میتواند طول دوره باروری را کاهش دهد. قابلیت زایش برای هر زن 30 تا 35 سال است. اگر سن شروع باروری را 15 سال و سن یائسگی را 45 سال در نظر بگیریم، طول دوره باروری برای هر زن 30 سال است. اگر شروع باروری 15 سال و سن یائسگی 49 سال باشد طول دوره باروری برای هر زن 35 سال است. یعنی هر زن 30 تا 35 سال این قابلیت را دارد که باورری داشته باشد. وقتی سن ازدواج در جامعهای مثل تهران به بالای 30 سال میرود یعنی یک دختر عملا 15 سال از 30 تا 35 سال قابلیت باروری خود را از دست میدهد. اگر طول دوره باروری را 30 سال در نظر بگیریم و این 30 سال را به دو دوره 15 سال اول و دوم تقسیم کنیم، قابلیت زایش در 15 سال دوم مثل 15 سال اول نیست؛ قابلیت زایش در 15 سال اول بیشتر از 15 سال دوم است.
مطالعات نشان میدهد با بالا رفتن سن، قابلیت زایش کمتر میشود. بیماریهای پرخطر برای مادر و کودک در 15 سال دوم افزایش مییابد که این مورد بر مقوله باروری اثر گذار خواهد بود. بنابراین یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که سن ازدواج کاهش یابد.
در مطالعهای که سال 1390 انجام شد با در نظر گرفتن فرضهای مختلف، تغییرات میزان باروری کل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج مطالعه جالب بود. در این مطالعه ذکر شده بود در ساختار فعلی زناشویی، میزان باروری کل سال 1390 به میزان 1.85 است. اگر فرض کنیم که 10 درصد افراد بدون همسر بر اثر فوت همسر ازدواج کنند، در این صورت میزان باروری کل به 1.87 درصد میرسد. یعنی اثر زیادی بر میزان باروری کل ندارد.
فرض بعدی بر این بود که اگر 10 درصد افراد بیهمسر بر اثر طلاق ازدواج کنند، در این صورت میزان باروری کل به 1.88 درصد میرسد. یعنی باز هم مقداری افزایش دارد که خیلی چشمگیر نیست. نکته طلایی اینجاست که اگر 10 درصد از افرادی که ازدواج نکردهاند و مجرد هستند ازدواج کنند، میزان باروری کل از 1.85 درصد به 2.6 میرسد که بسیار بالاتر از سطح جانشینی (2.1) است.
این نتیجه نشان میدهد باید بیشترین تمرکز روی کاهش تعداد مجردان و ازدواجنکردهها باشد و تلاش شود امکان ازدواج برای این گروه فراهم شود. باید تعداد مجردان کاهش یابد و به ازدواج کمک شود و در ازدواج مجردها تسهیل شود. موانع یک جوان برای تشکیل خانواده چیست؟ باید این موانع شناسایی شود و کارهای ضربتی و فوری برای رفع این موانع انجام شود.
* برخی کارشناسان، مسائل فرهنگی را در بالا رفتن سن ازدواج دخیل میدانند و عقیده دارند مسائل اقتصادی چندان مهم نیست و برخی دیگر از صاحبنظران هم موانع اقتصادی را دخیل میدانند. کدامیک عمده است؟
در این بحث باید چند نکته را مد نظر قرار داد؛ اول اینکه نباید در تبیین مسائل از جمله موضوع افزایش و بالا رفتن سن ازدواج نگاه و تحلیل تکبعدی داشت. طبیعتا بحث تک بعدی خطاست. باید ابعاد مختلف اقتصادی، خانوادگی، فرهنگی، فردی، ارزشی و اجتماعی را لحاظ کرد. هر کدام از این عوامل وزنی دارند. نگاه جامع و چندبعدی لازم است تا بتوان تبیینی درست و واقعبینانه از علت افزایش سن ازدواج داشت. بهتر است این سوال را به این صورت مطرح کرد که وزن کدامیک از این عوامل بیشتر است؟ بنابراین برای تبیین هر مساله اجتماعی باید نگاه جامعنگر داشته باشیم و سعی کنیم همه موانع را شناسایی کنیم و وزنهای متفاوت موانع را در نظر بگیریم.
نکته دوم اینکه بستر و فضایی که این موضوع قرار است بررسی شود (افزایش سن ازدواج) مهم است و باید تفاوتهای منطقهای لحاظ شود. برای مثال شهر تهران دارای 22 منطقه است که این مناطق به لحاظ شاخصههای توسعه، آموزش، بهداشت و... با هم متفاوت هستند. طبیعتا در مناطق شمالی شهر تهران، موانع فرهنگی و تغییرات ارزشی و نگرشی درباره افزایش سن ازدواج اهمیت بیشتری دارد. دقت کنید این به این معنا نیست که موانع اقتصادی و دیگر موانع مهم نیست، بلکه منظور این است که عوامل فرهنگی وزن بیشتری را به خود اختصاص میدهند. در مناطق پایین ممکن است وزن عوامل اقتصادی بیشتر از عوامل فرهنگی و دیگر عوامل باشد، بنابراین محیطی که درباره آن صحبت میکنیم و بستری که موضوع در آن مورد بررسی قرار میگیرد، اهمیت دارد.
به عقیده من همانطور که در آیه 36 سوره «یس» خداوند میفرماید: «پاک و منزه است خدایی که همه ممکنات عالم را جفت آفریده، چه از نباتات (و حیوانات) و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که اینان از آنها آگه نیستند»، همه موجودات از جمله انسانها برای تشکیل خانواده تمایل دارند. ما در شهر تهران مطالعهای انجام دادیم که جالب بود. طبق مطالعه ما، پسران مجرد در اوایل دهه 20 سالگی تمایل به ازدواج دارند اما موانعی که پیش رو است ساختاری است. مشغول تحصیل است و چون درسش تمام نشده سربازی نرفته است. شغل ندارد و به همین دلیل درآمد ندارد. وقتی جوان در پی رفع موانع بر میآید سنش افزایش پیدا میکند.
مطالعات نشان میدهد وقتی جوان به دنبال تحصیل میرود، خود تحصیلات تغییر در باورها و نگرشها ایجاد میکند و شاید در این مدت جایگزینهایی برای خود تعریف کند، چون نمیتواند ازدواج کند. وقتی موانع ساختاری مرتفع میشود و به درآمد و پسانداز میرسد، دیگر نمیخواهد ازدواج کند. در این مرحله موانع ساختاری نیست و موانع ارزشی، فرهنگی و نگرشی است. به عقیده من هر چیزی یک وقت طلایی دارد. ازدواج نیز یک سن و وقت طلایی دارد که اگر در زمان خود انجام نشود، مجاب کردن فرد به ازدواج کار سختی خواهد بود. به نظر بنده رفع موانع ساختاری کمک میکند تا فرد در زمان و وقت طلایی اقدام به ازدواج کند و نرسد به نقطهای که دلیل عدم ازدواج او، موانع و تغییرات ارزشی و نگرشی است، چرا که اگر جوان به این نقطه برسد دیگر به آسانی تن به ازدواج نخواهد داد، مضاف بر اینکه آن سن طلایی ازدواج نیز سپری شده است.
* ما سیاستهای متعددی در بحث جمعیت داشتهایم؛ هم اسناد بالادستی و هم قوانینی که تصویب شده است. به طور مشخص در سالهای ۹۳ و ۹۵ و سال ۹۹ سیاستهایی ابلاغ شده است. آخری هم قانون حمایت از جوانی جمعیت بود. با وجود این اسناد و این قوانین و سیاستها چطور ما به این نقطه رسیدیم؟ به نظر میرسد این سیاستها و قوانین اشکالی داشتند که این اتفاق افتاد.
درباره سیاستها و برنامههایی که در دورههای مختلف تدوین و طراحی شده است میتوان به نکتهای کلی اشاره کرد. از نگاه من علت عدم موفقیت سیاستها و برنامههایی که ما تنظیم کردهایم این است که بسیاری از سیاستهای ما عقبتر از واقعیتهایی است که در جامعه در حال وقوع است. من بارها در سخنرانیهای مختلف در این رابطه سخن گفتهام، برای مثال در شرایط فعلی برای تشویق به امر باروری و برای افزایش نرخ زاد و ولد سیاستهای مستقیم کارساز نخواهد بود. باید در این مرحله روی سیاستهای غیرمستقیم کار کنیم و متمرکز شویم. به جای اینکه بگوییم اگر فرزند دوم را بیاورید چنین میشود و اگر فرزند سوم را بیاورید چنان خواهد شد، به طور غیرمستقیم عمل شود و موانعی که باعث کاهش میزان باروری شده، شناسایی شده و مرتفع شود. برای مثال ازدواج تسهیل و موانع ازدواج مرتفع شود. همانطور که پیشتر بیان کردم کاهش درصد مجردان و ازدواج آنان به طور چشمگیری باعث افزایش میزان باروری کل خواهد شد. از دیگر سیاستهای غیرمستقیم که میتواند به افزایش میزان باروری کل کمک کند، کنترل و مهار تورم، ایجاد شغل، ایجاد امنیت شغلی، دادن مشوق به مردانی که پدر شدهاند، دادن مشوقهایی برای مادران شاغل، ایجاد مهدهای کودک و... است.
مسائل جامعه زنجیرهوار به هم مرتبط هستند، شما در دورهای هستید که دوره پنجره جمعیتی است، یعنی سهم جمعیت بالقوه فعلی شما که سنین 15 تا 64 سالهها هستند بیش از دوسوم کل جمعیت شما را تشکیل میدهد، در چنین شرایطی باید بتوانید از این ساختار سنی جمعیت استفاده حداکثری کنید. یعنی بتوانید برای همه اینها یا برای اکثر قریب به اتفاق آنها ایجاد شغل کنید. بیکاری باید به کمترین سطح خود برسد. با ایجاد شغل جوان سر کار میرود، صاحب پسانداز میشود و میتواند برای ازدواج اقدام کند. در این صورت ناخودآگاه سن ازدواج نیز کاهش پیدا میکند. وقتی امکان ازدواج برای جوان فراهم شود، هر کدام یک یا ۲ فرزند خواهند داشت و همین میتواند نرخ باروری را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
بنابراین در سیاستها و برنامههایی که تدوین میشود، باید ساختار سنی جمعیت و فرصت طلایی جمعیت لحاظ شده و در نظر گرفته شود. یعنی شرایط و زیرساختهای جامعه به گونهای پایهریزی شود؛ سیاستها، قوانین، برنامههای اقتصادی و اجتماعی دولت به گونهای باشد که بتوان از این فرصت و پنجره جمعیتی استفاده حداکثری کرد اما متاسفانه تا به امروز ما نتوانستهایم آنگونه که باید از این فرصت و پنجره جمعیتی استفاده مطلوب داشته باشیم.
همانگونه که پیشتر ذکر شد، برای استفاده بهینه از پنجره جمعیتی باید برای افرادی که در سنین فعالیت هستند ایجاد شغل کرد، با ایجاد شغل جوان سر کار میرود و پسانداز میکند و میتواند برای ازدواج اقدام کند. در این صورت سن ازدواج نیز کاهش پیدا میکند. وقتی امکان ازدواج برای جوان فراهم شود، هر کدام با آوردن یک یا ۲ فرزند میتوانند نرخ باروری را به طور قابل توجهی افزایش دهند. بنابراین ایجاد اشتغال میتواند یک سیاست غیرمستقیم برای کاهش سن ازدواج و افزایش میزان باروری کل باشد.
از طرف دیگرمطالعات نشان میدهد تعداد فرزندان مطلوب برای افراد ۲ فرزند است. این در حالی است که باروری در حال حاضر کمتر از ۲ فرزند است، بنابراین تمایل به داشتن فرزند وجود دارد اما موانعی سر راه است که اجاره نمیدهد این خواست و تمایل به فعلیت تبدیل شود. باید این موانع را شناسایی کرده و درصدد حل و رفع آن برآمد. موانعی همچون نداشتن شغل، تورم و گرانی، عدم امنیت شغلی، مبهم بودن آینده و... شناسایی این موانع و تلاش در جهت رفع آن نیز میتواند از دیگر سیاستهای غیرمستقیم افزایش میزان باروری کل باشد.
نمیتوان گفت فعلا کاری با پنجره جمعیتی نداریم و میخواهیم سیاستی بنویسیم که باعث افزایش باروری در جامعه شود. ساختار سنی جمعیت و اتفاقاتی که در جامعه میافتد کاملا به هم مرتبط هستند. به عقیده من یکی از دلایل عدم موفقیت سیاستها و برنامهها این است که سیاستها براساس واقعیتها و اتفاقاتی که در جامعه رخ داده است نوشته نشد و عقبتر از اتفاقات و واقعیتهای جامعه است. به همین دلیل به نتیجه مطلوبی که مد نظر است، نمیرسند.
* اخیرا انتقاداتی درباره طرح جوانی جمعیت مطرح میشود که فایدهای در بر نداشته است. اساسا طرحهای اینچنینی در کشورهای دیگر چند درصد موفقیت داشته و ایراد کار کجاست؟ آیا آسیبشناسی درباره طرح جوانی جمعیت انجام شده است؟ در این طرح برای ثمردهی بیشتر باید چه مسائلی برجسته شود؟
درباره طرح جوانی جمعیت و انتقاداتی که بر این طرح وارد است بحث مفصلی وجود دارد که خارج از حوصله این بحث است. برای نوشتن این قانون کارشناسان مختلفی دعوت شدند و نظرات زیادی اعمال شد. زمان زیادی گذاشته شد و زحمات زیادی کشیده شده است. ما ضربالمثلی داریم که میگوید: «سنگ بزرگ علامت نزدن است». بندهای زیاد و مباحث مفصلی دارد اما ای کاش این بندها کمتر میبود اما پایبندی به اجرایی شدنش، ارزیابی و بویژه نظارت بر اجرایی شدن آن بیشتر میشد.
این قانون در بحث نظارت خیلی موفق نبوده است. در ادامه برخی گلهها و انتظاراتی که برخی از اطرافیان و... بیان کردهاند را ذکر میکنم. یکی از آنها درباره وام ازدواج میگفت: «ضامنی که میبریم علاوه بر شغل و پست خوبش فقط به دلیل اینکه حکمش مهر قراردادی خورده است مورد قبول قرار نمیگیرد. برخی بانکها برای خود قوانینی دارند که با آنچه در قانون جوانی جمعیت پیشبینی شده سازگاری ندارد».
از سویی اکثر مردم نسبت به این موارد آگاهی ندارند و نمیدانند حرف درستی به آنها زده میشود یا آنها را سر میدوانند! کسانی که متوجه غیرقانونی بودن رفتارها میشوند و اعتراضی دارند نمیتوانند اعتراض خود را پیگیری کنند و نمیدانند گله و شکایت خود را به کجا ببرند؟!
فرد دیگری ذکر میکرد: «برای گرفتن وام مشوق فرزندآوری رفتم و بعد از چندین بار مراجعه و ابراز ناراحتی در عدم رسیدگی پرونده و... به من گفته شد به بانک دیگری مراجعه کن و من مجبور شدم بانک خود را بهرغم زمانی که از من گرفته شده بود، عوض کنم بدون اینکه بتوانم گله و شکایت خود را در جایی ثبت کنم».
در این مراحل هیچ نظارتی وجود ندارد. کافی است این افراد مشاهدات و تجربه خود را با دیگران به اشتراک بگذارند. مردم احساس خواهند کرد مشوقهایی که در قانون جوانی جمعیت آمده، نظارتی برای اجرایی شدن آن وجود ندارد.
فرد دیگری عنوان میکرد: «مشوق خودرو برای مادران بعد از به دنیا آوردن فرزند دوم عملا برچیده شد و هیچکس پاسخگو نبود. وقتی هیچ تفاوتی بین مادر دارای فرزند دوم و یک فرد عادی که میخواهد از شرکتهای خودروساز خودرو بخرد، وجود ندارد، قانون فریاد میزند که به نتیجه مطلوب نرسیده و نتوانسته عملکرد درستی داشته باشد و به وعده خود عمل کند. از این پس مخاطب شما به راحتی حرف شما را نخواهد پذیرفت».
شخص دیگری میگفت: «برای گرفتن وام فرزندآوری به بانک مراجعه کردیم. همسر من در آن برهه بیکار شده بود و به ما وام ندادند چون همسر من گواهی اشتغال نداشت». این در حالی است که وقتی بچه میآید هزینههای زندگی بیشتر میشود. در آن شرایط بحرانی نیاز خانواده به وام بیشتر است. درباره این زوج با وجود شاغل بودن مادر بانک به آنها وام نداده بود، چون در قانون سرپرست فرزند پدر است و نمیتوان مادر را به عنوان جایگزین دریافت وام معرفی کرد.
قانونی تدوین شده و زحمات زیادی برای آن کشیده شده ولی نظارت بر حسن اجرای آن ضعیف بوده و در این باره ضعف وجود دارد. بعضا با افرادی که به دنبال گرفتن مشوقهای این قانون هستند برخورد خوبی نمیشود و آنها نمیدانند گله و شکایت خود را به کجا ببرند؟!
در تدوین و طراحی قوانینی که مربوط به خانواده است باید دقت نظر داشت و ظرافتهایی را لحاظ کرد. در قانون حمایت از خانواده و مشوقها بیشتر مادران مد نظر هستند. اگر چه زن در خانه و خانواده نقشی محوری دارد و در تربیت نقشی پررنگ دارد و شک و شبههای در این موضوع وجود ندارد اما باید دقت کرد که خانواده از نقشهای دیگری نیز تشکیل میشود.
یکی از نقشها در قوانین حمایت از خانواده، توجه به مردانی است که پدر شدهاند. دادن مرخصی زایمان به زنان شاغل بسیار خوب است اما باید به پدر خانواده نیز مرخصی و مشوق داده شود، زیرا مادر برای نگهداری فرزند هم به لحاظ جسمی هم از نظر روحی، روانی و عاطفی به وجود و حمایت همسرش نیاز دارد.
فقط به دنبال افزایش جمعیت و افزایش کمیتی هستیم یا کیفیت آن جمعیت هم برایمان مهم است؟! طبیعی است که تا مادر به لحاظ روحی و جسمی حال خوبی نداشته باشد نمیتواند فرزند خوبی برای جامعه تربیت کند. برای کیفیت جمعیت باید مادر، آرامش و دغدغههایش دیده شود. همراهی همسر در این دوران میتواند به این آرامش و سلامت جسمی و روانی مادر کمک کند. تا مادر آرامش نداشته باشد، آرامشی به فرزند منتقل نخواهد شد. وقتی قوانین تنظیم میشود باید مشوقهایی برای پدر خانواده در نظر گرفت که مشوق برای کل خانواده است.
بحث بعدی مراقبت از کودک است. مرخصی زایمان 9 ماه تنظیم میشود ولی بسیاری از مشاغل ایجاب میکند مادر پیش از 9 ماه به کارش برگردد. در بسیاری از مشاغل اگر رسمی شدن محقق نشده باشد احساس عدم امنیت شغلی وجود دارد و مادر را مجاب میکند پیش از به پایان رسیدن مرخصی زایمان مجددا شروع به کار کند. بحث نگهداری از کودک در حوزه حمایت از خانواده و کمک روحی و جسمی به مادر شاغل اهمیت دارد.
بسیاری از ارگانها و مراکز زنان شاغل دارند ولی در آن مرکز مهد کودک وجود ندارد. باید نظارت وجود داشته باشد اما بهرغم تلاشها نقاط ضعفی وجود دارد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|