|
رمزگشایی از گاریدو و سقوط مردی که هیچکس نمیداند عاقبتش چه خواهد شد
بندبازی سینیور
مهدی طاهرخانی - دوحه: تمرین پرسپولیس همچنان بر همان سبک همیشگی است؛ بدنسازی و اصرار به فوتبال 7 نفره. مرغ گاریدو یک پا دارد! او دقیقا همان سبک و سیاقی را دنبال میکند که پیشتر کلنگش را بر زمین کوبیده بود.
بیتوجه به شرایط تیم و کوران مسابقات، فشار بدنسازی را کماکان در بالاترین سطح حفظ کرده و چنان با شلاق تمرینات بر تن بازیکنان میکوبد که گویی قرار است «تکاور» تحویل هواداران دهد!
در اینکه این تمرینات، قدرت هوازی بازیکنان را افزایش میدهد جای هیچ شک و شبههای نیست، اما باید به المانهای دیگر هم توجه کرد؛ سبک زندگی بازیکنان ایرانی که بعضا خیلیهایشان در مدار دیگری زیست میکنند.
مصدومیتهای پرتعداد شاید یکی از دلایلش همین سبک زندگی و این تمرینات باشد. اشتباه نکنید، صرفا ایراد از گاریدو نیست؛ مشکل، عدم همخوانی آن سبک تمرینی و این فرهنگ «زیست شبانه» ما است.
قصه مصدومیت ارونوف
شاید بپرسید چرا بازیکنی مثل ارونوف نیمفصل قبل چندان مصدوم نشد اما این فصل بیش از آنکه باشد، کلا نیست! اوسمار میدانست اگر ستاره ازبک بدنی سالم و پاهایی پولادین داشت، همانند کوارتسخلیا باید در سری آ
در بالاترین سطح بازی میکرد.
او و این ستاره گرجی هر دو در آن برهه توسط استعدادیابهای روس کشف شدند اما همان تمرینات
پرفشار روسیه باعث شد قید او را خیلی زود بزنند و به او بگویند باید در لیگ سطح پایینتری بازی کنی، چرا که پاهایت توانایی این فشار را ندارند. در استعداد و تکنیک ارونوف تردیدی نیست اما او نمیتواند این تمرینات پرفشار را تاب بیاورد.
اوسمار این واقعیت را زود فهمید و فصل قبل وقتی به بازیکنان استراحت و ریکاوری یکروزه میداد، برای ارونوف و گولسیانی، استراحت 2 روزه تجویز میکرد؛ روشی که پیشتر امیر قلعهنویی در سپاهان روی نویدکیا پیاده کرد و کمی اینسوتر برای مجتبی جباری در استقلال. یعنی راه آمدن با فوق ستارهها به واسطه وضعیت خاص بدنیشان.
فصل قبل گل قهرمانی پرسپولیس در چه دقیقهای زده شد، خاطرتان هست؟ توسط چه کسی؟ در چه دقیقهای؟ چند بازی به عقبتر برگردید. گل چهارم پرسپولیس به استقلال خوزستان در چه دقیقهای زده شد؟ ارونوف در آن بازی نه درگیر شد و نه چندان فیزیکی بازی کرد اما در دقیقه ۹۴ آنجایی بود که باید؛ مقابل دروازه و یک تقه و مهمترین ۳ امتیاز فصل. اوسمار به ستاره ازبکش این فرصت را داد و شرایط را مهیا ساخت تا کاری را که تجربهاش را دارد انجام دهد. به این میگویند هنر مربیگری. راه آمدن با شرایط خاص بدنی یک ستاره. اینجا پادگان نظامی نیست که بگویی اگر مثل همه تمرین نکنی در میدان نبرد زود میمیری. مربی باهوش ضعف بازیکنش را خوب تشخیص میدهد و به او میگوید دیگران جای تو میدوند و درگیر میشوند، تو تنها باید زهرت را در وقتش بریزی. با مهندسی انرژی و حضور ۹۸ دقیقهای برای زدن گل قهرمانی. اما نگاه گاریدو متفاوت است و به همین راحتی از اوایل مهر تا اواسط آذر، 3 ماه مهمترین ستارهاش را از دست میدهد.
گاریدو هم حق دارد هم نه!
در عین اینکه او میتوانست یا میتواند خطمشی سرمربی قبلی را درباره ارونوف رعایت کند، کاملا وارونه پیش میرود. هم کارهایش درست است، هم غلط. چه میشود گفت؟ او میخواهد ارونوف همانند دیگران توان بدنی بالایی داشته باشد اما از سوی دیگر، پاهای ستاره ازبک یارای مقابله با این فشار را ندارد و نتیجه مشخص است: مصدومیت. چه میشود گفت؟ اصلا چه میتوان کرد؟
بازگردیم به تمرینات پرسپولیس. صبح روز پنجشنبه وزنه زدند آن هم با فشار تقریبا بالا. یا حتی متوسط. عصر هم تقریبا همان روش قبل را پیش گرفتند. او به فوتبال درونتیمی ۱۱ به ۱۱ اعتقاد ندارد و شاید به هر دلیلی اعتمادش را از دست داده تا دیگران ترکیب اصلی را متوجه نشوند.
شاید بپرسید چه بر سر پرسپولیس آمده که بازیکنانش هماهنگی فصل قبل را ندارند؟ یکی از دلایل اصلی همین است؛ آنچه باید در زمین اجرا شود، پیدا کردن بازیکنان با چشم بسته است، اتفاقی که حاصل نمیشود جز با تمرینات پرفشار 11 به 11. اما گاریدو روش دیگری را پیش گرفته؛ هر کس در تمرینات درون تیمی 7 نفره بهتر عمل کند، احتمالا فیکس بازی بعد است.
جابهجایی وینگرهای غیرتخصصی
همین موضوع سبب شده هر بازی پرسپولیس چندین تغییر داشته باشد. فرشاد احمدزاده ناگهان به وینگر چپ میرود و علی علیپور به وینگر راست. در صورتی که علیپور دیگر آن پسر جوان بیست و یکی دو ساله نیست که با توسل به قدرت بدنی و سرعتش جلو برود. علیپور در تمام این بازیها بهعنوان وینگر راست حتی یک بار هم توانایی عبور از مدافعان را نداشت. وینگری که نتواند یک برابر یک را رد کند، بسان رزمندهای است که تفنگش فشنگ ندارد، یا به کل تفنگی ندارد.
مشکل هر چه هست، ریشهاش به همین تمرینات، آن نوع تفکر و این دست مسائل بازمیگردد. تیم گاریدو خوب شروع کرد. از لحاظ بدنی فراتر از فوتبال ایران بود . داربی را سزاوارانه برد و حقیقتا شخصا از انتخابش لذت بردم و احساس کردم او یکی از بهترین انتخابهای پرسپولیس است.
با این وجود بارها نوشتم وقت قضاوت حالا نیست. پایان نیمفصل یا پایان فصل، وقت نمره دادن است. با یک جستوجوی ساده در فضای مجازی متوجه میشوید که این حرف را چند بار نوشتم.
6 بازی تا پایان نیمفصل باقی مانده و نتیجهاش به ما میگوید با چه مربیای طرف هستیم. آنچه در تمرینات پرسپولیس میگذرد، یک چرخه معیوب و نامطلوب است. به واسطه امانتداری از نوشتن جزئیات بیشتر معذورم اما خب! میدانم دقیقا موضوع از چه قرار است.
حقیقتا صدای زنگ خطر را هواداران میشنوند. هراس دارند از ادامه این روند. کدام پرسپولیسی است که از پیروزی و برد تیمش ناراحت شود؟ هواداران آرزو میکنند همانند ابتدای لیگ محبوبشان موفق و پیروزمندانه ادامه دهد، همانند داربی با اقتدار ببرد و به گونهای باشد که دلشان قرص قرص شود.
آنها ثانیهشماری میکنند برای تاجگذاری گاریدو و بنویسند: «گراسیاس سینیور!» «آقای گاریدو! حلالمان کن که اشتباه کردیم! ما این قهرمانی را از شما و تفکرتان داریم و عذر میخواهیم. تحلیل اشتباه داشتیم و حرف بیربط در آن مقطع زدیم».
پرسپولیس ببرد، پرسپولیس خوب بازی کند، با کمال میل و صدای بلند مینویسند؛ دم شما گرم و ما را حلال کنید. این موضوع کاملا کاری است و ربطی به نظر و کینه شخصی هیچ کس ندارد. بازی با الشرطه بسیار مهم است و سپس ادامه کار در لیگ خودمان. اگر گاریدو بتواند بخشی از آب رفته را به جوی بازگرداند، 2 دستش را میبوسند و اعتراف میکنند اشتباه کردیم. او ببرد، زیبا ببرد، چشمنواز بازی کند، قدرتمندانه کار را پیش ببرد؛ لعنت بر هر کسی که غرولند کند و ایراد بگیرد.
نمیدانم! حقیقتا نمیدانم ادامه این روند به کجا ختم میشود. فوتبال قابل پیشبینی نیست. شاید اگر علی علیپور در آخرین دقیقه آن توپ را گل میکرد، اینک قلمم جور دیگری روی کاغذ فرود میآمد، جوهر نوشتهام رنگ و بوی دیگری داشت و... . فقط نظر 2 گروه تا ابد عوض نمیشود؛ مردان و زنان مرده و مجسمههای در یکجا خفته.
ارسال به دوستان
چرا سنوار به جای مانیفست، رمان «خار و میخک» را نوشت؟
زندگینامهای برای مقاومت
مهدی افراز: 40 روز از شهادت بزرگمرد تاریخ انسانیت، یحیی سنوار گذشت. سنوار آن حقیقتی را که موفق شد با حیات پربار و حماسی خود در وجود تمام فلسطینیان نشأ کند، تلاش کرده در رمان خود نیز انشا کند. «خار و میخک»، یادگاری بین نسلی است که سندی بر جهت و محتوای تاریخ مبارزه فلسطین است.
سنوار برخلاف سایر رهبران مبارز برای چریکها یا سمپاتیزانهای خود مانیفست یا پروتکل نمینویسد. او مکتوبهای را به جا میگذارد که با طرح کلان آن برای مبارزه همخوان و در یک مستوی است و آن رمان است.
چرا سنوار رمان مینویسد؟ رمان مصرف فرهنگی انسانی است که مشغول زندگی است، پس اگر او با دغدغه انتقال فرهنگ و تاریخ مقاومت به جای نوشتن مانیفست یا پروتکل، برای مبارزان آینده، رمان مینویسد حتماً طرح مبارزاتی او زندگی است. او باور دارد که با تجربهای که ملت فلسطین از ناکامی ایدههای چپگرا و ملیگرا به دست آورده باید بر پارادایم اسلامی تکیه داشته باشد و در این چارچوب فکری - زیستی، مقاومت محورش با زندگی است. او در همین داستان و در خلال رفت و برگشتها با برادر بزرگترش محمود که نماینده گفتمان چپگرا و ملیگراست، بر این فهم خود نیز تکیه میکند.
رمان از روایت حال و هوای اردوگاههای ساحل غزه در زمستان 1967 آغاز و در سپتامبر 2004 در زندانهای بئر سبع پایان مییابد؛ سنوار در سطر به سطر و فصل به فصل این رساله تلاش میکند تا ضمن مرور تاریخ تطور مبارزه، امکان آینده را در درون خود از طریق درهمتنیدگی مقاومت و زندگی بارور کند. در فصول سیگانه این داستان، تناسب میان مقاومت و زندگی در 5 سویه مختلف جلوهگر شده است.
سویه اول: مقاومت با زندگی، زندگی به مثابه سبک مقاومت
سنوار در سراسر رمان تلاش میکند بگوید تنها راهحل برای مبارزه واقعی و مؤثر با اشغالگران، تغییر سبک مقاومت از یک وضعیت فوقالعاده و ویژه به وضعیتی است که نام آن زندگی است. آنچه توسط اشغالگران، اشغال شده است زندگی روزمره فلسطینیان است و اگر بناست فلسطین از غصب خارج شود باید زندگی در جریان باشد. به بیان دیگر جریان دادن مستمر به زندگی توسط مردم فلسطین، بهترین راه مقابله با آرزوهای صهیونیستی است و قدم به قدم هم برای فراخ شدن و گستردهتر شدن دایره این زندگی با محدودکنندگان آن به ضرب سلاحهای سرد و گرم، سبک و سنگین مقابله میکنیم.
«ام العبد زبالهها را تمیز میکرد و از لابهلایشان چیزهایی مثل بطریها را به زن دیگری میفروخت که جلوی درمانگاه بساط میکرد. لبنیاتی را که دیگران نمیخواستند، میخرید و از آنها ماست درست میکرد و میفروخت. از این راهها پول بخور و نمیری درمیآورد تا نیازهای بچههایش را رفع کند. شاکر بود و بچههای همسر شهیدش را به دندان میگرفت و بزرگ میکرد».
سویه دوم: مقاومت برای زندگی، زندگی بهمثابه غایت مقاومت
سنوار با یک درک عمیق اسلامی و ولایی دریافته است تا زمانی که تمام ابعاد حیاتی انسان از ظل ولایت طاغوت خارج نباشد، مسلمانی محقق نخواهد شد. شرط اول برای ورود به جهان عبودیت، رهایی شؤون عادی زندگی از ارادههای تحمیلی استکباری است. از این جهت مقدسترین و الهیترین آرمان یک انسان موحد، ساختن زندگی است. هر چه غیر از زندگی ساخته شود، ناتمام و حداقلی است. همه وجود انسان در کره خاکی باید همسو با اراده حق تدبیر شود و ظرفی که همه وجود انسان در آن تعین مییابد، زندگی است. پس یک مبارز مسلمان، همه توان و قابلیتهای خود از جمله مقاومت را مصروف حرکت در یک مسیر قدسی به نام حیات طیبه میکند. تمدن هم که بزرگترین دورنمای مأموریتی انبیا تلقی میشود در همین افق زندگیسازی است که تجلی تام و تمام یک زندگی عاری از انگارهها و ساختارهای غیرالهی و شیطانی است. سنوار در «خار و میخک» با همین فطانت پیامبرانه، خوب میداند که برای مبارز فلسطینی هم باید همین هدف حداکثری منزل و مقصود باشد، لذا در جایجای داستانش و به بهانههای مختلف در دل گفتوگوها، آزاد شدن تمام ابعاد زندگی را حدی راضیکننده برای مقاومت میداند.
«تا جایی که من میدانم، انقلابیها هم عاشقاند و هم ادیب! خندید و گفت: «درسته... اما نه برای ما، نه برای مردم فلسطین. شاید برای مبارزان ویتنام، کوبا، چین و...! شاید سرنوشت ما اینه که فقط یه عشق داشته باشیم و بس، عشق این سرزمین! عشق به این زمین، به مقدساتش، خاکش، هواش، پرتقالهاش! انگار که این سرزمین اجازه نمیدهد عشق معشوق دیگهای توی سینه عاشقش آشیونه کنه. عشق این خاک، رقیبی رو برنمیتابه!» با خنده گفتم، تو هر سهتاشی، مبارز، عاشق و شاعر! گفت: «حرامزادههای این سرزمین چیزی برای حلالزادهها باقی نذاشتن...! اشغال همه چیز رو آلوده کرده. خاکمون، آرامشمون، دریا و خیابانهامون و حتی نفسهامون رو...».
سویه سوم: مقاومت در زندگی، مقاومت به مثابه سبک زندگی
تصویر سنوار از زندگی روزمره فلسطینیان درگیر بودن همهجانبه آنها با مقاومت است، در تمام زوایای پنهان و پیدای زندگی یک فلسطینی دارد مقاومت به عنوان ابزار کوبنده در برابر اشغالگران خود را بروز میدهد. سبک زندگی این مردم برخلاف بدیلهای غربی و شرقی، در گونهای جدید از تربیت، سلامت، معاشرت، معیشت، مراودات اقتصادی و مراحل تحصیلی و آموزشی، مشحون از مقاومت شده است.
«ناگهان زمین زیرپایمان لرزید و صدای زنجیر تانک به گوش رسید که مانند هیولایی که چنگالهایش را بر زمین بکشد، پیش میآمد و تلاش میکرد در پشتی دانشگاه را از جا بکند. لحظهای نگذشت که یکی از دانشجویان با بلندگو فریاد زد: «تانک از در پشتی وارد دانشگاه شده!» و ناگهان بیش از 700 دانشجو به سمت تانک برگشتند، با نگاههایی مصمم، دلیر و بادپا. به جای فرار، به سمت آن دویدند. منظره جنونانگیزی در حال خلق شدن بود. برای راننده تانک و کسانی که با آنها بودند، روشن بود که زیر زنجیرهای آن دهها نفر را به خاک و خون خواهند کشید اما از سوی دیگر میدانستند که اگر دست همین دانشجویان به آنها برسد، اگر از تانک بالا بروند، گوشت به استخوانشان نخواهند گذاشت. تانک با عقبگردی بزدلانه دانشگاه را ترک کرد».
«در کوچه پسکوچههای محلهها و روستاها و اردوگاهها، در گوشه و کنار شهرها و خرابههای کرانه باختری، گروهها و هستههای جدیدی شکل میگرفتند. جوانان به دل درههای عمیق و پشت کوههای بلند میرفتند تا از سلاحهایی که بهتازگی به دست آورده بودند، سردربیاورند یا با تفنگهای اجدادی که سالها پیش پدران و پدربزرگهایشان مخفی کرده بودند، سروکله بزنند و طرز کارشان را یاد بگیرند. آنها برای آغاز نبردهای پیش رو آماده میشدند و مشتاق نخستین فرصت رویارویی با دشمن بودند. سلاحها را هر چند که کم بودند و ساده، در دستهای بیتجربهشان میفشردند و در سینههایشان چیزی به جوش میآمد».
سویه چهارم: مقاومت، معنای زندگی
زندگی یک فلسطینی همانند سایر انسانها نیازمند معنا و فلسفه است. در دنیای سنوار غیر از مقاومت هیچ عنصر انسجامبخش و ضرورتبخش دیگری غیر از مقاومت و مبارزه وجود ندارد، آنچه حیات را برای یک غزاوی هدفمند میکند، تلاش برای غلبه بر وضعیتی است که اشغال و سلطه بر آن تحمیل کرده است. بدون مقاومت، زندگی برایش پوچ میشود. در «خار و میخک»، شیخ احمد یاسین، آن عنصر محوری است که به عنوان مبدأیی برای این معنابخشی ظهور میکند.
«در طول شب، گروهی از مردان به رهبری شیخ احمد با هم ملاقات کردند و تصمیم به ادامه راهپیمایی و تشدید تنش داشتند، شیخ احمد امیدواری داشت که این حالت قیام و انتفاضه به یک دولت دائمی و به عادت مردم فلسطین و معنای زندگی روزمره آنها تبدیل شود و محور اصلی زندگی ما باشد و هر چیز دیگری با این محور اصلی منطبق و سازگار شود و خود را به مقتضیاتش، تحصیل، کار، بهداشت و تمام امور زندگی تا رسیدن به اهدافمان در شکست اشغال و آزادسازی سرزمینها تداوم دهد و گفت: «به برکت خدا پس سالها کار خالصانه در آموزش و پرورش، برای آماده شدن برای چنین مرحلهای بوده پس نباید توقف کنیم و نباید عقبنشینی کنیم، پیشروی میکنیم و سطح کار خود را بالا میبریم و مرحله به مرحله پیشرفت میکنیم تا رسیدن به اهداف، مردم ما ثابت خواهند کرد که در حد وظیفه هستند و مشمول عنایات الهی خواهند بود».
سویه پنجم: مقاومت امکان زندگی
در اندیشه سنوار تنها زمانی که برای شهادت آماده و مشتاق هستید، امکان مییابید در همین زندگی موفقیتهایی کسب کنید. تنها کسی که برای مرگ آماده است، میتواند بر زندگی خود تسلط داشته باشد. به همین جهت بخشهایی از «خار و میخک» به گزارش تحلیلهای مردمی میگذرد که آرام آرام فهم و جمعبندیشان این میشود که برای داشتن زندگی، چارهای جز مقاومت وجود ندارد و مقاومت تنها مسیر ممکن برای تداوم زندگی است.
«در گوشهای، چند نفر از همسایگانمان نشسته بودند چای مینوشیدند، بعضیها سیگار میکشیدند و از دلمشغولیها و نگرانیهایشان میگفتند. آنها از عزت و کرامتی که نیروهای مقاومت از زیر لگد اشغالگران بیرونش کشیده بودند، احساس افتخار میکردند و از فرداهای نامعلوم میترسیدند. آیا وضعیت به همین شکل باقی میماند؟! آیا نیروهای اشغالگر حملههای سنگینتری به اردوگاه نمیکنند؟ حرفها متفاوت بود اما نظر غالب بر این بود که باید به میدان آمد و هر کسی به نوعی میگفت دیگر چه چیزی برای از دست دادن داریم؟ فقط خانهای، آن هم زیر ساطور دشمن، پس چرا باید بترسیم؟!»
ارسال به دوستان
آتشبس شکننده ضامن بقای نتانیاهو خواهد شد؟
ابوالفضل ولایتی : 13 ژوئن 2021 و انتخاب نفتالی بنت به عنوان نخستوزیر رژیم صهیونیستی در پی پیروزی شکننده ائتلاف یامینا - یش عتید در انتخابات، از سوی ناظران بینالمللی به منزله خاتمه دوره سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر ادوار رژیم صهیونیستی قلمداد میشد. پروندههای مختلف قضایی و اتهامات مربوط به فساد مالی و نهایتا شکست سخت لیکود در انتخابات، به زعم ناظران منطقهای، خط پایانی بر حیات سیاسی نتانیاهو و آغاز فرآیند محاکمه وی به حساب میآمد، با این حال، نخستوزیر کارکشته سابق صهیونیستها (نتانیاهو) که به بندبازی در عرصه سیاسی و انعقاد ائتلافهای امکانناپذیر با اشخاص و احزاب سیاسی سرزمینهای اشغالی شهره است، توانست با کارشکنیهای گسترده، ائتلاف بنت - لاپید را به شکست کشانده و زمینه برگزاری انتخابات مجدد در سرزمینهای اشغالی را رقم زند. تکثر حاکم بر احزاب سیاسی و ناتوانی در کسب حد نصاب لازم در انتخابات از سوی هر یک از احزاب سیاسی رژیم صهیونیستی، موجبات برگزاری 5 انتخابات در سه و نیم سال را فراهم آورد. سرانجام پس از ناامیدی حاکم بر جامعه صهیونیستی، جناح راستگرا توانست در نوامبر 2022 و در انتخاباتی خیرهکننده 65 کرسی کنست را از آن خود کند؛ پیروزی چشمگیری که حزب لیکود به رهبری نتانیاهو را در ائتلاف با احزاب ارتدکس افراطی صهیونیسم مذهبی، شاس و یهودیت تورات، مجددا به اریکه قدرت در سرزمینهای اشغالی بازگرداند.
تکثر فکری و چندپارگی حاکم بر اسرائیل، موجب شده احزاب جهت تشکیل دولت، ناگزیر به تشکیل ائتلافهای گسترده شوند، همین مساله خود به پاشنه آشیل حیات دولتهای زودگذر در رژیم صهیونیستی منتهی شده، با این حال نتانیاهو در این زمینه استثنا به شمار رفته و تاکنون با حضور 16 ساله در رأس هرم تصمیمگیری در سرزمینهای اشغالی، موفق شده گوی سبقت را از دیوید بنگورین، بنیانگذار اسرائیل برباید.
وجود احزاب متعدد در دولت ائتلافی و تعارض منافع حاکم میان آنان از یک سو، در کنار تحرکات و کارشکنیهای گسترده احزاب اپوزیسیون درباره پیگیری پروندههای قضایی نتانیاهو، ممانعت از تصویب لوایح در کنست (بویژه لایحه مرتبط به کاهش اختیارات دستگاه قضایی) و پافشاری گسترده بر ضرورت خدمت نظام از سوی یهودیان حریدی، بر دامنه شکافها در سرزمینهای اشغالی افزوده؛ فرآیندی که با وقوع عملیات هفتم اکتبر سال گذشته و باز شدن پای صهیونیستها به نبردهای چندوجهی در جبهههای مختلف، در حکم کاتالیزوری، چالشهای پیش روی دولت شکننده حاکم بر تلآویو را دوچندان کرده است.
موجسواری نتانیاهو بر وضعیت اضطراری
از حمله هفتم اکتبر حماس به سرزمینهای اشغالی به عنوان بزرگترین غافلگیری تحمیل شده به صهیونیستها در خلال نیم قرن اخیر (پس از حمله غافلگیرانه ارتش در مصر در جنگ یوم کیپور در سال 1973) نام برده میشود؛ حملهای که به دلیل سرعت بالا و ضربات تحمیلی گسترده بر اسرائیل، جامعه سیاسی، اطلاعاتی و تودههای صهیونیست را در بهت و حیرت فرو برد. نخستوزیر اسرائیل در واکنش به حمله یاد شده، با تشکیل کابینه جنگی، سراسیمه به جنبش حماس اعلان جنگ کرده و با توسل به مشت آهنین، در پی برجا گذاردن زمینی سوخته در باریکه غزه برآمد. تشدید رویاروییها میان مقاومت فلسطین و رژیم صهیونیستی، لاجرم پای دیگر اضلاع مقاومت را نیز به میان آورده و موجبات رویارویی مستقیم جمهوری اسلامی ایران، حزبالله لبنان، انصارالله یمن و نیروهای مقاومت مستقر در عراق و سوریه را با دشمن صهیونیستی رقم زد؛ امری که به منزله دگرگونی معادلات سیاسی - امنیتی منطقه در فردای هفتم اکتبر ارزیابی شده است. برآیند تحولات حاکم بر میدان جنگ در طول 14 ماه اخیر نشان میدهد دکترین نظامی 70 ساله رژیم صهیونیستی در جنگ فوقالذکر به چالش کشیده شده و ارتش صهیونیستی بهرغم محدودیتهای جغرافیایی و فقدان عمق جغرافیایی و تاکید همواره بر نبردی برقآسا در کوتاهترین زمان ممکن، وارد نزاعی فراگیر و فرسایشی شده است؛ نبردی که ضربات سهمگینی را بر شمال و جنوب سرزمینهای اشغالی وارد آورده و چهره مظلومانه ترسیم شده از صهیونیسم بینالمللی را در خلال دهههای پس از جنگ دوم جهانی بشدت خدشهدار کرده است. معالوصف، نتانیاهو کوشید با اتکا به وضعیت اضطراری ناشی از وقوع جنگ، ضمن دعوت مخالفان خویش به خویشتنداری و ممانعت از لطمه زدن به منافع کلیدی دولت در حال جنگ، زمان مساعدی را برای تداوم بقا و حیات دولت خویش کسب کند.
با این حال با گذشت 14 ماه از جنگ و فقدان تابآوری لازم از سوی جامعه صهیونیستی، دولت اسرائیل زیر فشارهای شدید بینالمللی و داخلی ناگزیر شد برخلاف وعدههای ابتدایی مبنی بر از بین بردن کامل حزبالله و سلاحش در لبنان و ایجاد منطقهای حائل در جنوب، از ایدههای اولیه خود عقبنشینی کرده و با میانجیگری فرانسویها و آمریکاییها، ذیل قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل متحد تن به آتشبس با حزبالله دهد؛ آتشبسی که بهرغم تردیدها پیرامون پایداریاش، میتواند آغازی بر خاتمه جنگ خونین ماههای پس از هفتم اکتبر در منطقه باشد، فرآیندی که در صورت تحقق و خاتمه بخشیدن به وضعیت اضطراری در سرزمینهای اشغالی، نویدبخش خاتمه حضور 16 ساله نتانیاهو در راس هرم قدرت در رژیم صهیونیستی خواهد بود.
چالشهای لاینحل پیشروی نتانیاهو
از زمان آغاز ورود نظامی رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، طرحهای متعددی از سوی دولتهای اروپایی، همچنین قطر، مصر، اردن، ایالات متحده و... برای برقراری آتشبس و گفتوگوی غیرمستقیم میان حماس و رژیم صهیونیستی مطرح شده است؛ پیشنهاداتی که عمدتا و بهرغم چراغ سبز برخی اعضای دولت اسرائیل، از سوی بنیامین نتانیاهو مورد پذیرش قرار نگرفته است. پافشاری نتانیاهو بر مطالباتی چون نابودی حماس و خلع سلاح این گروه و عدم پذیرش مشارکت دیگر گروههای فلسطینی همچون فتح در آینده سیاسی باریکه غزه تا بدان میزان به دور از واقعیتهای میدانی بوده که منجر به برکناری و استعفای 2 عضو (گالانت و بنیگانتس) از 3 عضو کابینه جنگ این رژیم شده است. به باور شماری از ناظران منطقهای، پافشاری مصرانه نتانیاهو بر خواستههای ناممکن، نه برگرفته از مواضع افراد تندروی حاضر در دولت ائتلافی نظیر اسموتریچ، بنگویر و... که عموما گره خورده با منافع شخصی نخستوزیر ارزیابی شده، چرا که با خاتمه جنگ، پرونده رسیدگی به خطاهای راهبردی دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی رژیم صهیونیستی و شخص نخستوزیر در ناتوانی از پیشبینی حمله هفتم اکتبر به عنوان مطالبه کلیدی شهروندان رژیم صهیونیستی در دستور کار دستگاه قضایی اسرائیل قرار خواهد گرفت، همین مساله موجب شده تا نتانیاهو با ممانعت از ایجاد آتشبس در غزه و تداوم جنگ در منطقه، در پی خریدن زمان و کسب دستاوردهای جدید در عرصه میدانی باشد. به زعم وی، ضربات وارده بر پیکر حزبالله در طول 3 ماه اخیر و از بین بردن رهبران سیاسی و نخبگان نظامی حزبالله و حماس (نظیر سیدحسن نصرالله، یحیی سنوار، سیدهاشم صفیالدین، محمد ضیف، اسماعیل هنیه، فواد شکر، ابراهیم عقیل و....) و متقاعد کردن حزبالله به عقبنشینی به شمال رود لیتانی، دستاوردهایی است که در فردای خاتمه جنگ، به کار نتانیاهو برای بقایش در اریکه قدرت خواهد آمد، لذا وی میکوشد با اتلاف وقت و فرصتهای پیش آمده نظیر روی کار آمدن ترامپ در کاخ سفید و رایزنی با احزاب و شخصیتهای بانفوذ در رژیم صهیونیستی، زمینه تداوم حضورش در اریکه قدرت و ممانعت از بازگشایی پروندههای قدیمی مالی و قضاییاش را فراهم آورد. معطوف به شخص شدن سیاستهای رژیم صهیونیستی، امری کمسابقه در تاریخ حیات نسبتا کوتاه این رژیم است؛ سیاستی که با هشدار شماری از شخصیتهای برجسته رژیم صهیونیستی نظیر ایهود اولمرت، ایهود باراک، بنالیعزر و حتی شخصیتی چون آویگدور لیبرمن همراه بوده است. آنها کرارا نتانیاهو را به گروگان گرفتن امنیت و آتیه اسرائیل در راستای تحقق مقاصد شخصی خویش متهم کردهاند.
آینده مبهم پیرامون باریکه غزه و شیوه مواجهه رژیم صهیونیستی با مساله فلسطینیهای آواره ساکن در این منطقه، تا بدان جا حائز اهمیت است که یوآو گالانت، وزیر جنگ پیشین و فرمانده نیروهای مسلح در حمله به این باریکه، صراحتا نخستوزیر را متهم به بیبرنامگی در قبال پیشبرد امور و فقدان سیاستی شفاف در قبال این باریکه کرده و اظهار داشته تداوم این روند (حضور بیبرنامه نظامیان اسرائیلی در غزه و برخوردهای ایذایی با هستههای مقاومت)، تدریجا لطمات سنگین انسانی و لجستیکی به ارتش صهیونیستی تحمیل خواهد کرد. سوی دیگر ماجرا به لاینحل ماندن مساله اسیران بازمیگردد. بر مبنای دادههای منتشره از سوی سرویسهای شینبت، سیا و سازمان اطلاعات مصر، بخش اعظم اسرا در حملات هوایی صهیونیستها کشته شدهاند. آزادی اسیران و نابودی حماس، 2 پیششرطی بوده که نتانیاهو ایجاد آتشبس در غزه را منوط به تحقق آنها کرده بود؛ شروطی که نهتنها تاکنون جنبه عینیت به خود نگرفته، بلکه با گذر زمان شانس تحقق آن به نحو چشمگیری کاهش یافته است. برآیند تحولات حاکم بر باریکه غزه در کنار بدبینیهای مفرط نسبت به بقای آتشبس شکننده در لبنان و ناامیدی روزمره شهروندان صهیونیست نسبت به سرنوشت اسرا موجب شده موقعیت نخستوزیر رژیم صهیونیستی بهرغم دستاوردهای محدودش در مقابله با حماس و حزبالله، بیش از هر زمانی متزلزل شود. در این میان وجود پروندههای گسترده مالی و قضایی و اختلافات عمیق حاکم میان همپیمانان مذهبی و سکولار او، توأمان با پیچیدگیها و تکثر جریانهای قدرت در سرزمینهای اشغالی و فشارهای بینالمللی بر رژیم صهیونیستی بویژه در پی صدور حکم جلب وی از سوی دیوان کیفری لاهه و بیمیلی رهبران اروپایی و اعراب به همکاری با شخص نتانیاهو جهت پیشبرد امور سازش در منطقه، دستاویزی شده و در آیندهای نزدیک موجبات فروپاشی ائتلاف شکننده تحت رهبری وی را فراهم خواهد آورد، امری که به زعم شماری از ناظران منطقهای به منزله آخرین میخ بر تابوت حیات سیاسی نخستوزیر رژیم صهیونیستی خواهد بود.
ارسال به دوستان
پس از ناکامی صهیونیستها در لبنان، تروریستهای تکفیری چند ملیتی تحت امر اتاق عملیات صهیونیستی تهاجم گستردهای را علیه شهر حلب در سوریه آغاز کردند
مزدوران تلآویو
گروه بینالملل: روز چهارشنبه و همزمان با اجرای آتشبس در جنوب لبنان، تروریستهای تحت حمایت ترکیه دوباره عملیات خود را علیه تمامیت ارضی سوریه تحت عنوان ردع العدوان (مقابله با یورش) پس از چند سال وقفه آغاز کرده و به سوی ریف غربی شهر حلب حملهور شدند. همزمانی این حمله با آتشبس لبنان نشاندهنده آمادگی تکفیریها و معارضان دولت سوریه برای انجام عملیات علیه حلب در شرایطی است که محور مقاومت و دولت سوریه طی یک سال گذشته درگیر جنگ تمامعیار با رژیم صهیونیستی و پشتیبانی از مقاومت غزه بود و تکفیریها با سوءاستفاده از فرصت به وجود آمده از درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی، اقدام به تدارک حمله به شهر حلب کردند. این حمله تجاوزکارانه صبح روز چهارشنبه هفته گذشته و تنها ساعاتی پس از اجرای آتشبس در لبنان و با استفاده از مه صبحگاهی رخ داد و منجر به پیشروی ناگهانی تکفیریها و تروریستهای بینالمللی تحت حمایت ترکیه به سوی شهر حلب شد. در ساعات ابتدایی حمله، گروههایی همچون تحریرالشام و سایر نیروهای تحت حمایت ارتش ترکیه توانستند با پیشروی سریع و ناگهانی، نیروهای سوری و روسی حاضر در ریف غربی حلب را غافلگیر کرده و مستطیلی به مساحت 450 کیلومتر مربع را اشغال کنند اما پس از چند ساعت و با فرو نشستن مه صبحگاهی، نیروهای مقاومت مردمی این کشور با حمایت و پشتیبانی آتش نیروی هوایی روسیه و ارتش سوریه توانستند سرعت پیشروی آنها را کند کرده و با اجرای آتش هوایی و توپخانه، ستونهای تروریستهای بینالمللی را در محورهای درگیری هدف قرار دهند.
گروههای تحریرالشام (جبهه النصره سابق وایسته به القاعده) و سایر تکفیریهای تحت حمایت دولت ترکیه تاکنون موفق به اشغال شهرهای شیخ علی، کفر حلب، کفرناها، قبتان الجبل، بشقاتین، الزربه، کماری و جاده منتهی به شهر خان العسل شدهاند؛ مناطقی در غرب ادلب و واقع در ریف شرقی حلب که تا پیش از این توسط ارتش سوریه و روسیه از آنها حفاظت میشد و در پشت این مناطق نیروهای محور مقاومت قرار داشتند. پس از پیشروی ناگهانی تکفیریهای تحت حمایت ترکیه در این مناطق، نیروهای ارتش سوریه و روسیه که در این نواحی مستقر بودند، پس از غافلگیری اولیه با عقبنشینی تاکتیکی در اطراف شهر حلب و بزرگراه M5 که محور مواصلاتی اصلی شهر حلب به دمشق است به دفاع در مقابل پیشروی تروریستها پرداخته و ارتش سوریه و نیروهای پشتیبانی آن عملیات ضد حمله خود را از مناطق غربی و جنوبی ریف غربی حلب که به اشغال تکفیریها درآمده بود آغاز کردهاند. مرحله ابتدایی این ضدحمله از شهر خانالعسل آغاز شد و ارتش سوریه به فرماندهی سهیل حسن ضمن درگیری شدیدجلوی پیشروی سریع به این شهر را که فاصله اندکی با شهر حلب دارد سد کردند. نیروهای تکفیری همچنین در ضدحمله ارتش سوریه و روسیه و در حملات هوایی و زمینی مشترک نیروهای مقاومت تلفات سنگینی را در روز اول عملیات خود متحمل شدند که رسانه آنها نیز از سانسور آن خودداری و تصاویر نیروهای به هلاکت رسیده خود را منتشر کرد. البته در این تصاویر تلفات نیروهای بینالمللی تروریستها سانسور شده است.
خدمت متقابل به صهیونیستها
نیروهای تکفیری و معارضان دولت سوریه پس از سالها خنثی بودن، سرانجام پس از گذشت بیش از یک سال از درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی و در دفاع از ملت مظلوم غزه فرصت قدرتنمایی پیدا کرده و نقشهای را که طی ماههای گذشته برای آن برنامهریزی کرده بودند اجرایی کردند. تروریستهایی که تا پیش از این در قبال حوادث غزه و جنایات رژیم صهیونیستی روزه سکوت گرفته بودند و در برخی موارد ساکنان غزه و فلسطینیان کرانه باختری را به علت تشکر از ایران و حزبالله لبنان بابت حمایتهای محور مقاومت مورد سرزنش قرار میدادند، سرانجام از ذات خود رونمایی کرده و به خاک سوریه تعرض کردند. آن هم در شرایطی که محور مقاومت تنها چند ساعت از جنگ مستقیم حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی فارغ شده بود و تکفیریها حتی یک روز نیز فرصت استراحت به نیروهای محور مقاومت را جهت بازیابی قوا ندادند.
در این عملیات اشغالگرانه نقش پررنگ را ارتش ترکیه و دولت این کشور بر عهده دارد که به رغم ادعاهای ضدصهیونیستی خود و وعدههایی که طی چند ماه گذشته به دولت روسیه و سوریه داده بود، برای چندمین بار نقض عهد کرد و فرصت پیشآمده را برای جبران شکست خود و نیروهای تحت حمایت خود مغتنم شمرده و با تجهیز نیروهای تکفیری و پشتیبانی گسترده از آنها تلاش دارد تا در شمال سوریه و مناطق تحت کنترل دولت قانونی این کشور و متحدان کرد آنها کشورگشایی کند؛ اقدامی که فرصت آن پس از درگیری گسترده محور مقاومت بویژه دولت سوریه با رژیم صهیونیستی در پشتیبانی از مقاومت غزه و لبنان برای ترکیه و نیروهای نیابتی آن فراهم شد. البته این نخستین بار نیست که هماهنگی و همکاری بین صهیونیستها و تکفیریهای تحت حمایت ترکیه و دولت این کشور انجام میشود، پیش از این نیز ارتش رژیم صهیونیستی خدمات گسترده درمانی خود به تکفیریهای مجروح در جنگ با ارتش سوریه را علنی کرده بود اما پس از تحولات یک سال و 2 ماه گذشته، اجرای این عملیات اشغالگرانه آن هم در شرایطی که محور مقاومت نیاز به تجدید قوا و تسلیحات دارد و مقاومت حماس در غزه نیز بهشدت تحت فشار است، نشاندهنده خیانت تمامعیار تکفیریها به فلسطین و خوشخدمتی بیسابقه آنها به صهیونیستها است؛ خدمتی که پیش از این صهیونیستها با حملات مکرر به سوریه و تضعیف و تهدید این کشور انجام داده بودند و اکنون دولت ترکیه و ارتش این کشور با نیروهای نیابتی خود پاسخ خدمات صهیونیستها را میدهد. پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله تکفیریهای ساکن ادلب و مناطق تحت کنترل نیروهای نیابتی دولت ترکیه به جشن و شادی در خیابان پرداختند و این در شرایطی بود که فلسطینیان از شهادت دبیرکل حزبالله لبنان که در حمایت از آنها به شهادت رسیده بود در غم و ناراحتی بودند. همین مساله نیز منجر به انتقاد از تکفیریهای مدعی حمایت از فلسطین شد که در طول بیش از یک سال گذشته حتی یک گلوله به سوی رژیم صهیونیستی شلیک نکردند. شرایط پیشآمده در منطقه بخوبی نقاب از چهره مدعیان اسلام و حمایت از فلسطین برداشت و مسلمانان جهان را بیش از پیش از نیات آنان آگاه کرد.
تجدید قوای نیابتیهای ترکیه
نیروهای تکفیری و نیابتیهای ارتش ترکیه طی چند سال استراحت خود بخوبی خود را مجهز کرده و با قوای جدید بینالمللی به میدان آمدهاند. در تصاویر منتشر شده از سوی رسانههای وابسته به تکفیریهای سوریه، حضور نیروهای چندملیتی بویژه ملیتهای آسیای مرکزی که خود را از اهالی ترکستان میدانند مشهود است؛ نیروهایی که از طریق پروکسی ترکیه به سوریه رفته و با سلاح و تجهیزات ارتش ترکیه و ناتو به میدان جنگ با دولت عربی سوریه رفتهاند. تکفیریها علاوه بر استفاده از نیروهای چندملیتی به صورت گسترده از تجهیزات مدرن و به روزرسانیشده همچون پهپادهای انتحاری و کوادکوپترهای کوچک در پیشرویهای خود استفاده میکنند و تسلیحات موتوری سنگینی همچون نفربر و خودروهای زرهپوش را نیز در خدمت دارند. با این وجود اما همچنان برتری هوایی با نیروهای سوری و روس بوده و ستونهای آنها در محورهای مختلف و همچنین تجمعات نیابتیهای ارتش ترکیه هدف حملات هوایی دولت سوریه و ارتش روسیه قرار دارد. از سوی دیگر ارتش ترکیه در درگیری اخیر برخلاف توافقهای پیشین، به تجهیز بیش از پیش تکفیریها پرداخت و با حمایتهای مالی، نظامی و اطلاعاتی از آنها نقض عهد کرد.
تکفیریها نیز از مناطق تحت کنترل دولت ترکیه که تا پیش از این در توافق با ارتش روسیه قرار بود از آنها علیه دولت سوریه استفاده نشود، وارد عمل شدند که نشاندهنده هدایت این تجاوز و اشغالگری از سوی دولت ترکیه است. از سوی دیگر نیروهای جیشالوطنی که از دیگر نیروهای تحت حمایت ترکیه به حساب میآید و سایر نیروهای معارض همچون ارتش آزاد سوریه که تحت حمایت غرب قرار دارند، از ائتلاف با تحریرالشام در حمله به حلب خبر دادند و احتمال بازگشایی جبهه جدید علیه شهر حلب از سوی شمال این منطقه وجود دارد؛ احتمالی که با توجه به فعال شدن ارتش ترکیه علیه نیروهای کرد سوریه چندان دور از واقعیت نیست و باید منتظر فصل جدیدی از درگیریهای مرگبار در سوریه باشیم.
هدف مشترک محور غربی- عبری- عربی- عثمانی
هدف مشترکی که در فتنه اخیر سوریه در میدان پیگیری میشود، آسیب به عقبه حزبالله لبنان و تضعیف دولت سوریه به منظور تن دادن دمشق به قطع ارتباط با محور مقاومت است. محور غربی- عبری-عربی- عثمانی که در میدان نبرد چند ماه گذشته با حزبالله لبنان نتوانست با فشار سیاسی - نظامی - رسانهای حتی پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله و فرماندهان شورای جهادی حزبالله لبنان این گروه مقاومت را شکست دهد، اکنون با نقشه پشتیبان از شمال سوریه علیه محور مقاومت وارد عمل شده است تا حزبالله لبنان را نیز به مانند حماس در نوار غزه تحت محاصره قرار دهد. پذیرش آتشبس از سوی رژیم صهیونیستی و هماهنگی حداکثری با آمریکاییها را نیز میتوان در همین راستا دانست و اکنون پنجره زمانی 60 روزهای برای صهیونیستها برای تجدید قوا و تقویت سامانههای پدافندی این رژیم ایجاد شده است که به گفته نخستوزیر این رژیم جنایتکار قرار است با کمک آمریکاییها بخوبی از این فرصت استفاده شود و ارتش رژیم صهیونیستی را برای دور جدید اشغالگری در جنوب خاک لبنان آماده کند. با این تفاوت که این بار ترکیه عضو ناتو با استفاده از نیروهای نیابتی خود سوریه را درگیر جنگی خطرناک کرده است و هدف تکفیریها و معارضان دولت سوریه اشغال شهرهای این کشور با استفاده از تاکتیک داعش است؛ مسالهای که از نظر داعش نیز دور نمانده و این گروه تروریستی در پیامی با تمسخر عملیات تکفیریها آن را الگوبرداری شده از نحوه اشغالگری و پیشروی داعش دانسته است. در سالهای ابتدایی شکلگیری داعش نیز محور
غربی - عبری- عربی- عثمانی با همین الگو به پشتیبانی از داعش پرداخت تا خاک سوریه را درگیر جنگ داخلی کند اما با آغاز عملیاتهای تروریستی داعش در خاک ترکیه و عراق، حمایتها به مبارزه با داعش تغییر کرد و در این شرایط بود که گروههای دیگر مورد حمایت ترکیه قرار گرفتند. اکنون این گروهها با حمایت حداکثری دولت ترکیه مشغول اجرای نقشهای هستند که برای تکمیل پازل اقدامات صهیونیستها در منطقه است و قرار است طی 60 روز آینده عقبه مقاومت لبنان در سوریه تحت حملات شدید نیابتیهای ناتو و ترکیه قرار گیرد تا محور مقاومت را از تجهیز و پشتیبانی مقاومت لبنان در آینده ناتوان کند؛ نقشهای که تا پیش از این در کانالهای دیپلماتیک و با تهدید رئیسجمهور سوریه پیگیری میشد اما اکنون در میدان جنگ اطراف حلب پیگیری میشود.
***
آنچه در سوریه اتفاق میافتد
رضا رحمتی: درست چند ساعت بعد از اعلام آتشبس بین اسرائیل و لبنان، کمی آنسوتر در سوریه، اعلام شد تروریستهای احرارالشام به سمت روستاهای شهر حلب حرکت کرده و خود را به مرور به نزدیکیهای شهر رساندهاند. درست شبیه آنچه از سالهای اوجگیری داعش در سوریه و عراق به یاد داریم، این بار هم تروریستها با حجم بسیار بالایی از خشونت و کشتار کار خود را شروع کردند و توانستند بعد از 2 روز، خبر تسلط خود بر برخی روستاهای اطراف حلب را جهانی کنند. اتفاقات روزهای اخیر در سوریه، چندان بیتفاوت با صحنه نبرد در لبنان و پایان آن نیست. آنچه مشخص است اینکه وضعیت صحنه نبرد اسرائیل و لبنان تاثیر مهمی بر ادراک ترکیه و نیروهای مخالف دولت مستقر در سوریه داشته و آنها را به سمت وضعیت جدید ضدامنیتی در سوریه سوق داده است. چه چیزی سبب اتفاقات جدید در سوریه شده است؟
1- درگیری جبهه مقاومت
شاید مهمترین دلیل اتفاقات اخیر در سوریه را باید درگیر شدن و نبردهای مستمر یک سال گذشته در جبهه جنوبی لبنان قلمداد کرد. گسیل نیروهای حزبالله لبنان از مرزهای سوریه و از صحنه نبردهای مقاومت با گروههای تکفیری - تروریستی و از سوریه به سمت لبنان، سبب شکلگیری خلأ قدرت پایدار در سوریه شده است. درگیری گروههای مقاومت به نبرد با اسرائیل، آمادگی نیروهای مقاومت را در سوریه تحت تاثیر قرار داده و سوریه را با یک وضعیت معماگونه از نظر قدرت نظامی مواجه کرده است. اگرچه نظام و ارتش سوریه توانسته از 4 سال پیش وضعیت اقتدار سیاسی خود را تا حدی تثبیت کرده و حاکمیت خود را تسری دهد اما به سبب مشکلات عدیده سیاسی و اقتصادی، این موضوع مانع شکلگیری نیروهای تکفیری جدید در سوریه نبوده و نظام و ارتش سوریه خلأ قدرت ناشی از عدم حضور نیروهای مقاومت در سوریه را نتوانسته پوشش دهد. همین موضوع این استنباط را در نیروهای تکفیری به وجود آورده که در این زمان با حمله به شهر حلب به عنوان دومین شهر بزرگ سوریه از نظر جمعیتی و با عملیات رسانهای، میتواند یک جو روانی تاثیرگذار علیه سوریه به وجود آورد.
2- درگیری روسیه با اوکراین
یکی از مزیتهای سوریه در جنگ با تروریستهای تکفیری از ژانویه 2012، این بود که روسیه با حمایت هوایی از جبهه مقاومت توانمندی کافی را برای پشتیبانی از عملیات زمینی نیروهای مقاومت سوریه و مقاومت منطقهای حامی سوریه داشت. بویژه در سال 2015 که درگیری بین این گروههای ائتلافی با دولت سوریه اوج گرفت، دولت روسیه به عنوان مهمترین حامی عملیات هوایی از نیروهای مقاومت علیه تروریستها حمایت کرد. درگیر شدن روسیه از سال 2022 به معمای اوکراین تا حد زیادی روسیه را از سوریه دور کرده است. اگرچه روسیه کماکان حضور نظامی خود را در سوریه دارد اما این حضور تا حد بسیار زیادی تنزل یافته است. این موضوع نیز در ادراک تروریستها و کشورهای پشتیبان آنها برای شروع دور جدید حملات علیه دولت و مردم سوریه بیتاثیر نبوده است.
3- اشتغال محور مقاومت به اسرائیل
محور مقاومت و در رأس آن ایران، در ماههای اخیر خود را در صحنه امنیتی مواجهه با اسرائیل دیده است. عملیاتهای وعده صادق 1 و 2 و درگیریهای مستقیم ایران با اسرائیل به همراه تمرکز دیپلماتیک و لجستیک ایران برای پایان رنج مردم غزه و لبنان، ایران را از میدان سوریه دور کرده و این بهترین فرصت برای ترکیه و نیروهای طرفدار ترکیه برای از بین بردن فضای امنیت داخلی در سوریه بوده است. بنابراین در برداشت گروههای تروریست منطقه و از جمله گروه موسوم به ارتش آزاد سوریه که تحت حمایت همهجانبه ترکیه قرار گرفته است، مشغولیت ایران به موضوعات امنیتی و جنگ لبنان و غزه، فرصتی برای شروع یک عملیات ضدامنیتی علیه دولت سوریه است.
4- تغییر در ادراک اسرائیل نسبت به سوریه
پیش از توفان الاقصی، اسرائیل از جانب سوریه تهدید چندانی را نسبت به امنیت داخلی خود تصور نمیکرد، به این سبب که نظام سیاسی سوریه و دولت بشار اسد در مواضع خود، با احتیاط رفتار کرده و صحنه منازعه را به سمت اسرائیل گسترده نکرده بود. بعد از توفان الاقصی و به طور خاص در این جنگ 55 روزه بین اسرائیل و حزبالله در لبنان، سوریه به صورت خاصی برای اسرائیل تبدیل به یک طرف ماجرا شده است. اسرائیل سوریه را عامل انتقال سلاح به حزبالله لبنان معرفی کرده و چندین مرتبه تلاش کرده است فرودگاهها، مسیرهای اتصالی و خطوط ارتباطی بین سوریه و لبنان را قطع کند تا به تعبیر مقامات اسرائیلی، «مانع انتقال سلاح از سوریه به لبنان شود». بمبارانهای پیدرپی سوریه توسط اسرائیل با هدف انسداد مسیرهای انتقالی و حملونقلی سوریه به لبنان و دریافت کمکهای حزبالله از مسیر سوریه بوده است. از طرف دیگر حملاتی که از جانب سوریه به بلندیهای جولان اشغالی سوریه در ماههای اخیر انجام شده است، اسرائیل را نسبت به سوریه به این درک رسانده است که در مناسبات با سوریه تجدیدنظر جدی کند.
5- آمریکا و احتمال یک وعده پنهانی به نتانیاهو
در جریان آتشبس اسرائیل و لبنان، همه کسانی که تحولات را رصد میکردند به دنبال این بودند تا بدانند که آمریکا بابت این آتشبس چه وعده بزرگی به اسرائیل داده است که اسرائیل را وادار به این شکست کند که بدون دستیابی به اهداف تعریف شدهاش نسبت به لبنان، جنوب لبنان را خالی کرد و نیروهایش را به سرزمینهای اشغالی فراخواند.
برخی منابع خبری آمریکایی و صهیونیستی نیز از وعده بزرگ بایدن به نتانیاهو برای انجام آتشبس در لبنان گزارش داده بودند. به نظر میرسد حالا آن وعده بزرگ در حال رونمایی است.
چند ساعت بعد از آتشبس در لبنان، آتش خشونت در منطقه خاورمیانه یک بار دیگر از اطراف حلب سوریه روشن و با کشتار وحشیانه دیگری همراه شد. به نظر میرسد احتمالا ایالات متحده برای متقاعد کردن اسرائیلیها به آتشبس، وعده کنترل یا تغییراتی در سوریه و انسداد مسیر مرزی سوریه و لبنان را به نتانیاهو داده است.
6- نقش ترکیه و سرخوردگی سلطان
در 2 دهه اخیر، همیشه یک طرف طمع و درگیری در سوریه، ترکیه اردوغان بوده است. در دور قبل حملات گروههای تروریستی با شکست همراه شد و تقریبا به جز در اختیار قرار گرفتن بخشی از نوار مرزی شمالی سوریه و توسط گروههای حامی ترکیه شبیه ارتش آزاد و سرکوب وحشیانه کردهای منطقه روژوئاوا، ترکیه هیچ دستاوردی از حمایت همهجانبهاش از گروههای مخالف و تروریستی در سوریه به دست نیاورد. بعد از عملیات توفان الاقصی هم که ترکیه به سبب حمایتهای پشت پردهاش از اسرائیل درباره منابع انرژی و مواد خام کارخانههای اسلحهسازی اسرائیل، مورد اتهام بسیاری از مسلمانان قرار گرفته بود، به نظر میرسید که ترکیه سلطان اردوغان خود را در بنبست اعتبارش در جهان اسلام میبیند. حضور ایران در مناقشه اسرائیل و لبنان و غزه، برای اردوغان موضوعی نبوده است که به این سادگی قابل هضم باشد. اگرچه ترکیه اردوغان در رسانهها تهدید به حمله به اسرائیل کرده بود اما ایران طی 2 عملیات دقیق اسرائیل را مورد حمله قرار داد و توان رزم خود را به رخ کشید و اعتبار خود را در جهان اسلام افزایش داد. چنین وضعیتی برای اردوغان، چیزی جز عصبانیت به دنبال نداشته است. هجوم به حلب توسط نیروهایی که با تجهیزات ترکیه وارد میدان نبرد شدهاند، این موضوع را متبادر میکند که ترکیه به دنبال این است «دستاوردی» برای خود کسب کند، حتی اگر این دستاورد به آشوب کشیدن دوباره سوریه باشد. با این حال باید دید در روزهای آینده چه اتفاقاتی در سوریه میافتد تا بتوان درک دقیقی نسبت به آینده مناسبات و تحولات سوریه داشت، اما آنچه مشخص است اینکه سر بر آوردن گروههای تروریستی در سوریه را نباید یک موضوع درونگروهی قلمداد کرد، بلکه یک صحنه کاملا ترکیبی متشکل از بازیگری آمریکا، اسرائیل و ترکیه است.
ارسال به دوستان
عراقچی: اگر غرب تهدید به اعمال مجدد همه تحریمهای سازمان ملل متحد را ادامه دهد احتمالا بحث هستهای در داخل ایران به سمت در اختیار داشتن تسلیحات گرایش پیدا خواهد کرد
اورانیوم علیه ماشه
گروه سیاسی: وزیر امور خارجه گفت: اگر غرب تهدید به اعمال مجدد همه تحریمهای سازمان ملل متحد علیه تهران را ادامه دهد، احتمالا بحث هستهای در داخل ایران به سمت در اختیار داشتن تسلیحات (هستهای) گرایش پیدا خواهد کرد.
به گزارش «وطن امروز»، سیدعباس عراقچی که اخیرا به پرتغال سفر کرده بود، در جمع گروهی از خبرنگاران حاضر در لیسبون، پایتخت این کشور، درباره تهدیدهای برخی کشورهای غربی درباره اجرای اسنپبک (مکانیسم ماشه) گفت: اگر غرب تهدید به اعمال مجدد همه تحریمهای سازمان ملل متحد را ادامه دهد، احتمالا بحث هستهای در داخل ایران به سمت در اختیار داشتن تسلیحات (هستهای) گرایش پیدا خواهد کرد.
سخنان عراقچی در حالی مطرح میشود که بهرغم همکاریهای ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی و سفری که رافائل گروسی به ایران داشت، شورای حکام آژانس در نشست فصلی خود به قطعنامه ضد ایرانی تروئیکای اروپا که مورد حمایت آمریکا بود، رای مثبت داد؛ مسالهای که باعث شد ایران در پاسخ به این موضع خصمانه، اعلام کند مقدارمعتنابهی از سانتریفیوژهای جدید و پیشرفته را راهاندازی میکند.
در همین رابطه در بیانیه مشترک سازمان انرژی اتمی کشور و وزارت امور خارجه آمده بود: این رویکرد سیاستزده، غیرواقعبینانه و مخرب فضای مثبت ایجاد شده و تفاهمهای حاصل از آن را مخدوش میکند. چنین اقدامی، آن هم در زمانی که ایران و آژانس در مسیر تعامل سازنده قرار داشتند، بار دیگر ثابت کرد 3 دولت اروپایی و آمریکا در ادعای خود مبنی بر حفظ اعتبار آژانس به هیچوجه صداقت ندارند و موضوع هستهای ایران صرفا بهانه و دستاویزی برای پیشبرد اهداف نامشروع آنهاست. مراجع صلاحیتدار جمهوری اسلامی ایران در سطوح مختلف پیشتر اعلام کرده بودند اتخاذ هرگونه اقدام تقابلی و سوءاستفاده از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای پیشبرد اهداف نامشروع سیاسی، با پاسخ متقابل ایران مواجه خواهد شد. مختصات پاسخ احتمالی ایران از قبل نیز به مدیرکل آژانس اطلاعرسانی شده است.
احتمال تغییر دکترین هستهای ایران
عراقچی در ادامه سخنانش در لیسبون، به احتمال تغییر دکترین هستهای کشورمان نیز اشاره کرد. موضوع تغییر دکترین هستهای قبلا هم از سوی برخی مقامات کشورمان مطرح شده بود. به عنوان نمونه، سیدکمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در مصاحبه با شبکه الجزیره در پاسخ به این سوال که «اعلام شد اسرائیل در پاسخ به عملیات «وعده صادق 1» به تاسیسات هستهای در اصفهان حمله کرده است»، گفته بود: «آنچه اتفاق افتاد، استفاده از یک ریزپرنده بود که از قبل با شیوههای جاسوسی به ایران فرستاده بودند؛ نه اینکه از اسرائیل حملهای انجام دهند. در گذشته هم پرندههای کوچک را به طرقی به ایران فرستاده بودند تا در شرایط خاص عملیات انجام دهند. اینها در واقع آزار دادن است، اگرنه عملیات نظامی تلقی نمیشود، چنانکه کوادکوپتر آنها نتوانست آسیبی وارد کند».
وی در ادامه تاکید کرده بود: «اقدام علیه تاسیسات هستهای ایران نیز نبود، بلکه میخواستند صرفا یکی از پایگاههای نظامی را هدف قرار دهند. اگر آنها بخواهند جسارت کنند و به تاسیسات هستهای ایران لطمه بزنند، سطح بازدارندگی ما متفاوت خواهد شد. ما تا به حال بازدارندگی را در سطح متعارف تجربه کردهایم. اگر آنها بخواهند به تواناییهای هستهای ایران ضربه بزنند، طبیعتا میتواند موجب تغییر دکترین هستهای ایران شود».
اکنون نیز وزیر امور خارجه که بالاترین مقام دستگاه سیاست خارجی ایران است، به صراحت از احتمال تغییر دکترین هستهای کشورمان سخن گفته است. هرچند دلیل صحبتهای عراقچی احتمال بازگشت تحریمها علیه کشورمان و بدعهدی غربیها در این خصوص است.
تعامل ایران تضمینشده نیست
عراقچی همچنین در ادامه سخنانش در لیسبون گفت: ایران پیشتر نیز توانایی و دانش ساخت سلاح هستهای را داشته اما این موضوع بخشی از راهبرد امنیتی تهران را تشکیل نمیدهد.
وی تصریح کرد: تعامل ایران با غرب درباره برنامه هستهای تضمینشده نیست. در حال حاضر در ایران این بحث وجود دارد که شاید سیاست اشتباهی بوده است، چرا؟ زیرا ثابت کرد که ما هر کاری که آنها میخواستند انجام دادیم و وقتی نوبت آنها بود که تحریمها را لغو کنند، در عمل اتفاقی نیفتاد.
دیپلمات عالیرتبه جمهوری اسلامی ایران ادامه داد: اگر کشورهای اروپایی در شورای امنیت سازمان ملل تحریمها را مجددا علیه ایران اعمال کنند، آنوقت همه در ایران متقاعد خواهند شد که بله! این دکترین اشتباه بوده است.
وی افزود: اگر این اتفاق بیفتد، فکر میکنم همه متقاعد میشوند ما در مسیر اشتباهی بودهایم، بنابراین باید مسیر را تغییر دهیم. معتقدم اگر اسنپبک اتفاق بیفتد، با بحران مواجه میشویم. عراقچی تصریح کرد: دیدار مذاکرهکنندگان ایرانی و اروپایی در ژنو در روز جمعه در حقیقت یک جلسه توفان فکری است تا ببینیم آیا واقعا راهی برای خروج از وضعیت فعلی وجود دارد یا خیر. وی افزود: نسبت به این دیدار خوشبین نیستم، چرا که مطمئن نیستم ایران با طرف درستی صحبت میکند یا نه. به نظر میرسد کشورهای اروپایی بویژه بریتانیا، آلمان و فرانسه سیاست تقابل را انتخاب کردهاند.
عراقچی گفت: پس از قطعنامه اخیر شورای حکام، ایران تصمیم گرفته است هزاران دستگاه جدید و بسیار پیشرفته سانتریفیوژ را وارد مدار کند. تزریق گاز به این ماشینها شروع شده است. این نتیجه فشار آنهاست.
تزریق اورانیوم خام به سانتریفیوژهای IR6
در همین راستا رویترز به نقل از آژانس بینالمللی انرژی اتمی اعلام کرد ایران از قصد خود برای تزریق اورانیوم خام به سانتریفیوژهای IR6 خبر داده است. بر اساس گزارش ادعایی رویترز، آژانس بینالمللی انرژی اتمی در گزارشی محرمانه به اعضای خود در روز ۲۸ نوامبر (هشتم آذر) اعلام کرد ایران به این نهاد اطلاع داد قصد دارد بیش از ۶ هزار سانتریفیوژ غنیسازی اورانیوم اضافی را در نیروگاههای خود نصب و تعداد بیشتری از سانتریفیوژهای فعلی را فعال کند.
رویترز مدعی شد ایران قصد خود برای نصب سانتریفیوژهای بیشتر در سایتهای فردو و نطنز را به اطلاع این نهاد بینالمللی رسانده است. در گزارش جدید آژانس، اشارهای به قصد ایران برای غنیسازی با خلوص ۶۰ درصد نشده است اما ایران به اطلاع آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسانده که قصد دارد ۸ آبشار جدید از سانتریفیوژهای نسل ششم را برای غنیسازی ۵ درصد در فردو نصب کند.
همچنین محمد اسلامی، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی روز چهارشنبه (هفتم آذر) در حاشیه نشست هیات دولت در جمع خبرنگاران درباره واکنش ایران به قطعنامه اخیر شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی گفت: ما اعلام کردیم اگر غربیها تعامل ایران را نپسندند و مسیر مقابله و صدور قطعنامه را دنبال کنند، حتما بلادرنگ اقدام متقابل میکنیم؛ ما این اقدام متقابل را همان لحظه رایگیری قطعنامه انجام داده و دستورهای اجرایی را دادیم.
وی افزود: با دستور اجرایی گازدهی چند هزار سانتریفیوژ پیشرفته را که در راستای برنامه توسعه صنعت هستهای است صادر کرده و آنها را در مدار فعالیت قرار دادیم.
اسلامی همچنین درباره سطح غنیسازی نیز گفت: سطح غنیسازی طبق برنامه حداکثر تا ۶۰ درصد است؛ ما 5 درصد و ۲۰ درصد را برای مصارف گوناگون که جزو اهداف برنامه است، تولید میکنیم. آنچه مهم است اینکه بتوانیم بهرهروی را افزایش دهیم؛ فعالیت ماشینهای پیشرفته که سوی بالاتری دارند و بتوانند بازدهی بیشتر داشته باشند و اقتصادی باشند، در دستور کار است و آن را اجرا میکنیم؛ سانتریفیوژهای راهاندازیشده هم از نسل جدید هستند.
قصد نداریم غنیسازی بیش از 60 درصد انجام دهیم
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران هم در لیسبون پرتغال، سخنان اسلامی درباره سطح غنیسازی را تایید کرد و گفت: ایران همچنان در محدوده معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای باقی مانده و همچنان به دنبال همکاری است. ما در حال حاضر قصد نداریم غنیسازی بیش از ۶۰ درصد را انجام دهیم و این تصمیم ما در حال حاضر است. مایلم مجددا تأکید کنم که ما خط همکاری را برای حل شرافتمندانه این مشکل انتخاب کردهایم.
عراقچی در بخش دیگری از گفتوگوی خود با خبرنگاران اظهار کرد: ایران موشکهای بالستیک به روسیه نداده است. همکاری نظامی تهران با مسکو از قدیم بوده و کاملا مشروع است. البته ایران از تمامیت ارضی اوکراین حمایت کرده و میکند.
وی در ادامه به مسائل و تحولات منطقه نیز پرداخت و گفت: چرا اسرائیل اکنون آماده آتشبس در لبنان شده است؟ زیرا آنها نتوانستند کار را تمام کنند و نمیتوانند کار را تمام کنند. بله! حزبالله آسیب دیده است اما بیشتر این آسیب متوجه رهبری و فرماندهان سطح بالای آن است و بدنه و سازمان رزم حزبالله دست نخورده است. وی با بیان اینکه حزبالله و دیگران گروههای نیابتی ما نیستند، ادامه داد: ما فقط به عنوان دوستان خود از آنها حمایت میکنیم، بنابراین هرگز به آنان یا هیچ گروه مقاومت دیگری در منطقه چیزی را دیکته نکردهایم. آنها خودشان تصمیم میگیرند و خودشان تصمیماتشان را اجرا میکنند.
عراقچی تصریح کرد: آتشبس با حماس یک شکست کامل برای اسرائیلیها خواهد بود. آنها به آنجا رفتند تا حماس را نابود کنند و اکنون باید با حماس معامله کنند و این بدان معناست که آنها در رسیدن به اهداف خود شکست خوردهاند. بنابراین آتشبس در غزه به یک مساله بسیار پیچیده تبدیل شده است.
ارسال به دوستان
غریبآبادی پس از رایزنی با دیپلماتهای اروپایی: ایران و اروپا برای ادامه گفتوگوها توافق کردند
مذاکره برای مذاکره!
گروه سیاسی: ژنو سوییس از پنجشنبه گذشته شاهد دور جدیدی از مذاکرات هیات جمهوری اسلامی ایران به ریاست مجید تختروانچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه با انریکه مورا، معاون مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی و همچنین دیپلماتهای 3 کشور انگلیس، فرانسه و آلمان بود که مذاکره با 3 کشور اروپایی دیروز (جمعه) در ژنو انجام شد.
توافق برای ادامه گفتوگوها
دیروز در پی رایزنیها و گفتوگوهای هیات ایرانی با دیپلماتهای تروئیکای اروپای (انگلستان، آلمان و فرانسه) معاون وزیر امور خارجه ایران اعلام کرد گفتوگوهای دیپلماتیک در آینده نزدیک ادامه مییابد.
کاظم غریبآبادی دیروز در حساب رسمی خود در ایکس نوشت: دور دیگری از گفتوگوها با مدیران سیاسی فرانسه، آلمان و انگلیس برگزار شد. آخرین تحولات دوجانبه، منطقهای و بینالمللی، بویژه مباحث هستهای و رفع تحریم، مورد بحث و ارزیابی قرار گرفت. وی افزود: ما قاطعانه به پیگیری منافع مردم خود متعهد هستیم و ترجیح ما مسیر گفتوگو و تعامل است. غریبآبادی اعلام کرد: توافق شد در آینده نزدیک گفتوگوهای دیپلماتیک ادامه یابد.
اروپا نیازمند خودبازیابی است
روز پنجشنبه نیز هیات ایرانی با انریکه مورا، معاون مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی در ژنو سوییس دیدار و رایزنی کرد. غریبآبادی در این خصوص نیز نوشت: «با انریکه مورا گفتوگوی صریحی درباره طیفی از موضوعات و همچنین چشمانداز مذاکرات هستهای و رفع تحریم در پرتو تحولات جدید داشتیم. به مورا گفته شد اتحادیه اروپایی باید دست از رفتار خودبینانه و غیرمسؤولانه خود در قبال موضوعات و چالشهای این قاره و مسائل بینالمللی بردارد؛ اروپا نباید مشکلات و اشتباهات خودش، از جمله در رابطه با منازعه اوکراین را با درگیر کردن دیگران فرافکنی کند».
غریبآبادی افزود: «اروپا با رفتار همدستانهای که بویژه 3 کشور مهم آن در قبال نسلکشی در غزه داشتهاند، اکنون هیچ جایگاه اخلاقیای برای نصیحت دیگران درباره حقوق بشر ندارد».
معاون وزیر امور خارجه در پایان تاکید کرد: «اروپا در موضوع هستهای ایران نیز به دلیل عدم برخورداری از روحیه مسؤولیتپذیری و اعتماد به نفس لازم، مدتهاست از بازیگری تاثیرگذار فاصله گرفته است. اروپا نیازمند خودبازیابی است».
به راهحل دیپلماتیک نیاز داریم
انریکه مورا، معاون مسؤول سیاست خارجی اتحادیه اروپایی با اشاره به رایزنیهای خود با معاونان وزیر امور خارجه ایران نوشت: موضوع هستهای ایران نیاز به راهحل دیپلماتیک دارد. وی همچنین نوشت: گفتوگوهای صریحی با مجید تختروانچی و کاظم غریبآبادی (معاونان وزیر امور خارجه ایران) داشتم.
وی در ادامه مدعی شد: در این دیدار درباره حمایتهای نظامی ایران از روسیه که باید متوقف شود، موضوع هستهای که نیاز به راهحل دیپلماتیک دارد، تنشهای منطقهای (برای جلوگیری از تشدید تنشها از سوی همه طرفها) و نیز مسائل حقوق بشری گفتوگو کردیم.
محورهای گفتوگوها در ژنو چیست؟
به گفته اسماعیل بقایی، سخنگوی وزارت امور خارجه: «در این دور از گفتوگوها که از همان نیویورک برنامهریزی شده، طیفی از مباحث و موضوعات منطقهای و بینالمللی از جمله موضوع فلسطین و لبنان و نیز موضوع هستهای مورد بحث و تبادل نظر قرار خواهد گرفت».
جمهوری اسلامی ایران در عرصه دیپلماتیک هر فرصتی را برای تبیین مواضع، طرح دغدغهها و پیگیری مطالبات خود مغتنم میداند. بر همین اساس، در استمرار تماسها و نشستها با مدیران سیاسی 3 کشور اروپایی در چند سال اخیر، در حاشیه مجمع عمومی در نیویورک آقایان مجید تختروانچی و کاظم غریبآبادی، معاونان سیاسی و بینالملل وزارت امور خارجه نشستی با همتایان اروپایی خود برگزار کردند و ضمن مرور آخرین وضعیت گفتوگوهای هستهای و لغو تحریمها، درباره سایر مسائل مهم منطقهای و بینالمللی به طرح دیدگاههای جمهوری اسلامی ایران از جمله انتقاد از حمایتهای این کشورها از جنایات رژیم صهیونیستی و نیز سیاستهای مخرب اروپا علیه ایران از جمله وضع تحریمهای ظالمانه پرداختند. در نشست نیویورک مقرر شد این تماسها و رایزنیها در آینده نزدیک در ژنو ادامه داشته باشد. این قبیل نشستها برای تبیین دقیق مطالبات و ملاحظات کشور و پرهیز دادن طرفهای مقابل از هرگونه اشتباه محاسباتی و نیز شنیدن نقطهنظرات آنها اهمیت دارد. در عین حال، رایزنی و تبادل نظر درباره آینده مذاکرات در پرتو تحولات جدید و دورنمای سناریوهای محتمل برای رسیدن به یک توافق درباره موضوع هستهای و رفع تحریمها در دستور کار این نشست است.
ارسال به دوستان
محقق نشدن اهداف توسعه صنعتی برنامه ششم توسعه بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس
چرا چرخ صنعت جا ماند؟
گروه اقتصادی: در هفتهای که گذشت، مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی به وضعیت بخش صنعت پرداخت و دلایل عدم دستیابی به اهداف پیشبینی شده در برنامه ششم با نگاه ویژه اقتصادی به 5 سال اخیر را مورد نقد و بررسی قرار داد.
بر اساس این گزارش، در سال ۱۴۰۲ بخش صنعت ایران سهمی بالغ بر ۱۷ درصد تولید ناخالص داخلی را به خود اختصاص داده است. با توجه به اهمیت و نقش صنعت در رشد و توسعه اقتصاد کشور، در این گزارش بر ایجاد بستر و زیرساختهای لازم و کافی از منظر سیاستهای کلان برای دستیابی به رشد و توسعه این بخش تاکید شده است. این گزارش اقتصادی به صورت ویژه به این موضوع پرداخته است که سیاستهای کلان و تصمیمگیریهای استراتژیک در این زمینه میتواند نقش مهمی در ارتقای و بهبود وضعیت صنعت کشور ایفا کند.
اهمیت بخش صنعت در توسعه کشور
بخش صنعت نقش ویژهای در فرآیند توسعه کشورها دارد. این بخش به عنوان محرک اصلی تبدیل اقتصاد سنتی مبتنی بر کشاورزی با بهرهوری پایین به یک اقتصاد رو به رشد با بهرهوری بالا عمل کرده است. این تغییر اساسی در تاریخ توسعه اقتصادی بسیاری از کشورهای موفق از جمله انگلستان، آمریکا، ژاپن، آلمان، کرهجنوبی و اخیرا چین، ترکیه، برزیل و آفریقای جنوبی به وضوح دیده میشود. اگرچه در مراحل بعدی توسعه، سهم بخش صنعت در اقتصادهای صنعتی کاهش یافته و بخش خدمات اهمیت بیشتری یافته است اما همچنان بخش صنعت نقش راهبردی در اقتصاد این کشورها دارد و بخش خدمات نیز وابستگی و ارتباطات زیادی با بخش صنعت دارد.
در ایران، بخش صنعت همواره مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی بوده و تأکید زیادی بر فعالیتهای تولیدی و صنعتی شده است. اهمیت این بخش را میتوان در ابلاغ «سیاستهای کلی نظام در بخش صنعت» مصوب سال ۱۳۹۱ و قوانین برنامه دنبال کرد. نظر به اهمیت بخش صنعت در سیاستگذاری کلان کشور، هر سال احکام و تبصرههای مختلفی با هدف حمایت از این بخش در قوانین بودجه سالانه تصویب میشود.
اثربخشی سیاستها و چالشهای اجرایی
پرسش مهم کارشناسی که برای امر سیاستگذاری اهمیت دارد، این است که این سیاستها تا چه میزان اثربخش بوده و آیا این سیاستها در سطح اجرا نیز موفق بوده یا خیر. تحلیل اثربخشی این سیاستها و شناسایی چالشهای اجرایی میتواند به بهبود وضعیت بخش صنعت کمک کند.
مقایسه وضعیت متوسط رشد ارزش افزوده بخش صنعت با رشد اقتصادی کل کشور نشان میدهد عمدتا رشد ارزش افزوده بخش صنعت کمتر از رشد اقتصادی کشور بوده است. این مساله میتواند هشداری جدی برای سیاستگذاران باشد، زیرا در صورت تداوم این وضعیت، بخش صنعت ممکن است در بلندمدت تضعیف شود.
باید توجه داشت از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۲، بخش صنعت تقریبا مشابه رشد بخش غیرنفتی اقتصاد ایران حرکت کرده و تا حدی توانسته خود را بازیابی کند. با این حال، در مقایسه با بخشهای خدمات و نفت، همچنان بخش صنعت در وضعیت نامناسبتری قرار دارد.
اگرچه بخش صنعت در مقایسه با بخش ساختمان و بخش کشاورزی از ثبات بالاتری برخوردار بوده است اما به طور کلی این بخش رشدی کند را تجربه میکند. این کندی در رشد میتواند منجر به از دست دادن سهم بخش صنعت از اقتصاد ایران شود.
برای جلوگیری از تضعیف بخش صنعت، لازم است سیاستگذاران اقتصادی توجه ویژهای به این بخش داشته باشند و سیاستهای حمایتی موثر و کارآمدی را اجرا کنند. ایجاد بسترهای مناسب و رفع موانع تولید میتواند به رشد و توسعه پایدار بخش صنعت کمک کند.
لزوم افزایش سهم بخش صنعت در اقتصاد
روند تغییرات سهم بخشهای اقتصادی از کل اقتصاد ایران نشان میدهد سهم بخش صنعت در یک دوره بلندمدت حدود ۱۵ درصد بوده است اما از سال ۱۳۹۸ شاهد افزایش سهم بخش صنعت هستیم که این امر میتواند به دلیل کاهش سهم بخش خدمات ناشی از آثار منفی کرونا باشد.
با وجود مشکلات اقتصادی و تأثیرات منفی ناشی از همهگیری کرونا، سهم بخش صنعت از اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۸ افزایش یافته است. این موضوع نشاندهنده اهمیت این بخش در مقابله با چالشهای اقتصادی و همچنین تلاشهای این بخش برای حفظ و افزایش سهم خود از تولید ناخالص داخلی است.
نقش کرونا در تغییرات اقتصادی
کاهش سهم بخش خدمات به دلیل آثار منفی کرونا نقش مهمی در افزایش سهم بخش صنعت داشته است. این امر نشان میدهد در دورههای بحرانی و ناپایدار، بخش صنعت میتواند نقشی کلیدی در حفظ ثبات اقتصادی ایفا کند.
با توجه به تغییرات سهم بخشهای اقتصادی، لازم است سیاستگذاران و تصمیمگیران اقتصادی توجه ویژهای به بخش صنعت داشته باشند و با ایجاد بسترهای مناسب و حمایتهای لازم، از رشد و توسعه پایدار این بخش حمایت کنند.
آسیبشناسی علل عدم دسترسی به اهداف بخش صنعت
متأسفانه بسیاری از این قوانین در مرحله اجرا به طور کامل یا ناقص اجرا شدهاند. دلایل این امر شامل بروکراسی پیچیده، ناهماهنگی دستگاهها، عدم تأمین منابع مالی بهرغم تصویب، نیاز به تصویب آییننامهها و مشکلات زمینهای در اقتصاد کشور است. همچنین برخی احکام بودجه به دلیل مشکلات مالی و عدم تمایل بخش خصوصی به سرمایهگذاری اجرا نشده است. مشکلاتی نظیر شرایط خاص کشور، مشکلات ارزی و دخالت دولت در قیمتگذاری محصولات نیز تأثیرگذاری این قوانین را محدود کرده است.
علل عدم تحقق احکام حمایتی از بخش صنعت در قوانین بودجه
1 - عدم اجرای کامل بندها و تبصرههای حمایتی:
- بسیاری از تبصرهها و بندهای حمایتی برای بخش صنعت اجرا نشده یا ناقص اجرا شده است.
2 - دلایل عدم اجرا در 3 سطح:
سطح کلان:
- تحریمهای اقتصادی، شوکهای کرونا و دیگر مشکلات مشابه باعث آسیب به بخش صنعت شدهاند.
- فضای نامناسب برای سرمایهگذاری به دلیل مقررات پیچیده، نوسانات ارزی و دخالت دولت در قیمتگذاری.
سطح سیاستگذاری:
- نیاز به رفع مشکلات اجرایی بهجای تدوین قوانین جدید.
- کمبود شناخت مسائل بخش صنعت و مشکلات تأمین مالی.
- منابع محدودی که برای تسهیل تأمین مالی در نظر گرفته میشود، کافی نیست.
سطح اجرا:
- ناهماهنگی در دستگاههای اجرایی و تفاسیر متفاوت از قوانین.
- طولانی شدن فرآیند تدوین آییننامهها و توافقنامهها.
3 - مشکلات زمینهای:
- تعارض بین کارکردهای دستگاههای اجرایی ملی و استانی.
- ضعف در نظام پایش برنامهها و فقدان استراتژی توسعه صنعتی.
- عدم تطابق بودجه و عملکرد منابع به طرحهای تملک دارایی.
4 - پیشنهادهای بهبود شرایط:
- بررسی اسناد بالادستی کشور در بخش صنعت.
- توجه به قوانین بودجه سنواتی و حمایت از بخش صنعت.
- رفع مشکلات مالی و اجرایی برای ایجاد تحرک جدی در بخش صنعت.
پیشنهادهایی برای دستیابی به اهداف صنعتی در سالهای پیش رو
1 - تجمیع بندهای حمایتی بودجهای و تبدیل آنها به احکام دائمی: سیاستگذاران اعم از نمایندگان مجلس، سازمان برنامه و بودجه و وزارت صنعت، معدن و تجارت باید سیاستهایی با ماهیت دائمی را به صورت منسجم در قالب قوانین دائمی مانند برنامههای 5 ساله توسعه تدوین کنند تا انسجام قانون بودجه حفظ شود و الزام به اجرای برنامههای توسعه کشور افزایش یابد.
2 - بازبینی مأموریت سازمانهای مهم مرتبط با بخش صنعت: بسیاری از بندها و تبصرههایی که در قوانین بودجه سالانه با هدف حمایت تدوین میشود، با بازبینی و اصلاح مأموریت سازمانهای توسعهای مانند ایدرو و ایمیدرو، بانک توسعه صادرات و بانک صنعت و معدن، به صورت دائمی قابل انجام است. به عنوان مثال، تقویت سرمایه بانک صنعت و معدن و تسهیل تأمین مالی از طریق آن میتواند بخش بزرگی از مشکلات تأمین مالی بخش صنعت را حل کند، لذا تمرکز بر اصلاحات ساختاری این سازمانها و رفع موانع اجرای سیاستهای توسعهای، اثربخشی بیشتری خواهد داشت.
3 - تقویت نقش نظارتی نمایندگان مجلس شورای اسلامی: تأکید بر نظارت بر اجرای قوانین مصوب از جمله قانون بودجه از سوی مجلس شورای اسلامی میتواند اثربخشی سیاستهای حمایتی را افزایش دهد. نظارت بر اجرای بند «ج» ماده ۴۸ قانون برنامه هفتم پیشرفت به منظور ارتقای جایگاه صنایع کوچک و خوشههای صنعتی در رشد اقتصادی و همچنین تأمین منابع صندوق حمایت از سرمایهگذاری صنایع کوچک و تأمین مالی سازمانهای توسعهای از مسیر قوانین بودجه سنواتی، از مصادیق این رویکرد است. نظارت صحیح بر اجرای قوانین موجود، اثربخشی این قوانین را افزایش میدهد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از چشمانداز بازار جهانی نفت در زمستان پیش رو گزارش میدهد
بازار شعلهور نفت
گروه اقتصادی: برخلاف تصور بسیاری از کارشناسان اقتصادی که پیشبینی میکردند با توافق آتشبس بین لبنان و رژیم صهیونیستی قیمت نفت در بازار جهانی روندی باثبات پیدا خواهد کرد اما در پی نقض آتشبس، معاملات روز جمعه بار دیگر روند صعودی قیمت نفت را نشان میدهد.
در همین رابطه خبرگزاری رویترز دیروز در گزارش اعلام کرد به دلیل طرح اتهامهایی مبنی بر نقض آتشبس بین رژیم صهیونیستی و حزبالله لبنان و در پی آن ایجاد ریسک عرضه نفت، قیمت نفت بالا رفت.
پیش از این خبرهایی وجود داشت مبنی بر اینکه ائتلاف تولیدکنندگان عضو سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) و غیراوپک (اوپکپلاس) در نشستی درباره کاهش عرضه یا حفظ رویه کنونی تصمیمگیری خواهند کرد اما خبرها حکایت از این دارد که نشست وزارتی این سازمان به تعویق افتاده است. تاریخ برگزاری سیوهشتمین نشست وزارتی اوپکپلاس بهدلیل حضور بعضی از وزیران عضو این ائتلاف در نشست سران شورای همکاری خلیج فارس در کویت از یکم دسامبر (۱۱ آذر) به پنجم دسامبر (۱۵ آذر) موکول شده و بهصورت ویدئوکنفرانس برگزار خواهد شد.
این موضوع حکایت از این دارد که اوپک به دنبال تصمیمگیری با حضور تمام اعضاست. برخی تحلیلگران معتقدند اوپک با در نظر گرفتن وضعیت تقاضا، عرضه نفت در بازار جهانی را حفظ یا کاهش خواهد داد، چرا که برخلاف میل کشورهای نفتی که پیشبینی میکردند در آستانه زمستان قیمت نفت صعودی شود و بین ۸۰ تا ۹۰ دلار باشد اما این اتفاق نیفتاد.
واکنش سرمایهگذاران به دور جدید تنشها در خاورمیانه افزایش قیمت نفت در معاملههای۲ روز گذشته بود اما این تغییر قیمت هیجانی است و باید دید در روزهای آینده بعد از تصمیمگیری ائتلاف اوپک چه تغییراتی در قیمت نفت به وجود میآید. کشورهایی مانند ونزوئلا، روسیه و... در بازار جهانی نفت در مقطع کنونی میتوانند نقش پررنگتری داشته باشند، چرا که این کشورها با تحریمهایی مواجه هستند ولی در بازار نفت حضور پررنگی دارند. در واقع تحریمها منجر شده این کشورها بخشی از درآمد نفتی خود را به دلیل محدودیت تحریمها از دست بدهند، بنابراین احتمال اینکه استراتژی خود برای کاهش عرضه را عملی کنند تا قیمت نفت افزایش یابد وجود دارد.
در حال حاضر اگر تنشها در خاورمیانه دوباره افزایش یابد احتمال اینکه قیمت نفت روند صعودی داشته باشد وجود دارد. اگر تاکنون قیمت نفت تحت تأثیر این مساله قرار نگرفته بود به دلیل ذخیرهسازی نفت توسط اروپا و عدم تقاضای بالا به دلیل اینکه سرما هنوز شروع نشده، بود ولی در ادامه با نزدیک شدن به زمستان، رشد تقاضا کمکم نمایان خواهد شد. البته نباید نادیده گرفت که تاکنون دولت آمریکا در راستای حمایت از اروپا میزان عرضه نفت خود را در اوج حفظ کرده بود اما با حضور ترامپ در کاخ سفید سیاستهای آمریکا تغییر خواهد کرد.
در واقع پیشبینیها حکایت از این دارد که دولت ترامپ با لغو محدودیتهای محیط زیستی، شرایطی را فراهم میکند تا بسیاری از شرکتهای آلاینده در آمریکا فعالیت خود را گسترش دهند به همین دلیل توان نفتی آمریکا بیشتر در راستای نیاز داخلی خواهد بود. از همین رو عرضه نفت توسط این کشور در بازارهای جهانی بشدت تحت تأثیر قرار میگیرد، بنابراین احتمال افزایش قیمت نفت در آستانه زمستان بسیار زیاد است.
از طرف دیگر احتمال این وجود دارد که کشورهای نفتی خاورمیانه تصمیم به کنترل عرضه در زمستان بگیرند، چرا که تورم در بازار جهانی همچنان بالاست و بودجه بسیاری از کشورهای نفتی با چالش مواجه شده است. به عبارت دیگر، کشورهایی مانند عراق در صورتی که میزان عرضه خود در بازار جهانی را کاهش دهند قیمت نفت روندی صعودی خواهد داشت.
همچنین باید منتظر سناریوی ترامپ برای خاورمیانه بود. در صورتی که آمریکا به دنبال تشدید تحریمها علیه ایران باشد، به طور قطع قیمت نفت با جهش مواجه میشود، چرا که در مقطع کنونی بخش عمده تقاضای جهانی توسط ایران تأمین میشود و اگر تاکنون قیمت نفت در بازار جهانی ثبات داشته به دلیل عرضه ایران بوده است.
یکی دیگر از عواملی که بازار جهانی نفت را تحت تأثیر قرار داده است، رکود اقتصادی در چین است. دولت این کشور تصمیم گرفته بسته جدیدی به اقتصادش تزریق کند. همین مساله منجر خواهد شد بار دیگر صنایع این کشور به حرکت درآیند و میزان تقاضا به نفت افزایش یابد؛ نفت این کشور بیشتر از سوی ایران و روسیه تأمین میشود به همین دلیل عملاً دیگر ایران نیاز نخواهد داشت به بازارهای دیگری صادرات نفت داشته باشد.
در چند وقت اخیر موضع کشورهای غربی بویژه وزیر خارجه آمریکا این بوده که عربستان سعودی در تنظیم بازار نفت نقش مؤثری دارد و اجازه نوسان شدید به این بازار را نمیدهد. به عبارت دیگر، آنها بارها در مصاحبههای خود اعلام کردهاند عربستان سعودی کاهش عرضه سایر کشورها را میتواند پوشش دهد اما دولت عربستان با در نظر گرفتن تورم و افزایش هزینههای استخراج بر تناسب عرضه و قیمت نفت تاکید دارد. چندی پیش وزیر نفت این کشور نیز اعلام کرده بود قیمت نفت باید افزایش یابد. بر همین مبنا به نظر میرسد عوامل مختلفی در مقطع کنونی وجود دارد که از رشد قیمت نفت حمایت کند. بویژه اینکه در چند سال اخیر قیمت همه کالاها از فلزات رنگی تا طلا افزایش داشته است. هزینه حملونقل نیز بین ۳۰ تا ۵۰ درصد در مسیرهای جهانی رشد داشته است. به همین دلیل حاشیه سود صادرات نفت بهشدت کاهش داشته است، بنابراین این مساله روی تصمیم اعضای اوپک برای افزایش قیمت نفت تأثیر خواهد گذاشت.
۳ سال پیش با آغاز جنگ روسیه و اوکراین قیمت نفت در بازار جهانی به حدود ۱۲۰ دلار افزایش یافت اما پس از آن برای مدتی طولانی قیمت نفت در محدوده ۱۰۰ دلار باقی ماند. در آن زمان بسیاری تصور میکردند قیمت نفت به زیر ۹۰ دلار نخواهد رفت اما به دلیل رکود اقتصادی و همچنین ادامه سیاستهای انبساطی بانکها و افزایش هزینه تولید، قیمت نفت به زیر ۷۰ دلار نیز رسید. سپس آغاز تنشهای منطقهای و همچنین بهبود تولید شرکتهای بزرگ باعث شد تا بار دیگر قیمت نفت روند صعودی آرامی پیدا کند و از آنجا که در زمستان بیشترین تقاضا برای سوخت وجود دارد احتمال افزایش قیمت نفت بسیار زیاد است. در هفتههای اخیر برخی شرکتهای تولیدکننده سوخت نیز از برنامه خود برای افزایش قیمت خبر دادهاند. رشد قیمت در هفتههای آینده قطعی است، حتی اگر تنشهای خاورمیانه به طور کامل از بین برود و حتی ترامپ نیز تغییری در سیاستهای محیطی زیستی به وجود نیاورد، باز هم قیمت نفت صعودی خواهد شد اما عواملی که ذکر شد در صورتی که اتفاق بیفتند به افزایش بیشتر قیمت نفت کمک میکنند.
ارسال به دوستان
سر افعی تروریست را باید زد
محسن فرجامی: خبر غافلگیرکننده بود؛ تروریستهای موسوم به «تحریرالشام» از 36 ساعت قبل عملیاتی را در غرب حلب از ادلب آغاز کردند و به ادعای برخی رسانههای عربی و نزدیک به تروریستها چندین شهر و روستای کوچک در غرب استان حلب را تصرف کردند. مناطقی که طبق توافق سال 2020 آستانه که توسط ترکیه، روسیه و دولت سوریه به امضا رسید، باید منطقه آتشبس اعلام میشد اما تروریستها با امکانات غربی و منطقهای عملیاتی را برای تصرف این مناطق آغاز کردند.
چه گروههای عملیات را آغاز کردند؟
جبهه فتحالشام: این گروه همان جبهه النصره سابق به سرکردگی «محمد جولانی» تروریست درجه یک بینالمللی است که در ادلب سوریه حضور دارد و اداره این شهر را با حضور تروریستهای دیگر در اختیار داشته است. این گروه تکفیری تروریستی با حمایت برخی کشورهای منطقه (عربستان و ترکیه) و برخی کشورهای فرامنطقهای (آمریکا) تجهیز شده است. بعد از اینکه این گروه در لیست سیاه تروریستی سازمان ملل و کشورهای جهان قرار گرفت نام خود را به جیشالفتح تغییر داد. جنبش نورالدین زنکی: گروه موسوم به حرکه نورالدین زنکی از جمله گروههای تروریستی در سوریه است که اواخر سال ۲۰۱۱ شکل گرفت؛ تروریستهای این گروه از ملیتهای مختلف هستند البته بیشتر آنها را چچنیها تشکیل میدهند که خشنترین گروه تروریستی حاضر سوریه است. ارتش آزاد سوریه: این گروه پیاده نظام ترکیه در سوریه است که از سالها قبل توسط آنکارا حمایت و پشتیبانی میشود. ترکیه با دادن تسلیحات، مهمات، پول و همچنین آموزش از شماری از گروهها حمایت میکرد و 3 سال پیش در عملیاتی برای تسلط بر شرق فرات از آنها بهره برد. گروههای تروریستی دیگر حاضر در این اتاق عملیات در حمله به غرب حلب عبارتند از: هیات تحریرالشام، القوه المشترکه، الجبههالشامیه، جیشالعزه، صقورالشمال، انصارالتوحید، حزب الترکستان، المجلس الثوری لأهلالشام و احرارالشام.
رابطه جبهه النصره با اسرائیل چگونه است؟
اسمدار پری، روزنامهنگار اسرائیلی که روابط نزدیکی با منابع اطلاعاتی اسرائیل دارد، در گزارشی فاش کرد تلآویو با نیروهای وابسته به القاعده یعنی همان جبهه النصره که سالها شاخه القاعده در سوریه بود ارتباط دارد. حتی برای این موضوع اسرائیل یک اردوگاه مرزی برای خانوادههای جنگجویان سوری دارد. همچنین برخی دیگر، از دیدارهای پرسنل نظامی اسرائیل و فرماندهان النصره در گذرگاه قنیطره، خط آتشبس که اراضی تحت کنترل سوریه را از اراضی اشغالی اسرائیل در بلندیهای جولان جدا میکند، عکس گرفتهاند.
این موارد را باید در کنار تصاویری از بنیامین نتانیاهو گذاشت که به بیمار تروریست سوری در حال درمان در بیمارستان صحرایی ارتش اسرائیل سر میزند که از نیروهای جبهه النصره بود. در این رابطه وال استریت ژورنال نوشته بود اسرائیل مرزهای خود را با سوریه باز کرده بود تا به تروریستهای جبهه النصره و القاعده که در جریان جنگ داخلی مجروح شدهاند، خدمات درمانی ارائه کند.
رابطه تروریستها با ترکیه و عربستان چیست؟
اردوغان، رئیسجمهور ترکیه بارها تأکید کرده این کشور به دولت سوریه اجازه نمیدهد کنترل اراضی در ادلب (مقر تروریستها) را در دست بگیرد. روزنامه «الاهرام» مصر در سالهای قبل نوشته بود سعودیها و قطریها ۴۰ درصد بودجه ائتلاف جیشالفتح را تامین میکنند که این عدد بسیار بیسابقه است. حتی ارتش ترکیه به صورت علنی از تروریستهای سوری استفاده میکند. چهارم اکتبر (دوازدهم مهر) 2 سال قبل، یعنی 5 روز پیش از نخستین حمله ترکیه به شمال شرق سوریه، ارتش ملی سوریه با جبهه آزادیبخش یا همان تروریستهای تحریرالشام در ادلب متحد و ارتش ملی تشکیل شد و با کمک ترکیه به نیروهای کرد حمله کردند.
چند سال قبل هم ماجرای ارسال کامیونهای حامل اسلحه برای تروریستها از مرز ترکیه برای دولت اردوغان دردسرساز شد. یاسین اکتای، عضو حزب عدالت و توسعه بعد از این اتفاق گفته بود آنکارا مستقیم تأمین تسلیحات، غذا، خوراک، لباس و آموزش نیروهای مسلح سوریه را برعهده دارد. حتی روزنامه «واشنگتنپست» نوشته بود اکثر تجهیزات نیروهای مسلح ضد دولت سوریه از سوی ترکیه تامین میشود. به قدری تحرکات ترکیه در سوریه افشا شده بود که شبکه خبری «سیانان ترک» در گزارشی عنوان کرد قلب ترکیه، مناطقی همچون «دوزجه» و «آداپازاری» به مراکز تجمع تروریستها تبدیل شده است.
اما گروههای تروریستی متحد شده چه کسانی هستند؟
جبهه الوطنی التحریر سال 2018 با اتحاد 11 گروه مسلح از تروریستها که از گروههای وابسته به ارتش آزاد سوریه بودند تشکیل شد. این تشکیلات به فرماندهی فضلالله الحجی و ملحق شدن گروههای فیلقالشام، الجیش ادلب الحر، الفرقه الساحلیه اول، الجیش الثانی، الفرقه الساحلیه دوم، الجیش النخبه، پیادهنظام، جیشالنصر، شهداالاسلام (فصائل داریا)، لوا الحریه و فرقه 23 در مناطق شمالی سوریه در ائتلاف با یگانهای مسلح ترکمان سوریه و با حمایت مالی و سیاسی یکی از کشورهای همسایه سوریه شکل گرفته است.
وضعیت میدانی به چه شکل است؟
تروریستهای ساکن ادلب نام عملیات خود را «ردع العدوان» اعلام کردند. این عملیات با حملات موشکی و پهپادی شروع شد. بلافاصله نیروهای تروریست از جنوب و غرب به سمت حلب حرکت کردند. نخستین مقصد آنها 2 شهرک «خان طومان» و «زیتان» در حومه جنوب حلب بود تا بدین ترتیب بتوانند بزرگراه حلب به دمشق را مسدود کنند. تروریستها در گزارشهای خود ادعا میکنند 46 روستا در غرب حلب را تصرف کردند و تاکنون نزدیک به 200 نفر شهید شدهاند. مساحت مناطقی که تا این لحظه توسط مخالفان سوری به تصرف درآمده حدود 413 کیلومتر مربع است.
اما این حمله چند پیامد جدی دارد؛ ابتدا اینکه ساز و کار آستانه که ترکیه همواره به دنبال آن بود از بین خواهد رفت و دیگر اینکه ایران، دولت سوریه و محور مقاومت دریافتند نباید در مقابل نیروهای تروریستی توافقی صورت بگیرد و این بار باید ادلب از لوث وجود تروریستها کاملا آزاد شود و دیگر تروریستها نباید جایی در سوریه داشته باشند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|